دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی tohidmelikzade@yahoo.com   

به سبب نقش فراوان سعید سلماسی در انقلاب مشروطیت و ارتباط وی با مشروطه خواهان ، نویسندگان وآزادیخواهان باکو و استانبول ، شهادت وی در آذربایجان آنسوی ارس و  عثمانی انعکاس وسیعی داشت .

درجمهوری  آذربایجان ، محمد امین رسول زاده جوان ( بعداً اولین رئیس جمهور آذربایجان در سال 1918 تا 1920 م و حتی رئیس جمهور در میان ملل مسلمان ) که در روزنامه ترقی چاپ باکو در آذربایجان خبرنگاری می کرد اخبار شهادت وی را انعکاس داده و توانست گوشه ای از حیات اجتماعی – سیاسی وی را بازگو کند .

در روزنامه ترقی از قول محمد امین رسول زاده داریم :« آن جوان بی همتا در راه وطن نه تنها مطبعه اش بلکه جانش را نیز فدا کرد . قلمش را شکستند ، چاپخانه اش را ویران کردند . اما گرفتن غیرت و همتش از وی نا ممکن بود . برای قلم زدن بازوی انهایی که قلمش را شکستند شمشیر برگرفت و تفنگ برداشت . دریافت که برای آزادانه قلم زدن ابتدا باید بسیار شمشیر زد  و تیر اندازی کرد . سعید در راه جانبازی چنان پای فشرد که به درجه شهادت در میدان حریت نایل شد . سعید مرد !

اما باور کنید که سعید ها نمی ممیرند . در جریان صحبتی که با یک جوان ایرانی هم سرشت این مجمع غیرت و همت داشتم ، سخن به مطبعه شهید حریت مرحوم سعید کشید . مصاحبم آهی سوزناک از دل بر آورد و گفت : ما همیشه به سعید می گفتیم که از این مطبعه نور مدنیت برخاسته سراسر ایران را فرا خواهد گرفت . اما حروف همان مطبعه را ذوب کرده گلوله ریختند و بر سینه های یاران ما زدند . ))[1]

 

 

 

دکتر علی بیگ حسن زاده روشنفکر و صاحب امتیاز مجله فیوضات ، هم مرام و هم مسلک سعید سلماسی نیز در کتاب «سیاست فروسات» اصول و تئوری انقلاب مشروطیت و شکوه های آذربایجان از استبداد محمد شاه و ناصر الدینشاه و محمد علیشاه را درقالب گفتگو بین انها و میرزا سعید طرح و به روان پاک سعید سلماسی تحت عنوان « شهید آزادی ، سعید سلماسی نامینا اتحاف اولونور« تقدیم کرده است . این نوشتجات در نشریات «ارشاد»، «ترقی» ،و «حقیقت» چاپ باکو در سالهای 1910 – 1908 چاپ شده است . در مجله فیوضات نیز اشعار ترکی میرزا سعید چاپ می شد .

 

در مجله ساتیریک «آری» به معنی زنبور که از 18 دسامبر 1910 تا 12 مارس 1911 در شهر باکو به مدیریت علی محمد علی یف و سردبیری داداش بنیاد زاده منتشر می شد میرزا سعید سلماسی به عنوان شاعر و مجاهد معرفی شده است . پس از شهادت وی ، ژورنال «آری» تصویر سعید سلماسی را دریک صفحه کامل همراه با این جمله چاپ نموده است : « خوی ایله سلماس محاربه سینده 1909 نجو ایل ده حرین اوغروندا فدای جان ائده ن میرزا سعید سلماسی جنابلاری نین تصویری دیر [2])).

گفتنی است داداش بنیاد زاده در سال 1909 – 1908 از طرف مجاهدین باکو و تفلیس جهت کمک به مجاهدین آذربایجان آمده و شخصاً با سعید سلماسی مصاحبت داشته و هم جسارت و هم طبع ادبی وی را ستوده است.

علیقلی مشدی علی اکبر اوغلی نجف مشهور به غمگسار که از نمایندگان برجسته ادبیات ساتیریک آذربایجان بوده (1880 – 1919) با میرزا سعید سلماسی رفاقت داشته است . وی که از سال 1905 تا 1912 در بحبوحه انقلاب مشروطیت آذربایجان در جلفا مشغول کار بود موقع مسافرتهای میرزا سعید سلماسی به  باکو و تفلیس با وی بارها دیدار کرده و با وی ارتباط عمیقی برقرار کرده و همین ارتباط سبب شد تا بعد از شهادت میرزا سعید سلماسی درباره همفکر خویش مقالاتی بنویسد . نطق های آتشین آن شیر مرد سلماسی در روزنامه های وقت از جمله مکافات (خوی) ، انجمن (تبریز) و فریاد (اورمیه) باآب و تاب فراوان به چاپ می رسید و اقدامات وی به اطلاع کلیه مجاهدین آذربایجانی می رسید . حاجی علی اصغر محمد زاده در گزارش جنگ 14 صفر 1327 که منجر به شهادت میرزا سعید سلماسی شد در انتهای مطلب می نویسد :

