دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

جنگ جهانی اول در تاریخ تمدن بشری عطفی محسوب می گردد که در طی آن بسیاری از نظامهای کهنه سیاسی،اجتماعی به نظامهای نوین تبدیل شد. امپراتورهای بزرگ به ممالکی کوچک تبدیل گردید و حکومتهای ملّی در سطح جهان بوجود آمد.

آذربایجان نیز گرچه از میدان اصلی جنگ یعنی اروپا به دور بود ولی به دلیل موقعیت ژئوپولتیکی آن از همان ابتدای جنگ صحنه تاخت و تاز قوای روس و عثمانی گردید و به سبب عوامل مختلفی از جمله اشتراکات فرهنگی جزو هواداران عثمانی قرار گرفت.

گرچه ترکان آذربایجان که اکثریت قریب به اتفاق اهالی آذربایجان را تشکیل می دادند و می دهند در ردیف هواداران عثمانی ها قرارگرفتند  ساکنین مسیحی آذربایجان درصف مقابل همشهریانشان در ردیف متفقین دول روس و انگلیس و آمریکا قرار گرفتند. اینان که همان ساکنان ترک مسیحی آذربایجان بودند از اوایل قرن نوزدهم بر اثر تلاشهای میسیونرهای غربی به آموزش زبان ارمنی پرداخته و بسیاری نیز از مذهب قدیمیشان_گریگوری_ که مذهب شرقی بود دست کشیده بر حسب آموزش میسیونرهای کاتولیک, پروتستان یا ارتدوکس گردیدند. وجه دیگر تبلیغات میسیونرها ,سوق دادن مسیحیان آذربایجان به طرف قدرتهای روس و انگلیس و فرانسه بود که این وجه در حین جنگ جهانی اول از طرف مسیحیان آذربایجان به منصه ظهور درآمد .

در طی این جنگ ارامنه و آشوریهای آذربایجان و عثمانی وظیفه تاریخی شان از جنگهای صلیبی تا امروز که همان ضربه زدن به منافع هم وطنان مسلمانشان بود را با کمال جدیت انجام دادند.

از سال 1909 که روسها به بهانه عدم امنیت در تبریز تمام آذربایجان را به اشغال خود درآوردند با مناطق سرحدی آذربایجان با عثمانی همسایه گردیدند. با وقوع جنگ جهانی اول و درگیری مستقیم عثمانی و روسیه, دولت عثمانی نتوانست حضور قوای روس در آذربایجان را تحمل کند لذا به دولت قاجاریه برای خارج نمودن روسها از آذربایجان احضار کردند. دولت قاجاریه مسأله را با روسها در میان نهاد ولی روسها نه تنها به این درخواست مشروع وقعی ننهادند بلکه سرفرماندهی ارتش روسیه در قفقاز تصمیم گرفت واحدهای نظامی موجود در شمالغرب را تحت عنوان (سپاه آذربایجان)به فرماندهی ژنرال چرنوزوبوف تقویت و تجدید سازمان دهد. یکی از اهداف اصلی این نیرو حفظ تأمین محور ارتباطی جلفا_خوی_ سلماس و اورمیه بود که مسیر مناسبی برای وصول به عراق امروزین و آبهای گرم محسوب می شد. استقرار هواداران مسیحی روسها در منطقه نیز براهمیت این کریدور افزود.

اوایل سال 1915 آذربایجان عرصه زورآزمایی قوای روس و عثمانی بود. قوای عثمانی به فرماندهی انورپاشا به نزدیکیهای آذربایجان آمد تا منطقه را از لوث وجود روسها پاک کند ولی در دی ماه 1294 شمسی ( اوایل سال 1915) یکصد هزارتن از سربازانش را در کوههای الله اکبر ارضروم از دست داد و فاجعه مشهور ساری قمیش به وقوع پیوست.

در بهار 1295 شمسی به تدریج تمام منطقه به اشغال روسها درآمد و آخرین تلاش عثمانیها برای اخراج روسها از آذربایجان در نبرد دیلمان (اردیبهشت ماه) به ناکامی انجامید.

