تشکیل جمهوری ترکیه براساس اسناد ایران
با در هم شکسته شدن قوای عثمانی در جنگ با متفقین به تدریج ارتش عثمانی از ادامه جنگ مایوس شده و در تاریخ 30 اکتبر 1918 سلطان عثمان مجبور به امضای پیمان صلح ((سور)) با قوای انگلیس گردید[1] که مفاد این پیمان صلح از ظهر سی ویکم اکتبر به اجرا درآمد. براساس این پیمان علاوه بر جدا شدن مناطق عربی از عثمانی، قوای عثمانی بایستی آذربایجان ایران را نیز تخلیه می کردند[2]. جداشدن بسیاری از ولایات عثمانی، موجب عکس العمل شدید ترکان عثمانی گردید و در سال 1919کمیته ملی در سیواس تشکیل شد. این کمیته ملی تلگرافی به سلطان مخابره نمودند مبنی بر اینکه ترکان اجازه نمی دهند و نمی گذارند که استقلال آنان محدود گردد.
با اشغال استانبول در24جمادی الثانی 1338 /24 اسفند 1298 /15 مارس 1920 از طرف سفارت فرانسه به سفیر ایران دراستانبول اطلاع داده شده که برای آسایش اتباع ایرانی تمام اقدامات انجام خواهید یافت و دراین مورد اطمینال خاطر دارند[3]. اشغال پایتخت عثمانی_استانبول_برای بسیاری از افسران ارتش و مردم عادی غیرقابل قبول بود. از دیگر سو از طرف دولت جدید نیز علیه فرقه اتحاد و ترقی که باعث ورود به جنگ عثمانی بود اقداماتی انجام گرفت. مصطفی کمال پاشا بازرس کل ارتش سوم عثمانی در این موقع با کشتی از استانبول به سامسون وارد شد. وی معتقد بود تنها با ایجاد نیروهای مقاومت ملی درآناطولی می توان کشور را نجات داد[4].
مصطفی کمال پاشا در ژوئیه 1919از سمت بازرسی خود استعفا داد وجبهه ای را بوجود آورد که هدف آن مبارزه با اشغال و تقسیم کشور بوسیله خارجیان بود.
در این مورد سفارت ایران در گزارشی خطاب به وزارت خارجه مینویسد:
« مقام منیع وزارت جلیلیه امور خارجه
برای استحضار خاطر مبارک مجملی از اوضاع داخلی وخارجی دولت عثمانی را به عرض میرساند. مصطفی کمال پاشا که مفتش کل اردوهای غرب عثمانی بود پس از متارکه از جنگ نخواست اطاعت از شرایط مقیده نماید. لهذا به ضد حکومت مرکزی طغیان افراشته و اردوهای آن نواحی را تحت اختیار خود آورده کم کم ارضروم به سیواس و از آنجا به تمام آسیای صغیر استیلا پیدا کرد. حکومت مرکزی قادر به جلوگیری از حرکات مصطفی کمال نبود و متفقین هم نخواستند تا قلب آسیای صغیر داخل شده و با قشون داوطلب مبارزه کنند و به تدریج از اطراف هم دسته جات مسلح از طرفداران اتحاد و ترقی به اردوی ملل ملحق شده و آناطولی عدم اطاعت را نسبت به مرکز علنی ساخته، حکام مرکزی را خلع کرده و احکام مرکزی را لغو نمود...»[5]
سفارت ایران در استانبول در گزارش دیگر ضمن تصریح ادامه مقاومت آناطولی بر ضد متفقین فشار دولت انگلیس بر دولت عثمانی جهت یاغی اعلام نمودن قوای ملی آناطولی سخن می راند:
«..... با وجود اقداماتی که دولت بعد از متارکه جنگ بر ضد فرقه اتحاد و ترقی نمود معذا نفوذ این فرقه زیاد و دو دسته قشون ملی که یکی در اندرینوپل در تحت ریاست جعفربیگ طیار و دیگری در آناطولی در تحت فرماندهی مصطفی کمال پاشا ترتیب یافته هر دو مربوطه با فرقه مذبوره و بر ضد دول ائتلاف بوده با مرکز ضدیت می نمایند. انگلیسها تقاضا دارند هیئت دولت این قوای ملی را یاغی اعلان کند. دولت هم دچار محظور فرقه شده در اعلان طغیان آنها خوداری دارند.»[6]
دولت عثمانی زیر بار درخواست انگلیس نمی رود و به موجب گزارش سفارت ایران در عثمانی دولت صالح پاشا استعفا کرده و داماد فرید پاشا موافق با یاغی اعلام کردن قوای ملی سرکارمی آید. وی نیز از طریق شیخ الاسلام فتوایی مبنی بر حرام بودن اقدامات قوای ملی صادر می نماید:
مقام منیع وزارت جلیلیه امور خارجه دولت شوکته
بطوریکه در راپورت سابق خود خاطر اولیای وزارت جلیله مستحضر داشته از کابینه عثمانی تقاضا شده بود که عصیان و طغیان قوای مصطفی کمال پاشا که در آناطولی مجتمع است اعلان شود. این تقاضا موجب استعفای کابینه صالح پاشا گردید.کابینه داماد فرید پاشا این تقاضا را قبول بطوری که از ملفوفات منضمه استحضار حاصل خواهید فرمود استفتایی از شیخ الاسلام نموده استفتا نامه را در روزنامجات درج و بر طبق آن بیان نامه ملفوف را منتشر نماید...»[7]
بر اساس همین گزارش جمعیت کثیری هم از استانبول فرار و به آناطولی رفته و به مصطفی کمال ملحق می شوند.
عهدنامه سور به نظر موقت می آمد و تجدید نظر در آن ضروری می نمود. لذا کشورهای متفق تصمیم گرفتند برای رسیدگی به مسائل ترکیه در شهر لوزان سوئیس کنفرانسی تشکیل دهند. مصطفی کمال اعتقاد داشت که فقط حکومت ملی انقلابی ترکیه بایستی در آن کنفرانس نماینده داشته باشد و حکومت آنکارا تحت رهبری وی اعلامیه ای صادر کرد که اگر نماینده سلطان عثمانی در کنفرانس حضور یابد نمایندگان خود را نخواهد فرستاد.
در تعقیب این اعلامیه در30اکتبر 1922/ 7 آبان 1301 مجلس ملی تشکیل شد. در لوزان استقلال ترکیه به رسمیت شناخته شد.
پیشرفت قوای ملی در آناطولی باعث استحکام ملیون در آنکارا گردید. شکست های پی در پی متققین در آناطولی باعث غرور عثمانی ها شد. در این باره سفارت ایران می نویسد:
« کلیه فتوحات اخیر باعث جرئت زیاد بلکه غرور عثمانی ها شده است.خداکنه که خیلی با ملاحظه حرکت نمایند والا ثمر فتوحات هدر خواهد گردید. باز دعا کنیم که دولت ایران در آتیه طرف زحمت نباشد زیرا که به عقیده بعضی اول ضربت و صدمه توفیقات آنها به ایران خواهد رسید. خاصه که یک پروپاگان کاملی در قفقازیه و آذربایجان می کند.»[8]
سردرگمی ایران از وجود دو دولت عثمانی در اسناد وزارت خارجه بارز است. ایران سعی می نمود تا با آنکارا ارتباط داشته باشد. اسحق خان مفخم الدوله به آنکارا رفت تا با سران دولت در آنکارا دیداری داشته باشد. نگرانی های آنکارا از تلاش ایران برای اسکان ارامنه و کلدانیها در حدود اورمیه و سلماس و عدم جلوگیری از حرکات داشناق های ارمنی در آذربایجان[9] جو بی اعتمادی را در روابط دو کشور انداخته بود.