 « اسامی شهدای راه حریت و فداییان عوالم انسانیت از این قرار است ، مشهدی ولی ملا رسول ، محمد علی ، پاشا خان ، علیخان سلماسی ، قنبر قراجه داغی ، علی اصغر سواره سلماس یکی هم شهید سعید آزادی جناب آقا میرزا سعید سلماسی (قلم اینجا بشکست لرزه بر اندامم افتاد ، طاقتم طلق شد ، سوگواری و شرح زندگانی این جوان رشید را به مدیران جراید و هم مسلکان محترم و حریت خواهان عالم حواله کردیم .)

احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه» علاوه بر شرح جانبازیها و مجاهدتهای وی در راه آزادی عکس سعید سلماسی را در کتاب خود منعکس کرده است . درشرح عکس میرزا سعید سلماسی ، مجاهد تبریزی قید شذه است که عاری از حقیقت است . شاید چون این عکس در تبریز برداشته شده است « مجاهد تبریزی» لقب گرفته است .

مهندس کریم طاهرزاده بهزاد نیز که از مبارزان خط مقدم جبهه های جنگ تبریز بود در کتاب «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران» سعید سلماسی را در مسلک نویسندگان عمده و سخنگویان قید کرده و در ص 448 کتاب خویش مختصری از بیوگرافی وی را آورده است . وی می نویسد : ((... در این هنگام شادروان سعید سلماسی ، یک دسته از آنان (جمعیت ترقی عثمانی) را به فرماندهی خلیل بیگ عموی انورپاشا که سپس ملقب به خلیل پاشا گردید . با خود همراه گردانیده به یاری مجاهدین خوی آمد . ایشان در جنگهای خونینی که با کردان می رفت شرکت می نمودند . خود سعید نیز تفنگ به دوش در سنگرها می جنگید و با شور و شگفتی که مایه تحسین همگی بود کوششها می کرد . جای افسوس و دریغ است که این جوا ن ناکام در یکی از جنگها کشته شد.)

 

اسماعیل امیر خیزی در کتاب «قیام آذربایجان و ستارخان» درباره سعید می نویسد :« سعید جوانی بود خون گرم و پر حرارت ، پس از به توپ بستن شدن مجلس به استامبول رفت و مدتی در آنشهر اقامت نمود با جوانان حزب ژون ترک اشناشده و از افکار ایشان متاثر می گردد . در موقع انقلاب ایران با چند نفر از افراد ژون ترک به ایران آمده با مجاهدین خوی وسلماس به همکاری مشغول می شود . سعید با آنکه اهل کسب و تجارت بود  ولی سرپر شور داشت و همیشه سخن از انقلاب می گفت : از سخنان اوست که پیوسته ورد زبانش بود ( انقلاب ، دائماً انقلاب) . در قریه سعد آباد یا سعید آباد پنج کیلومتری شرق خوی ، اردویی از مجاهدین در تحت ریاست مرحوم ابراهیم آقا تشکیل یافته بود که از تجاوز دشمنان آزادی جلوگیری کند و در یک فرسخی سعدآباد قریه ای بود به نام حاشیه رود یا حه شه ریت که مرکز قوای استبدادیان بود . گاهگاهی زد و خوردی در بین فریقین روی می داد .

در این ایام چند نفر افراد حزب اتحاد و ترقی با سعید از استانبول به ایران آمده بودند که به اردوی ابراهیم آقا ملحق شوند . اسامی چند نفر در اینجا نوشته می شود .