با ورود آشوریهای عثمانی که در آذربایجان (جیلو) نامیده می شوند به معادلات نظامی منطقه و اعلان جنگ رسمی به دولتشان عثمانی , مقاومت جیلوها در برابر سپاه عثمانی دیری نپایید. اینان که با پشتیبانی قوای روس علیه عثمانی قیام کرده بودند اینبار نیز دست به دامن آنها شده و به آذربایجان گریختند. دهها هزار مرد و زن و کودک جیلوها خسته و گرسنه از منطقه حکاری گریخته و به اورمیه و سلماس آمدند.

ورود این قوم ناخوانده و گرسنه به آذربایجان آنهم در شرایط جنگ عالمگیر برای آذربایجانیان سربار عظیمی شد ولی علیرغم این, مردم آذربایجان علاوه بر فراهم کردن شرایط مساعد زیستی به آنان تمام نان و مسکن خودشان را با آنها تقسیم کردند ولی جیلوها جواب این کمکها و نوعپروریها را با کشت و کشتار و خون و گلوله به خوبی پس دادند که اسناد فراوان این جنایات در دست است.

تا وقوع انقلاب اکتبر 1917 روسیه و خروج روسیه از جنگ جهانی و بالتبع از آذربایجان    , روسها و جیلوها با همکاری هم در سوزاندن بازارها و کشتار مردم از هیچ گونه کوششی فروگذار نمی کردند پس از خروج روسها از آذربایجان ,متفقین با مسلح کردن جیلوها آنها را در قالب 6 گردان ( 4 گردان آشور 2 گردان ارمنی ) با 4 آتشبار و 300 سوار و یک گروهان مسلسل با فرماندهی عالی افسران روسی و انگلیسی و فرانسوی در مقابل آذربایجانیان و عثمانیان قرار دادند.

ارتش مسیحی با کشتار سه روزه مردم اورمیه در 22 فوریه 1918 تسلط خویش بر غرب آذربایجان را اعلام کرد. مارشیمون رهبر روحانی و ملی جیلوها برای تقویت قوای سوار خود به نزد سیمیتقو که متفق انگلیسی ها محسوب می شد امد ولی وی در 16 مارس 1918 در کهنه شهر بدست سیمیتقو کشته شد و دوباره کشتار مردم اورمیه و دیلمان و کهنه شهر از سرگرفته شد. در طی چند ماه بیش از یکصد هزار آذربایجانی شهید شدند.

آندرانیک نیز با بیست و پنج هزار ارمنی به خوی حمله کرد تا با اتصال به جیلوها و از آنجا انگلیسی ها نقشه تاسیس ارمنستان بزرگ را عملی کند که این عمل با مجاهدتهای آذربایجانیان در خوی و قوای عثمانی نافرجام ماند.

با ورود قوای عثمانی به آذربایجان ,با هدایت انگلیسی ها دهها هزار ارمنی و آشوری به جنوب دریاچه اورمیه و از آنجا همدان پایگاه انگلیسی ها گریختند. انگلیسی ها آنها را در اردوگاههایی در شمال بغداد جای دادند.

تراژدی قتل عام آذربایجانیان در دو سوی ارس در اوایل قرن بیستم با به سلطنت رسیدن رضا خان و دشمنی دیرینه وی با ترکان آذربایجان در تاریکی سنگین فرو رفت و بجز چند کتاب تاریخ شهرها هیچ کتاب و نویسنده ای به این موضوع مهم نپرداخت و نسل بعدی به کلی از فاجعه جیلولوق بی خبر گردید[3].