سفیران ایران نمی توانستند یا نمی خواستند موضوع قانونی بودن دولت در انکارا را به تهران اعلام کنند بطوریکه سر کنسول ایران در استانبول بدون طی سلسله مراتب مستقیما به اطلاع وزارت خارج ایران رساند که مفخم الدوله وارد شد و ممتاز الدوله در آنکاراست. مفخم الدوله در آنکارا مورد پذیرش واقع نشد و لازم است سفیری قابل به آنکارا فرستاده شود چرا که آنکارا سفیری که در شرایط استانبول زندگی کرده و با سلاطین عثمانی نشست و برخاست دارد را نمی پذیرد.[10]
به تدریج فضا برای انقراض سلطنت و تشکیل جمهوری در آناطولی مساعد گردید. در این باره سفارت ایران در استانبول طی گزارشی به وزارت خارجه اعلام می دارد:
نامه سفارت کبری ایران در استامبول به وزارتخانه
تهران: وزارت جلیلیه امور خارجه
چنانچه تلگرافا عرض شده بود احتمال قوی به تغییر رژیم حکومت حالیه می رفت. این روزها درآنقوره برای تهیه ترتیبات اعلان جمهوری ترکیه جدیتی می شود و محتمل کلی است چنانچه مانعی در داخله نباشد همین چند روزه اعلان آن را منتشر نمایند. اطلاعا عرض شد. اسحق مفخم[11]
اوضاع به حدی سریع عوض می شد که سفایر ایران در گزارش دوباره می نویسد:
« احتمال کلی هست تا وصول این راپورت جمهوری ترکیه بطور رسمی اعلان شود. دو سه ماه است اولیای امور در این حفظ و حرکت و ترتیبات آنرا می دادند و همت خود مصطفی کمال پاشا و رئیس الوزرا فتحی بیگ و وزیر خارجه عصمت پاشا در تحصیل این مقصود صرف می کند و چون مبعوثین تماما از طرف حکومت معین و ظاهرا انتخاب بودند و فرقه ملیPUPULAIRE طرفدار حکومت اکثریت کامل دارد اینک به مقصود رسیده اند...اسحق مفخم»[12]
و بالاخره جمهوری ترکیه تشکیل یافت و سفیر عثمان در تهران موضوع را به این شکل اطلاع داد:
نامه سفیر کبیر عثمانی در تهران به وزارت خارجه:
آقای وزیر خارجه با کمال احترام خاطر دوستی مظاهر آن جناب مستطاب عالی را مستحضر می دارد که به موجب تلگراف واصله از آنقوره در شب بیست و نهم تشرین اول 1339شکل دولت از طرف مجلس کبیر ملی ترکیه به اتفاق آرا به جمهوریت مبدل گردیده است. این دولت جدید اسلام و لسان رسمی آن ترکی است. رئیس جمهور که رئیس دولت می باشد از طرف مجلس از بین اعضا خود به مدت یک دوره انتخابیه چهار سال انتخاب می شود. با این سمت باش وکیل(رئیس الوزرا) از طرف رئیس جمهور از بین اعضای حاضره مجلس انتخاب می شود و وکلای دیگر (وزرا) باش وکیل از بین اعضای مجلس انتخاب می نماید. از طرف رئیس جمهور هیئت وکیله که به ترتیب فوق تشکیل یافته ، با هیئت عمومیه اش برای تصویب به مجلس عرضه و معرفی می شود. در همان شب غازی مشیر مصطفی کمال پاشا به اتفاق آرا به ریاست جمهوری انتخاب شدند .به وسیله ابلاغ مراتب فوق احترامات فاقیه را تجدید می نماید (سفیر کبیر)[13]
سفارت ایران در استانبول 8 روزبعد چنین نوشت:
12عقرب1342/1302
اعلان 29 اکتبر حکومت ترکیه را جمهوری به مذهب رسمی اسلام وبه زبان رسمی ترکی و مصطفی کمال پاشا به ریاست انتخاب شد[14].