اسمعیل افندی ، مصطفی افندی ، یعقوب افندی ، خلیل افندی ، شخص اخیر بعد به درجه پاشایی رسید . پس از ورود ایشان به اردوی ابراهیم آقا ، شب 16 صفر پنج ساعت از شب گذشته به دستور ابراهیم آقا به حاشیه رود حمله می بردند جنگ سختی روی می دهد . در بحبوهه جنگ با صدای بلند را به جنگ تشجیع می کرد و فریاد می زد « یاشاشون حریت» و خلیل افندی هم می گفت : « آرقاداشلار قورقمایون ، وورون ، یاشاسون مشروطه» . در این جنگ هر چند فتح و غلبه با مجاهدین بود وبه نوشته روزنامه مکافات خوی قریب به یکصد نفر از استبدادیان کشت هشده بود و از آزادیخواهان فقط هفت نفر ، اما در میان این هفت نفر یکی هم مرحوم سعید سلماسی بود . خدایش بیامرزد . کشته شدن سعید موجب تاثر کلیه آزادیخواهان شد . مرحوم سعید را جوانان آزادیخواه سلماس از ته دل دوست می داشتند تا زنده بود غالب سوگندهای ایشان به جان سعید بود و بعد از مرگش به روح سعید . مرحوم سعید جوانی شجاع و سخنور بود . نطق های آتشین می کرد.  قبل از انقلاب در تلگراف خانه و میدان مشق تبریز نطقهای مهیج می کرد . حتی شب در تلگرافخانه صدای انفجاری شنیده شد که مردم متوحش شدند . سعید به آواز بلند گفت نگران نباشید چیز مهمی نبود ، بعد معلوم شد که چیزی از مواد محترقه در جیبش بوده که منفجر شده است و بنده (اسماعیل امیر خیزی) هم با اعضای انجمن ایالتی در یکی از اتاقها بودیم که سعید را  آنجا آوردند . رنگ رویش اندکی تغییر یافته بود مرحوم بصیر السلطنه گفت کمی نمک بیاورید که میرزا سعید بلیسد . گفت :

من به این چیزها تنزل نمی کنم . بهر صورت جوان فداکار و هنرمند و درستکار و حقیقت پرست بود .» و یک قطعه شعر ملمع از وی ذکر می کند : « اینک چند بیت از اشعاروی مندرج در جریده فریاد اورمیه به مدیریت آقای آقازاده

 اضطراب

بازم تویی ؟ فدای نگاه طرل تو

گل ای مدام گریه و فغان ایدن وطن !

بازم چرا غریق خیال و تاثری؟

هر شب اخان سرشک تاثر نه دیر نه ده ن؟!

بی خواب و بی حضوری چشمان حسرتت .

ائیلر لیال عشقیمی بر باد ای وطن!

ای خسته طبیب جو ، ای باغ خاطرات

ای سبزه زار شوقی سو سوزدان سولان چمن

آهی که از درون من آید معانیش

مقصود موز خلاص وطن دیر وطن وطن ؟!

ایام دی گذشت و صباح بهار ماست

اوغرووندا حاضیریز کی ائده ک بذل جان و تن

 برای اولین بار شرح مبسوطی ازبیوگرافی میرزا سعید سلماسی توسط دکتر بازرگان در مجله یادگار سال سوم و شماره دهم منشتر شد .

پرداختن به بیوگرافی سعید سلماسی تا سال 1358 شمسی یعنی تاریخ انتشار کتاب                 « فداکاران فراموش شده» مسکوت ماند . ولی در این کتاب علاوه بر بیوگرافی میرزا سعید سلماسی عکسهایی از میرزا سعید سلماسی ، میر عیسی سعیدی خویی و اسدالله احمدزاده دهقان چاپ شده است .

در انسیکلوپدی آذربایجان چاپ باکو نیز بیوگرافی سعید سلماسی به عنوان آزادیخواهی مشروطه طلب درانقلاب آذربایجان آمده است .

محقق ارجمند صمد سرداری نیا در مجله وزین وارلیق چاپ تهران به تاریخ خرداد – تیر – مرداد 1365 نیز به صورت مبسوطی به شرح زندگانی سعید سلماسی پرداخته است و نام میرزا سعید سلماسی در عرصه تاریخ و مشاهیر آذربایجان دوباره احیا گردید . ایشان همچنین همین بیوگرافی را دوباره در کتاب «مشاهیر آذربایجان» که عمدتاً بیوگرافی رجال آذربایجان در عصر مشروطیت می باشد به چاپ رساندند . گفتنی است مقالات « میرزا سعید سلماسی و میرزا محمود غنی زاده سلماسی » صمد سرداری نیا توسط پروفسور حمید محمد زاد در شهر باکو به ترکی ترجمه و درنشریه «معلم» آن شهر نیز چاپ شد .