کنفرانس صلح پاریس

پس از پایان جنگ جهانی اول موضوع اداره امپراطوری های شکست خورده آلمان و عثمانی در صدر اولویت های دول فاتح قرار گرفت. تخلیه آذربایجان ایران نیز یکی از موضوعات متارکه صلح بود[4] ایران گرچه بصورت رسمی وارد جنگ جهانی نشده بود و حتی اعلان بی طرفی هم کرده بود ولی سعی فراوان در شرکت در کنفرانس صلح داشت . حین جنگ سفرای ایران در کشورهای اروپایی طی گزارش هایی « تاکید  میکردند کنفرانس صلح که قرار است بعد ازجنگ برگزار شود نقش عظیمی در سرنوشت ایران خواهد داشت » و اصرار می کردند که لازم است یک هیئت ایرانی در کنغرانس شرکت کند و از منافع ایران دفاع کند[5]. از جمله سفیر ایران در پاریس که می نویسد: «در موقعی که حرف سرحدات ایران و ارمنستان و گرجستان و غیره مطرح خواهد شد حضور نماینده ایران طبیعی است.»[6] « در هفدهم نوامبر 1918کاکس برای گفتگو درباره حضور نمایندگان ایران در کنفرانس صلح با احمدشاه ملاقات کرد. شاه ضمن تاکید در مورد اعزام هیئت ایران از کاکس خواست شرایط لازم را فراهم آورد» با اینحال علیرغم قبول ظاهری انگلیسیها در باب شرکت ایران در کنفرانس صلح  انگلیسی ها مخالف این امر بودند[7] و نمی خواستند به احساسات  ضد انگلیسی دامن زنند[8] و تصمیم علنی برتیانیا برای ممانعت از شرکت ایران در کنفرانس صلح به مرور اتخاذ شد[9]. یکی از علل مختلف این تصمیم بریتانیا عبارت بود از ترکیب ضدانگلیسی هیئت نمایندگی ایران[10] .

براساس تصمیمات اتخاذ شده هیئت نمایندگی ایران ترکیبی از هیئت زیر می بود: مشاور الممالک وزیر خارجه – معین الوزراء علا فرزند دوم علاء السلطنه وزیر امور خارجه که انگلستان وی را شخصیتی ملی و افراطی قلمداد میکرد و ذکاء الملک فروغی معلم سرخانه سابق شاه و از اعتدالیون[11].

به نظر انگلیس انتخاب معین الوزاره نشانه این بود که ایران در نظر دارد تمام مسائل نگران کننده را در کنفرانس صلح مطرح کند[12].

دلیل اصلی انگلستان برای ممانعت از حضور ایران در کنفرانس صلح این بود که تمایل نداشت بیگانگان در ایران منافعی کسب کنند و در یافته بود که ایرانیان قصد دارند ادعاهای گسترده ای را در کنفرانس مطرح کنند[13].

از دیگر سو ارامنه و آشوری های آذربایجان که در جنگ جهانی اول هم پیمان متفقین بودند نیز برای بدست آوردن آنچه که حقوق از دست رفته اشان می دانستند تصمیم به شرکت در کنفرانس صلح گرفتند. در نامه وزیر مختار ایران در فرانسه از اینکه ارامنه با اقداماتشان دنیا را مشتبه کرده اند به دولت هشدار می دهد[14]. در این کنفرانس دو هیئت نسطوری – آشوری شرکت کردند. دسته ای از آذربایجان ایران به سرکردگی پطروس و ماجراجویان فراری از آذربایجان و هیئت دیگراز آشوری هایی که برای تحصیل از آذربایجان به آمریکا رفته بودند[15].

هیئت ایران در صبح 17 دسامبر 1918 از تهران به پاریس حرکت کرد و در23 ژانویه 1919 به پاریس رسید و یک یادداشت رسمی را به دو زبان فارسی و انگلیسی  به حضور برگزار کنندگان کنفرانس تقدیم کرد. در این یادداشت ایرانیان با اشاره به ورود دول متحارب به ایران بی طرف و صدماتی که ایران در نتیجه آن دیده بود مصرانه خواستار  دعوت ایران از طرف کنفرانس شدند گرچه ایران رسما در جنگ شرکت نکرده بود[16].