سه روز بعد سفارت ایران گزارش داد:
نامه سفارت کبری ایران در استامبول به وزارتخانه
« غازی مصطفی کمال به سمت ریاست جمهوری انتخاب و هم ریاست مجلس کبیر و ریاست کابینه. اکثریت مردم به این پیشامد غیر موافق و چند روز قبل که روزنامه ها شروع به بعضی تنقیدات راجع به وضع فعلی حکومت کردند فورا حکومت قانونی وضع و تنقید را ممنوع و از سه ماه الی سه سال حبس، خلیفه هم مجبور به ارسال تبریک شده است. » [15]
در این باره می توان به نامه سفیر استانبول به وزارت خارجه ایران اشاره کرد:
« به اشاره آنکارا دو روزنامه استامبول مقالاتی بر علیه خلیفه نوشته واستعفای وی را شایعه، مردم هم طرفدار خلافت و بر ضدیت با آنقوره افزود »[16].
ادامه ضدیت آنکارا با خلافت-دیکتاتوری مصطفی کمال پاشا، عصمت پاشا وفتحی بیگ سایر طرفداران کمال را منزجر ساخت[17].
با انقراض خلافت دوران جدیدی در ترکیه شروع شد و با آمدن ممدوح شوکت بیگ به سفارت ترکیه در تهران و سفر رضا شاه به ترکیه دوستی دو کشور محکمتر گردید.
[1] دفتر مطالعات، گزیده اسناد سیاسی ایران وعثمانی، ج یک، ص 62
[2] نامه سرپرستی کاکس سفیر انگلیس در تهران به وزارت خارجه، شماره سند 1542، کارتن 66، پرونده2، اول نوامبر 1918(25محرم1337)
[3] دفترمطالعاتَ،گزیده اسناد سیاسی ایران وعثمانی، ج7، ص118، شماره سند1295
کارتن14، پرونده 4، نمره 1153 به تاریخ 3 رجب 1338/3 فروردین 1299/ 23مارت1920
[4] گزیده اسناد،ج7، ص47
[5] شماره سند1293، کارتن14، پرونده 4، نمره784، تاریخ 9 ربیع الاول 1338ه.ق، ص110کتاب
[6] شماره سند 1298،کارتن 14، پرونده 4، نمره 1229، تاریخ 17رجب1338/ 6 نیسان 1920/ 17 فروردین 1299
[7] شماره سند1299، کارتن14، پرونده4، نمره 1283، 28رجب 1338/28 فروردین 1299/ 17 نیسان 1920
[8] شماره سند1308 ،کارتن16،دوسیه75، 20ربیع الاول 1341/ 10 نوامبر 1922/ 18 آبان 1301
[9] 20 رجب 1341/ 16 اسفند 1301/ 8 مارت 1923، شماره سند1321، کارتن 15 ، پرونده،1/23، نمره 577/151، جلد هفتم ص 169
[10] شماره سند 1319، کارتن15، پرونده 5، نمره630
[11] سند1313، کارتن 15 پرونده، 23/1، تاریخ29 سنبله تنگوز ایل 1302، 21 سپتامبر1923/9 صفر1342
[12] ص198
[13] شماره سند1301،کارتن 15 پرونده، 5 نمره 101، 8تشرین ثانی1339/ 4 آبان 1302/ 8 کاسیم 1923
[14] شماره سند1332،کارتن15، پرونده5، نمره739، ص202
[15] شماره1324، کارتن15، پرونده5،نمره772،تاریخ15،عقرب1342/1302/ 7 نموامبر 1923/ 27 ربیع الاول 1342
[16] شماره سند1329، کارتن15،پرونده5،نمره826،تاریخ دی 1302/1342ق/ دسامبر 1923
[17] شماره1330،کارتن15،پرونده5،نمره675،6دلو1342/1302ق/ 27 ژانویه 1924/ 19 جمادی الثانی 1342