 

 

 

سعید سلماسی بانی  شعر نو

پس از چاپ مصاحبه مجله ایران فردا با شمس لنگرودی و طرح مسائلی درباره شعر نو در شماره 26 آن مجله محقق ارجمند رضا همراز تبریزی طی مقاله ای تحت عنوان « آذربایجان زادگاه شعر نو» سعید سلماسی را نخستین سراینده شعر نو در آذربایجان و ایران معرفی می نماید . به نوشته ایشان  بنا به شهادت آثار و اوراق مطبوع یکی از نخستین شاعرانی که توانست خود را از قید و بند قافیه و ردیف خلاص نماید مجاهد مشروطه زنده یاد – سعید سلماسی – است که برای نخستین بار و پس از چاپ این مقاله « کیومرث کرم یافتی» طی مقاله ای کرمانشاه را زادگاه شعر نو دانسته و طی مقاله ای تحت عنوان «زادگاه شعر نو آذربایجان یا کرمانشاه» منکر اشعار نو سعید سلماسی شد که محققین ارجمند صمد سرداری نیا و رضا همرازی تبریزی در مقام پاسخ گویی ایستادند که اولین مقاله در ندای آذرابادگان ، سه شنبه 24 اذر 1377 توسط صمد سرداری نیا چاپ شد ولی جوابیه رضا همرازی تبریزی در مجله ایران فردا چاپ نشد که تمام این مقالات در همین کتاب آورده شده است . صمد سرداری نیا در مقابل سخنان سخیف «کیومرث کرم یافتی» با کمال صراحت نوشت : « نویسنده محترم که ازهر گونه تعصب قومی به دور هستند این اظهارات نظرشان را باید  حمل بر بی اطلاعی و عدم شناخت ایشان از سعید سلماسی دانست . هر چند که زندگینامه او در کتاب «مشاهیر آذربایجان» به قلم راقم این سطور خوانده اید . رضا همراز تبریزی نیز در مقاله ای تحت عنوان « سعید سلماسی ، مجاهدی شاعر وشاعری مجاهد» چاپ در روزنامه مهد آزادی تبریز پس از بیان بیوگرافی سعید می نویسد : « مجاهد وشاعر مورد بحث ما با سن کم خود لختی رابه آرامش ندید و سراسر عمر پر از حادثه خود را برای آزادی ، عدالت ، عمران و ... سپری کرد . گروهی سعید را به حق واعظ گمنام مشروطه خواندند که با نطق های به جای مانده از این دلاور به انها حق می دهیم . زیرا وی در نطق هایی که در مجالس وعظ و اجتماعات می کرد همگان را تشویق به مبارزه با استبداد می کرد ... »[3]

             رضا همراز تبریزی میرزا سعید سلماسی را از جمله موجدین مکتب تجدد می خواند و می نویسد : « از دیگر اشعار سعید که درتملک می با شد توان گفت که وی اولین شاعر نوگرای ایرانی می باشد که بارقه های تجدد در آن به خوبی هویدا است . او تجدد ادبی را پی ریزی کرد و بعد از خودش شعرایی چون میرزا جعفر خامنه ای ، میرزا تقی خان رفعت و ... در باورر شدن آن کوششها نمودند تا اینکه توانستند مکتبی با نام مکتب « مکتب تجدد در آذربایجان» بنیان نهند .))

 

 

 

محمد رضا مهرزاد صدقیانی محقق ارجمند سلماسی نیز در کتا ب با ارزش «مشاهیر سلماس» که می توان آنرا اولین کتاب مشاهیر برای یک شهر آذربایجان نامید به تفصیل به بیوگرافی سعید سلماسی اشاره نمود و اشعاری از وی را دراین مجموعه آورده است . این بیوگرافی تلخیصی از مقالات قبلی محققین ارجمند آذربایجان  می باشد .

 

 

 

 

اقدامات میرزا سعید سلماسی در سلماس و آذربایجان

1)تأسیس دبستان سعیدیه :

الف»دوره اول دبستان سعیدیه:

پس از اعلان مشروطیت توسط مظفرالدینشاه قاجار،میرزا سعید سلماسی از طریق استانبول به اورپا و کشور فرانسه مسافرتی نمود و درباره اوضاع فرهنگ وپیشرفت روبه تزاید آنان در عرصه های علم و ادب و سیاست مطالعاتی نموده و در پاریس چندی اقامت می نماید.در همین عین در پاریس چندی اقامت می نماید، در همین حین در پاریس با مردی ادیب و فاضل به نام عمر ناجی که از جمله بزرگان مشروطه خواهان عثمانی بود آشنا میشود و ناجی بیگ را تشویق به عزیمت به آذربایجان و تأسیس مدرسه ای به سبک علمی و اروپایی در سلماس می کند.  عمر ناجی یا ناجی بیگ به چند دلیل این پیشنهاد را می پذیرد:

اولاً: وی از بزرگان حزب اتحاد و ترقی عثمانی بوده از شهر سالونیک به فرانسه گریخته و اقدامات خود را از شهری دور از عثمانی دنبال می کرد.

ثانیاً: وی همیشه تحت تعقیب مأموران خفیه سلطان عبدالحمید بود و بیم آن می رفت هر آن در پاریس شکار شود.