در یادداشت دوم ادعاهای ایران در قسمت حفظ استقلال سیاسی، بازگرداندن سرزمین هایی از عثمانی و روس که طی جنگها ایران از دست داده بود و قسمت سوم تقاضای جبران خسارت[17]. در این حین وزارت خارجه طی دستورالعملی رمزی به کارگذاری آذربایجان می نویسد: « برای آنکه دولت بهتر به مقصود خود در اراضی و نقاطی که جبرا مطابق عهود قدیم از ایران انتزاع شده مستولی گردد لازم است اهالی آن نقاط تمایل خودشانرا به اعتده در تحت حکومت ایران علنا اظهار نمایند. اهالی نخجوان به مهین ترتیب رفتار و به تبریز نیز تعلیمات لازمه داده شده است[18].» و همچنین آنها را « تشویق و ترغیب نمایند که آنها هم یا به توسط وزیر مختار فرانسه در طهران و یا مستقیما تمایلات خود را به اعاده در تحت حکومت ایران صریحا به کنفرانس صلح تلگراف نمایند تا کمک بزرگی به عملیات میسیون ایران و دولت علیه بشود.[19]»

دولت ایران امیدوار بود که بتواند برای بدست آوردن ادعاهای ارضی خود از کمک فرانسه بهره مند شود[20] اما فرانسه  درخواست های ایران را رد کرده[21] ولی پیشنهاد کردند در صورتی که کمیسیون جهت برسی مساله قفقاز و مناطق شرقی امپراطوری عثمانی تشکیل شود به نمایندگان ایران اجازه داده شود که نظر ایران را برای کمیسیون توضیح دهند[22]. با اینحال کنفرانس پاریس ( ورسای ) فقط به مساله دول اصلی فاتح جنگ یعنی انگلیس و فرانسه رسیدگی کرد و پس از یکسال تعطیل شد. حل و فصل مساله ترکیه به کنفرانس سن رمو (18تا 26 آوریل 1920) موکول شد.

در پاریس هیئت دوگانه آشوری درخواستهایشان را جداگانه ارائه دادند . در این درخواستها فعلا مختاریت و سپس استقلال کامل دولت آشوری در حدود موصل، غرب آذربایجان ، دیاربکر تا شمال دریاچه وان و کوههای شرق ترکیه تقاضا شده بود[23]  که از سوی هم دولت ترکیه شدیدا و هم از سوی ایران نسبتا رد شد[24] .

اقدامات ایران در پاریس برای دریافت غرامت ادامه داشت. ولی موضوع ایران در میان دول فاتح گوش شنوایی نداشت. در قبال درخواست نصرت الدوله برای غرامت از ترکیه و روسیه لردکرزن چنین جواب داده است: « در مورد ترکیه اگر ایشان بتوانند کنفرانس صلح ورسای را نسبت به منصفانه بودن دعاوی ایران متقاعد سازد این امکان هست که در متن پیمان صلح متفقین با ترکیه موقعی که تکلیف نهایی این پیمان تعیین شد ماده ای دایر به پرداخت غرامت مالی به ایران گنجانده شود اما نسبت به روسیه با توجه به این حقیقت که در حال حاضر حکومتی قانونی که بشود با او مذاکرات سیاسی انجام داد در روسیه وجود ندارد واقعا راهی به نظرم نمی رسد»[25].

برتیانیا قبل از کنفرانس صلح گفتگوهای بی پرده ای با ایالت متحده انجام داد تا به گفته کاکس به نمایندگان آن کشور بقبولاند که ایران به عنوان یک کشور مستقل دولتی آشوب زده در جهان متمدن است. کشوری که متفقین باید ظرف یکسال با اعمال قیمومیت بین الملی البته حفظ استقلال وتمامیت ارضی آن اصلاحات اساسی در آن بعمل آورد[26]. کاکس معتقد بود برای این مهم انگلیس قابل تر است.

صمد خان ممتاز السلطنه وزیر مختار ایران در پاریس مدتی پس از ورود هیئت به آن شهر به بالفور اطلاع داد که مشاورالممالک و علاء السلطنه از لحظه ورود شروع به تبلیغات بر ضد انگلیس ها کرده اند. وزیر مختار اطلاع  داد که اینان مورد حمایت آمریکایی ها و فرانسوی ها هستند. ممتار السلطنه که نگران سمت خویش بود ضمن قطع رابطه با میرزا علیقلی خان و حسین علاء از بالفور می خواهد که خوش خدمتی او را به اطلاع  وثوق الدوله هم پیمان انگلیسی ها  برساند[27].