ثالثاً: علاقه سرشار وی به توسعه علم و تمدن و فرهنگ مثال زدنی بود.

رابعاً: آذربایجان نزدیکترین نقطه به عثمانی و مکانی تقریباً امن برای فعالیتهای سیاسی بود.

بنابراین«ناجی بیگ»در اواخر سال 1907 میلادی و به نظرمان پائیز سال 1285 شمسی با اقدامات میرزا سعید سلماسی تصمیم به مهاجرت به سلماس گرفت.

میرزا سعید سلماسی در طی اقامت در پاریس دست بکار شده و با صرف هزینه های فراوان پاسپورت جعلی به نام ناجی بیگ تهیه کرد  و با نام مستعار وی را از فرانسه به شهر پطرزبورگ در روسیه و سپس به تفلیس آورده و با همکاری دوستان روشنفکران در آن سوی ارس ، ناجی بیگ به سلامتی از مرز جلفا گذشته وارد سلماس شد.

در آن موقع در سلماس انجمن مشروطه خواهان برپا شده بود و روحانی مبارز حاجی پیشنماز سلماسی با درایت تمام زمام امور سلماس را در دست داشت. ورود ناجی بیگ به سلماس با استقبال انجمن و مردم دیلمقان مواجه شد و از همان روزهای آغازین ورود ناجی بیگ به سلماس، میرزا سعید سلماسی ساختمان حسینیه یا عماراتی را به عنوان اولین مدرسه به سبک نوین در سلماس خریداری کرده و مدیریت این مدرسه را به ناجی بیگ سپرد. ناجی بیگ نیز با هزینه میرزا سعید سلماسی :

اولاً: اونیفورم های زیبا و متحد الشکل با علایمی متحد الشکل تهیه نموده.

ثانیاً: حدود 40 نفر از دانش آموزان دیلمقان را جهت تحصیل در مدرسه جذب نمود.

ثالثاً: صندوقی با سرمایه میرزا سعید جهت پرداخت حقوق کارمندان و شاگردان بی بضاعت دیلمقان تأسیس نمود.

رابعاً: معلمینی از سلماس و تبریز استخدام کرد،نظیر ملااسماعیل نجفی،میرزا احمد بصیرت تبریزی و محمد قلی میرزا و ...

خامساً: به همت میرزا سعید سلماسی اولین هیئت علمی سلماس تحت عنوان ((هیئت معارف سلماس))با عضویت میرزا عبدالرزاق پیامیار،عبدالصمد اسماعیل زاده،علی محمد جواد زاده،حاج محمدرضا صیرفی زاده و علی دائی تأسیس نمود.

هیئت معارف اسلامی در اولین جلسه خود به پاس زحمات و تحمل هزینه های گزافی که از طرف میرزا سعید خان سلماسی صورت گرفته بود نام این مدرسه را ((سعیدیه))انتخاب کرد.

مدرسه سعیدیه اولین مدرسه به سبک نوین سلماس بود که با کادر علمی توانال و مدیریت و هدایت قوی ادیبی از عثمانی و با روشی اورپایی و حمایت مادی و معنوی فرهنگ دوست ثروتمند میرزا سعید سلماسی در عماراتی زیبا در دیلمقان تأسیس شد. بعدها شاگردان این مدرسه جزو بزرگان فرهنگ و ادب آذربایجان گردیدند. (ساختمان مدرسه دو طبقه بود و عکس منحصر بفردی از آن باقیست که در کتاب آمده)

پس از درگذشت مظفرالدین که فرمان مشروطه را صادر کرده بود به دنبال استبداد صغیر و به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در تهران توسط محمدعلیشاه تهاجم به آذربایجان آغاز شد. سلماس نیز معروض هجوم وحشیانه اردوی استبداد قرار گرفت و مشروطه خواهان هرکدامن به سمتی پراکنده شدند. میرزا سعیدسلماسی به استانبول رفت، حاجی پیشنماز سلماسی و بلال آقا کهنه شهری به تبریز رفتند و دیلمقان در اختیار مستبدین قرار گرفت و سردار ماکو به حکومت ماکو، خوی و سلماس منصوب شد و اردوی مستبدین وارد دیلمقان شده(1287 شمسی) و ناجی بیگ و کل هیئت معارف سلماس را دستگیر و تحت نظر به خوی فرستاد.

 

 

 

 

طرز دستگیری و انتقال ناجی بیگ به خوی جالب بود و چنین برخوردی کینه عمیق مستبدین را با علم و دانش و پیشرفت و تنویر افکار را بیان می کند نقل می کنند:

مستبدین ناجی بیگ را پس از دستگیری رو به پشت سوار الاغ کرده و پس از گرداندن در کوچه بازار دیلمقان روانه خوی نمودند.

در خوی عزوخان خواهرزاده سردار که در قساوت و خونریزی مشروطه خواهان شهره عام و خاص بود طبق معمول وی را به اعدام محکوم نمود ولی شهبندر خانه عثمانی در خوی با اعلام اینکه وی تبعه عثمانی بوده و اعدام وی عواقب سوئی در پی خواهد داشت مانع از اعدام ناجی بیگ شد.  وی پس از آزادی به استانبول رفت.گفتنی است یکماه پس از کودتای محمد علیشاه در عثمانی مشروطه اعلام شده بود و طرفداران حزب اتحاد و ترقی دست اندرکار امورات مملکت شده بودند.

بدین ترتیب اولین دوره مدرسه سعیدیه با دو سال فعالیت تمام شد.

 

ب)دوره دوم مدرسه سعیدیه:

پس از مقاومت مشروطه خواهان آذربایجان و خلع محمدعلیشاه از سلطنت، مدرسه سعیدیه دوباره دایر و مدیریت دبستان به عهده میرزا رضای سلماسی گذاشته شد.

میرزا رضای سلماسی که از معاریف آن دوره سلماس بود به تدریج نظام مدرسه را سامان بخشید و شاگردان مدرسه را جمع آوری نمود و شروع به کار کرد. پس از میرزا رضا سلماسی، میرزا حسن رشدیه که از معاریف برجسته تبریز و آذربایجان و صاحب اولین کتاب درسی برای ترکان به نام ((آنادیلی)) بود مدیر مدرسه سعیدیه شد. دو سال فعالیت مدرسه با ورود قوای روس به آذربایجان و در اواخر زمستان 1290 شمسی با ورود انها به دیلمقان به اتمام رسید و تمام فعالین و مشروطه خواهان سلماس همراه با مجاهدین تبریزی به عثمانی پناهنده تبریزی به عثمانی پناهنده شدند.

ج)دوره سوم مدرسه سعیدیه:

با شروع جنگ جهانی اول،قوای عثمانی با پیشتازی مشروطه خواهان آذربایجانی به آذربایجان آمده و قوای روس از آذربایجان آخراج به تدریج نظام اجتماعی- فرهنگی آذربایجان سر و سامان گرفت.

در دیلمقان نیز مدیریت مدرسه سعیدیه به میرزا ابوالحسن خان شبستری واگذار گردید و معلمینی چون میرزا ستار تبریزی، میرزا حسین خان افتخار و ملااسماعیل نجفی جهت تدریس به مدرسه سعیدیه دعوت شدند.

فعالیت فرهنگی این مدرسه تا اواخر سال 1296 و اوایل سال 1297 شمسی که سلماس به تصرف جیلوها و ارامنه مسلح درآمد ادامه داشت و با تصرف دیلمقان در سال 1297 توسط مسیحیان و جیلوها ی مهاجم ، میرزا ابوالحسن خان شبستری مدیر مدرسه سعیدیه و میرزا حسین خان افتخار و جمع کثیری از شاگردان و نو آموزان مدرسه سعیدیه قتل عام و بنای ساختمان سعیدیه هدف توپ جیلوها قرار گرفت و نابود شد و بدین ترتیب دور سوم مدرسه تمام می شود .

 

د) دوره چهارم مدرسه سعیدیه :

پس از حادثه جیلولوق ،مدرسه سعیدیه (البته تنها نامی از این مدرسه بر جای مانده بود ) توسط مرحوم عبدالرزاق خان پیامیار دوست دیرین میرزا سعید اداره می شد . در حادثه سیمیتقو و کشتار اهالی سلماس توسط اکراد ، عبدالرزاق پیامیار و جمعی کثیر از اهالی سلماس به تبریز مهاجرت کرده و مدرسه تعطیل می شود .

 

و) دوره پنجم مدرسه سعیدیه :

پس از استقرار آرامش در آذربایجان و سلماس و سرکوب اکراد سیمیتقو، در سال 1301 شمسی مدرسه به مدیریت میرزا احمد خان ثریا افتتاح شد و پس از چندی نام مدرسه به دبستان پهلوی تغییر می کند .

در سال 1302 مرحوم پیامیار که در تبریز به سر می برد از طرف فرهنگ آذربایجان به ریاست فرهنگ سلماس انتخاب می شود و با مساعی ایشان در سال 1307 نام سعید بر روی مدرسه دخترانه ای که در سلماس تاسیس شده بود گذاشته می شود .