لرد کرزن که در زمان اقامت بالفور در کنفرانس صلح معاونت وزارت خارجه را بر عهده داشت امیدوار بود که پس از منزوی کردن هیئت ایران با تاکید به کمک مالی در زمینه های مختلف نمایندگان آن کشور را کنفرانس صلح آماده گفتگو با برتیانیا سازد[28]. عملی که بعد ها تحت عنوان قرارداد 1919 مشهور گردید.

وثوق الدوله در سال 1918 با حمایت جدی انگلیس قدرت را در ایران در دست گرفت. این در حالی بود که هزینه های جاری کابینه اش عمدتا از طریق کمک های انگلستان تامین می شد. افزودن بر این جناح مخالف انگلستان در ایران به رهبری فرقه دموکرات  که در خلال جنگ مقاومت جانانه ای کرده بود دچار آشفتگی به هم ریختگی شده بود. بنابرین تمام احوال حکایت از آن میکرد که زمان برای حل و فصل قطعی مشکلات مساعد است[29].

در روز 11 ژانویه کرزن دیدگاههای خود را تلگرافی با کاکس در میان گذاشت و در ضمن او را از تصمیم کمیته شرقی دایر بر جلوگیری از طرح موضوع ایران در کنفرانس صلح آگاه ساخت[30].

سر همیلتون گرافت دبیر امور خارجی حکومت هند در طول جنگ که اینک در مقام مشاور مسائل مربوط به برقراری صلح در لندن بسر می برد در اواسط دسامبر در جلسه کمیته شرقی که مسئول امور سرزمین های عربی ، قفقاز، ترکستان ، افغانستان و ایران بود به تاکید خاطرنشان ساخت که برتیانا باید افکار عمومی در ایران را نسبت به حفظ تمامیت ارضی آن کشور مطمئن سازد[31].

وی همچنین از حسن وطن پرستی که عود کرده سخن گفت و تاکید نمود که حکومت هند با تحت الحمایه کردن ایران مخالفت دارد و نظرش استقلال ایران است.[32]

وزارت خارجه انگلیس در قبال این تحولات به وثوق الدوله و سفیرش کاکس دل خوش بود

در11ژانویه 1919 کرزن با تلگرافی به کاکس اعلام کرد امپراطوری برتیانیا آماده است تمامیت ارضی و استقلال ایران را تضمین کنند و نیروهایش را از ایران خارج کند وی تصور میکرد این پیشنهادات از بدبینی ایرانی ها به انگلیس می کاهد[33].

در فوریه1919 احمد شاه خواست به اروپا برود کاکس کوشید وی را منصرف کند کرزن هم مخالف آمدن وی به پاریس بود و بر آن بود تماس وی به هیئت نمایندگان ایران مشکلی به مشکلات بریتانیا خواهد افزود[34].

کاکس در مارس اطلاع داد رفتار احمد شاه مودبانه ترشده است بنابراین کرزن در قبال ورود احدشاه به پاریس نرمش نشان داده و در مقابل سه شرط یعنی عدم گفتگوی شاه  با افراد ناباب، دادن اختیار تام برای عقد قرارداد به وزیر و عدم حضور در فرانسه تا قبل از خاتمه کنفرانس صلح اجازه مسافرت شاه به پاریس را اجازه داد[35].

هیئت ایرانی در پاریس از نظر انگلیسی ها جایگاهی نداشتند و اعضای آن به اشکال مختلف خوار وخفیف شده بود. هر چند که حکومت فرانسه در مقام رقابت با انگلیس به پاس قدردانی از هیئت نمایندگان ایران یک کشتی فرانسوی در اختیارشان گذاشت و به مشاورالممالک رئیس هیئت ایران نشان لژیون دونور اعطا کرد.[36].

مخالفت کردن با تخلیه سریع ایران و قرارداد 1919

در داخل ایران هم نگرانی هایی از چگونگی روند مذاکرات وجود داشت. روشنفگران و توده مردم ایران از تشکیلان اقدامات انگلیس در تشکیل دولت ارمنی و نسطوری در خاک عثمانی و الحاق غرب آذربایجان به این کشور موهوم ابراز نگرانی می کردند[37].