 

 

پس از زلزله سال 1309 و تاسیس شهر جدید سلماس نام میرزا سعید سلماسی در مدرسه دخترانه بنام سعید تثبیت می شود که متاسفانه اوایل انقلاب اسلامی دوباره نام سعید از تابلوی مدرسه بناحق و بی هیچ دلیل منطقی حذف می شود . جا دارد مسئولین آموزش و پرورش سلماس با احیاء نام سعید سلماسی بر روی مدرسه ای ،نام و یآد وی را در خاطره ها زنده کنند . و شورای شهر می بایستی خدمات این قهرمان و مبارز راه آزادی نام او را درقالب میدان یا خیابان یا ... زنده کند تا مردم سلماس تکیه گاه فرهنگی خود را بهتر و بیشتر بشناسند .

2)کمک به تاسیس روزنامه های مشروطه خواه آذربایجان

میرزا سعید سلماسی همگام با فعالیتهای سیاسی آنی لز فعالیت مشروطه غافل نبود بنا بر این با کمکهای مادی و معنوی خویش به مطبوعات ان دوره آذربایجان به خصوص روزنامه های «انجمن» ارگان انجمن ایالتی آذربایجان و «محاکمات» به مدیریت میرزا محمود غنی زاده سلماسی ، دوام انها را بیمه کرد . وی با همت سید حسین شریف زاده و با همکاری حاجی علی دوافروش مجاهد معروف تبریزی ، مدتی نیز روزنامه «شورای ایران» را که در زمینه سیاسی و خبری بود در سال 1326 قمری در تبریز منتشر کرد. این روزنامه وابسته به انجمن مشورت بود.  طاهرزاده بهزاد محل اداره این روزنامه را درمغازه های مجیدالملک کوچه بن بست نوشته است .

نقش سعید سلماسی در تاسیس اداره روزنامه فریاد اورمیه نیز انکار ناپذیر است .

 

         3)  تاسیس اولین کتابخانه عمومی و قرائتخانه سلماس

میرزا سعید سلماسی پس از ورود به سلماس به تاسیس اولین کتابخانه عمومی در سلماس پرداخت و با تهیه کتب مختلف چاپی و خطی ازداخل و خارج کشور به غنای فرهنگی منطقه پرداخت .

در کنار این اقدامات تاسیس قرائتخانه سلماس نیز از اقدامات مثبت وی تلقی می شود . این قائتخانه که «امکدار» نامگذاری شده بود جزو اولین تاسیسات فرهنگی سلماس و آذربایجان محسوب می شود . این کتابخانه در طبقه دوم مدرسه سعیدیه قرار داشت . متاسفانه کتابخانه و امکانات ان همگی در تهاجم جیلو ها درسال 1297 شمسی از بین رفت .

 

4) تاسیس اولین صندوق سلماس

در شماره (1) در بحث مدرسه سعیدیه به تاسیس اولین صندوق رفاه فرهنگی سلماس اشاره شد که سرمایه آن از طریق میرزا سعید سلماسی تامین می شد و اولین اقدام جالب و بشر دوستانه از نوع خود در آذربایجان محسوب  می شد .

 

5) تاسیس اولین داروخانه سلماس

میرزا سعید سلماسی پس از بازگشت از استامبول با خود داروخانه مجهزی آورد که در جنگهای مشروطه خواهان سلماسی و همچنین تهاجم جیلوها به سلماس و قتل عام اهالی مورد استفاده مردم سلماس قرار گرفت اما عمر زیاد نداشت و اساس آن به تاراج رفت .

 

6) تاسیس چاپخانه سربی به نام امید ترقی

میرزا سعید سلماسی پس از بازگشت از تفلیس « حدود سالهای 1284 شمسی » بنا بر مصلحت همفکران و روشن اندیشان تصمیم به آوردن چاپخانه ای سربی به آذربایجان کرد . این چاپخانه که درنوع خود بینظیر و از نظر تکنولوژیکی در موقعیت ممتازی بود جزو اولین چاپخانه های سربی آذربایجان محسوب می شود . گفتنی است که قرار بود این مطبعه سربی دردیلمقان نصب شود . به طوریکه روزنامه ملی در شماره 16 به تاریخ 22 شوال 1324 قمری دراین باره می نویسد : « اهالی سلماس می خواهند یک جمعیت خیریه تشکیل داده هفته ای چند روز برای نشر معارف و ترتیب مدارس و مکاتب و رواج امتعه داخله  و تاسیس مطبعه ، صحبت و مذاکره نمایند [4]. ولی پس از مشورت بسیار با توجه به مرکزیت فرهنگی و سیاسی تبریز برای آذربایجان و علی الخصوص در راه مبارزات مشروطیت معاریف و انجمن مشروطه سلماس تصمیم به واگذاری این چاپخانه به تبریز گرفتند تا به نحو احسن در راه مبارزات اهالی آذربایجان برای آزادی و مشروطه به کار گرفته شود . میرزا سعید سلماسی نام این چاپخانه را به امید ترقی و پیشرفت «امید ترقی» نام نهاد .