راجع به ارمنستان هم مذاکراتی در جریان بود که از خاک ارمنستان فعلی و قسمتی از نواحی شرق ترکیه وحصه ای از منطقه شمال غربی آذربایجان ایران، ارمنستان بزرگی تحت قیمو میت آمریکا تشکیل یابد. سیر حوادث همه این نقشه ها را بهم زد[38]. در این موضوع ایران خود را با ترکیه هم منفعت می دید بنابراین در مجامع مختلف از جمله تشکیل سازمان ملل نماینده ایران در جمع اول و دوم پیشنهاد کرد که کمسیون تحقیقی به آناطولی اعزام شود تا با شناسایی مناطقی که اکثر آنرا مسلمانان تشکیل می دهند موجبات اعاده این مناطق را به ترکیه فراهم سازد پیشنهاد ایران مورد اعتراض نماینده یونان قرار گرفت[39].

کنفرانس لوزان

در کنفرانس لوزان ایران دوباره شرکت داده نشد ولی ارامنه و  آشوری ها شرکت فعالی داشتند و در بیانیه هیئت آشوری اورمیه و غرب آذربایجان جزو سرزمین آشوری قلمداد شده بود[40]. مساله آشوری ها در 12 دسامبر 1922برای اولین بار در کنار مباحث مربوط به تشکیل کشور ارمنی در کنفرانسهای صلح به کوشش انگلیس و شخص لرد کرزن  به میان آمد. انگلیس به کرات از آشوری ها به عنوان متحدین کوچکشان یاد می کرد و در عوض عصمت پاشا از طرف ترکیه بر عدم تقسیم اراضی ترکیه تاکید می کرد. پطروس قبلا در نوامبر 1922 طی نامه ای به لرد کرزن درخواستهایش را اعلام کرده بود. وی در این کنفرانس به قول انگلیس مبنی بر حمایت از تشکیل مملکت آشور به همراه تاییدیه هایی از افراد مختلف منجمله نیکیتین سرکنسول وقت روسیه در اورمیه اشاره و مدارک را به هیئت آمریکایی تحویل داده[41] و درخواست حمایت آمریکایی ها را کرد. به اصرار انگلیس مبنی بر تشکیل مملکت آشوری در خاک ایران و ترکیه موضوع برای بررسی بیشتر به کنفرانس روز 13 دسامبر 1922 موکول شد. در این جلسه مساله اقلیت تعریف گردید. بنابر عقیده طرف ترکیه اقلیتها در ترکیه به غیر مسلمانان اتلاق می گردید ولی طرف انگلیسی به مفهوم ملی و زبانی تاکید می کرد. در این دوره روابط انگلیس با پطروس در سطح عالی بود با اینحال درخواست پطروس برای شرکت در کنفراس رد شد.

در 6 ژانویه 1923 مونتاقنا در ضمن سخنرانیش به حقوق ملی ارامنه و نسطوری ها اشاراتی کرد که با مخالفت رضا نور از هیئت ترکیه مواجه گردید. وی در جوابیه اش به سخنران انگلیسی اعلام کرد: مسبب سرنوشت ارامنه و آشوری ها ی شکست خورده و پریشان در جنگ اول جهانی همانا متفقین می باشند.

پطروس چون سرسختی ترکیه را در مذاکرات دید تصمیم به مذاکره و مصالحه با طرف ترکیه گرفت. اقدامی که باعث نا خرسندی انگلیسی ها از این عمل گردید. وی در این مذاکرات به رعایت تاریخی حال نسطوری ها اشاره و خواستار بازگشت نسطوری ها به آناطولی گردید.

تلاش پطروس برای تشکیل کشور نسطوری در شرق ترکیه و غرب آذربایجان ایران با ارائه جزئیات این طرح به نمایندگان طرفهای مذاکره کننده ادامه داشت. به عقیده پطروس تشکیل این مملک خیالی شمال عراق ( مستعمره انگلیس) را از ترکیه محافظت خواهد کرد. این پیشنهاد پطروس مخالف سیاست کردی انگلیس بود. چرا که انگلیس معتقد بود در صورت تشکیل مملکت نسطوری نمی توان تشکیل مملکت کردی را مانع شد. با گذشت زمان انگلیسیها چون فعالیت پطروس را خلاف مصالح انگلیس در تشکیل کشور عراق تشخیص دادند از وی رویگردان شدند. 22 ژانویه 1923 فوربئس آدام انگلیسی با پطروس دیدار و علت تکروی نسطوری ها بحث گردید.