خدمات این چاپخانه به فرهنگ آذربایجان و مبارزات سیاسی آذربایجانیان غیر قابل انکار است و در عمر اندک خویش توانست با چاپ روزنامه ها و کتب مفید دربعد فرهنگی مبارزات مردم آذربایجان گام بردارد . این چاپخانه در سال 1326 در جنگهای داخلی تبریز بین استبداد و مشروطه خواهان توسط مستبدین غارت شد . روزنامه انجمن در این باره نوشت :

 « خیابان مجد الملک که مرکز تبریز و اولین نقاط معموره و محل تفرج اهالی شهر و مرکز خیلی از موسسات مدینه ازقبیل کارخانه چراغ برق و مطبعه امید ترقی و کتابخانه تربیت و غیره و غیره بود . روز سه شنبه اول ماه جمادی الثانی 1326 به تصرف سواران دولتی و اشرار محله های شتربان و سه ماه و نیم سرخواب رفته و سه ماه و نیم تمام با نهایت دقت و اعتنا در دست داشتند و از همان روزی که آنجا را متصرف شدند تمام مغازه های معتبر و کارخانه ها و غیره که در آنجا بودند غارت نموده تا رسیدند به درو پنجره وبعد از آنکه انها را هم بردند و دیوارش را آتش زده ، سوزانده ، حتی حروفات سربی مطبعه امید ترقی که به راستی امید ترقی آذربایجان منحصر بدان پارچه های سربی بود برده و هنگامی که گلوله توپ حضرات تمام شده همه انها را گداخته و بهشکل گلوله در آورده و بر روی این ملت بیچاره انداختند .))

گداختن حروف سربی چاپخانه امید ترقی و استفاده از انها بهشکل گلوله انعکاس وسیعی در سطح مردم و مطبوعات منطقه داشت و نفرت عمومی رازا اعمال میتبدین سبب شد . دراین باره محمد امین رسول زاده می نویسد :

 « ... در جرین صحبتی که با یک جوان ایرانی همسرشت این مجمع غیرت و همت داشتم سخن به مطبعه شهید حریت مرحوم سعید کشید  مصاحبم آهی سوزناک از دل برآورد و گفت ما همیشه به سعید میگفتیم که از این مطبعه نور مدنیت برخاسته و سراسر ایران را فرا خواهد گرفت ، اما حروف همان مطبعه را ذوب کرده و گلوله ریختند و بر سینه های یاران ما زدند .»

 پس از پاکسازی تبریز از مستبدین چاپخانه امید ترقی دوباره احیاء شد . در روزنامه انجمن داریم :

 « از آلات و آهن پارچه های مطبعه امید ترقی که سابقاً به غارت رفته است نزد هر کس بوده باشد در بازارچه خیابان به مطبعه مذکور آورده قیمت آن را بگیرد » . [5]

 در نمره 37 روزنامه انجمن به آگهی دیگری بر می خوریم :

« اعلان : مجلد خانه مطبعه امید ترقی ازتاریخ نمره محرم 1327 دایر بوده و مشتریان خود را قبول می نماید . هر گونه جلد سازی وسایر کارهای متعلق به آن  را در کمال نظافت درست کرده و از عهده بر می آید . محل اداره : بازارچه خیابان ، جنب گمرک ، اداره مطبعه امید ترقی » .

به نوشته یحیی شیدا همین چاپخانه بعدها « نقطه عطفی در تاریخ آذربایجان گشت تا جایی که آزادیخواهان شبنامه و اعلامیه ها و حتی روزنامه (تجدد) که به مدیریت زنده یاد خیابانی نشر می یافت در این چاپخانه به چاپ می رسید [6].))

 



[1]  رسول زاده ، محمد امین ، گزارشهایی از انقلاب مشروطه ایران ، رئیس نیا ، تهران ، 1377

[2] آخوندوف ،ناظم ، آذربایجان طنز روزنامه لری (1920 – 1906 ) ، ص 313

[3] رضا همراز تبریزی ، روزنامه مهد آزادی ،22 مرداد 1378 شماره 1879

[4] انجمن ، نمره 46 ، 9 شهر جمادی الاول 1327 ،ص4

[5] انجمن ، نمره 37 ، شنبه 14 محرم 1327 ، ص 4

[6] روزنامه مهد آزادی ، 25/10/69 ، ادبی ، شاعیرده ن خاطر ه سن ازادلیق سوه ئن

۹۴/۱۱/۰۳
توحید ملک زاده دیلمقانی