انگلیس در این مذاکرات به تدریج مخالف تشکیل مملکت نسطوری و کردی در منطقه گردید و علیرغم تمام لابیگری های ارامنه و آشوری ها  ترکیه مغلوب تمام شرایطش را به کشورهای غالب تحمیل کرد[42]. با اینحال انگلیس تا آخرین لحظه یا تشکیل ارتشی از نسطوری ها در عراق سعی در مقابله با اقدامات مرزی ترکیه داشت. در این حین نیز ترکیه درصدد برانگیختن سیمیتقو برای مقابله با نسطوری ها بود مساله ای که به مذاق آذربایجانیان خوش نمی آمد. در این کنفرانس مرزهای ایران و ترکیه تغییر نکرد.

به تدریج بازگشت نسطوری های فراری آذربایجان به اورمیه و سلماس مورد موافقت دولت ایران قرار گرفت و به دنبال عفو عمومی این دسته وارد آذربایجان شده در اورمیه و سلماس به زندگی عادی خود بازگشتند. امروزه کمتر از بیست هزار نسطوری مسیحی در ایران زندگی می کند.



[1] در تاریخ معاصر ایران به این مسیحیان آشوری گفته می شود.

[2] tohidmelikzade@yahoo.com

[3] برای مطالعه بیشتر ر.ج: آذرباجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق، دکتر توحید ملک زاده ، انتشارات اختر ، اورمیه در محاربه عالم شوز، معتمدالوزاره، انتشارات شیرازه

[4] شماره سند 1544 کارتن 66 پرونده 2 به تاریخ 29 محرم 1337 نامه وزارت خارجه انگلیس به سفارت انگلیس گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 828

[5] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 444

[6] شماره سند 1546 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 23  صفر 1337 نامه ممتازالسلطنه به وزارت خارجه ایران، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 832

[7] ایران درآستانه رویارویی با تمدن غرب

تاریخ مقام ایران_کتاب دهم_موسسه پژوهشی و مطالعات فرهنگی تابستان1375 تهران، 101

[8] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 43

[9] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 45

[10] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص388

[11] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص388

[12] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص389

[13] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص389

[14] شماره سند 1546 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 23  صفر 1337 نامه ممتازالسلطنه به وزارت خارجه ایران، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 832

[15] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 98

[16] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص448

[17] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 448

[18] شماره سند 1554 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 25 جمادی الاول 1337 وزارت خارجه ایران به کارگذاری آذربایجان، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 851

[19] شماره سند 1554 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 25 جمادی الاول 1337 وزارت خارجه ایران به کارگذاری آذربایجان، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 851

[20] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 449

[21] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 450

[22] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 451

[23] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 98

[24] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 120

[25] سند شماره 86(789در مجموعه اسناد سیاسی برتیانا) مذاکرات لرد کرزن با فیروز میرزا نصرت الدوله در لندن 23 سپتامبر1919

[26] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 43

[27] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 45

[28] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 48

[29] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص401

[30] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص401

[31] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 49

[32] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 49

[33] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 50

[34] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 52

[35] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 52

[36] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 52

[37] روزنامه خاطرات سید محمد کمره ای ، ج 2، به کوشش محمد جواد مرادی نیا،  نشر شیرازه، تهران چاپ اول 1382، ص ص 881 و ص 884

[38] انصاری، عبدالحسین مسعود، زندگی من و نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان ، چاپ اول، ص 297

[39] زندفر، فریدون، ایران و جامعه ملل، تهران نشر شیرازه، چاپ اول 1377 ،ص 102

[40] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 117

[41] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 118-119

[42] Gabriele Yonan; Asur soykirimi. Erlo Sever.Istanbul. prence yayinlari; 1999 s: 98

۹۴/۱۱/۰۹
توحید ملک زاده دیلمقانی