دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

۵۳ مطلب با موضوع «آذربایجان شناسی» ثبت شده است

جنگ جهانی اول در تاریخ تمدن بشری عطفی محسوب می گردد که در طی آن بسیاری از نظامهای کهنه سیاسی،اجتماعی به نظامهای نوین تبدیل شد. امپراتورهای بزرگ به ممالکی کوچک تبدیل گردید و حکومتهای ملّی در سطح جهان بوجود آمد.

آذربایجان نیز گرچه از میدان اصلی جنگ یعنی اروپا به دور بود ولی به دلیل موقعیت ژئوپولتیکی آن از همان ابتدای جنگ صحنه تاخت و تاز قوای روس و عثمانی گردید و به سبب عوامل مختلفی از جمله اشتراکات فرهنگی جزو هواداران عثمانی قرار گرفت.

گرچه ترکان آذربایجان که اکثریت قریب به اتفاق اهالی آذربایجان را تشکیل می دادند و می دهند در ردیف هواداران عثمانی ها قرارگرفتند  ساکنین مسیحی آذربایجان درصف مقابل همشهریانشان در ردیف متفقین دول روس و انگلیس و آمریکا قرار گرفتند. اینان که همان ساکنان ترک مسیحی آذربایجان بودند از اوایل قرن نوزدهم بر اثر تلاشهای میسیونرهای غربی به آموزش زبان ارمنی پرداخته و بسیاری نیز از مذهب قدیمیشان_گریگوری_ که مذهب شرقی بود دست کشیده بر حسب آموزش میسیونرهای کاتولیک, پروتستان یا ارتدوکس گردیدند. وجه دیگر تبلیغات میسیونرها ,سوق دادن مسیحیان آذربایجان به طرف قدرتهای روس و انگلیس و فرانسه بود که این وجه در حین جنگ جهانی اول از طرف مسیحیان آذربایجان به منصه ظهور درآمد .

در طی این جنگ ارامنه و آشوریهای آذربایجان و عثمانی وظیفه تاریخی شان از جنگهای صلیبی تا امروز که همان ضربه زدن به منافع هم وطنان مسلمانشان بود را با کمال جدیت انجام دادند.

از سال 1909 که روسها به بهانه عدم امنیت در تبریز تمام آذربایجان را به اشغال خود درآوردند با مناطق سرحدی آذربایجان با عثمانی همسایه گردیدند. با وقوع جنگ جهانی اول و درگیری مستقیم عثمانی و روسیه, دولت عثمانی نتوانست حضور قوای روس در آذربایجان را تحمل کند لذا به دولت قاجاریه برای خارج نمودن روسها از آذربایجان احضار کردند. دولت قاجاریه مسأله را با روسها در میان نهاد ولی روسها نه تنها به این درخواست مشروع وقعی ننهادند بلکه سرفرماندهی ارتش روسیه در قفقاز تصمیم گرفت واحدهای نظامی موجود در شمالغرب را تحت عنوان (سپاه آذربایجان)به فرماندهی ژنرال چرنوزوبوف تقویت و تجدید سازمان دهد. یکی از اهداف اصلی این نیرو حفظ تأمین محور ارتباطی جلفا_خوی_ سلماس و اورمیه بود که مسیر مناسبی برای وصول به عراق امروزین و آبهای گرم محسوب می شد. استقرار هواداران مسیحی روسها در منطقه نیز براهمیت این کریدور افزود.

اوایل سال 1915 آذربایجان عرصه زورآزمایی قوای روس و عثمانی بود. قوای عثمانی به فرماندهی انورپاشا به نزدیکیهای آذربایجان آمد تا منطقه را از لوث وجود روسها پاک کند ولی در دی ماه 1294 شمسی ( اوایل سال 1915) یکصد هزارتن از سربازانش را در کوههای الله اکبر ارضروم از دست داد و فاجعه مشهور ساری قمیش به وقوع پیوست.

در بهار 1295 شمسی به تدریج تمام منطقه به اشغال روسها درآمد و آخرین تلاش عثمانیها برای اخراج روسها از آذربایجان در نبرد دیلمان (اردیبهشت ماه) به ناکامی انجامید.

با ورود آشوریهای عثمانی که در آذربایجان (جیلو) نامیده می شوند به معادلات نظامی منطقه و اعلان جنگ رسمی به دولتشان عثمانی , مقاومت جیلوها در برابر سپاه عثمانی دیری نپایید. اینان که با پشتیبانی قوای روس علیه عثمانی قیام کرده بودند اینبار نیز دست به دامن آنها شده و به آذربایجان گریختند. دهها هزار مرد و زن و کودک جیلوها خسته و گرسنه از منطقه حکاری گریخته و به اورمیه و سلماس آمدند.

ورود این قوم ناخوانده و گرسنه به آذربایجان آنهم در شرایط جنگ عالمگیر برای آذربایجانیان سربار عظیمی شد ولی علیرغم این, مردم آذربایجان علاوه بر فراهم کردن شرایط مساعد زیستی به آنان تمام نان و مسکن خودشان را با آنها تقسیم کردند ولی جیلوها جواب این کمکها و نوعپروریها را با کشت و کشتار و خون و گلوله به خوبی پس دادند که اسناد فراوان این جنایات در دست است.

تا وقوع انقلاب اکتبر 1917 روسیه و خروج روسیه از جنگ جهانی و بالتبع از آذربایجان    , روسها و جیلوها با همکاری هم در سوزاندن بازارها و کشتار مردم از هیچ گونه کوششی فروگذار نمی کردند پس از خروج روسها از آذربایجان ,متفقین با مسلح کردن جیلوها آنها را در قالب 6 گردان ( 4 گردان آشور 2 گردان ارمنی ) با 4 آتشبار و 300 سوار و یک گروهان مسلسل با فرماندهی عالی افسران روسی و انگلیسی و فرانسوی در مقابل آذربایجانیان و عثمانیان قرار دادند.

ارتش مسیحی با کشتار سه روزه مردم اورمیه در 22 فوریه 1918 تسلط خویش بر غرب آذربایجان را اعلام کرد. مارشیمون رهبر روحانی و ملی جیلوها برای تقویت قوای سوار خود به نزد سیمیتقو که متفق انگلیسی ها محسوب می شد امد ولی وی در 16 مارس 1918 در کهنه شهر بدست سیمیتقو کشته شد و دوباره کشتار مردم اورمیه و دیلمان و کهنه شهر از سرگرفته شد. در طی چند ماه بیش از یکصد هزار آذربایجانی شهید شدند.

آندرانیک نیز با بیست و پنج هزار ارمنی به خوی حمله کرد تا با اتصال به جیلوها و از آنجا انگلیسی ها نقشه تاسیس ارمنستان بزرگ را عملی کند که این عمل با مجاهدتهای آذربایجانیان در خوی و قوای عثمانی نافرجام ماند.

با ورود قوای عثمانی به آذربایجان ,با هدایت انگلیسی ها دهها هزار ارمنی و آشوری به جنوب دریاچه اورمیه و از آنجا همدان پایگاه انگلیسی ها گریختند. انگلیسی ها آنها را در اردوگاههایی در شمال بغداد جای دادند.

تراژدی قتل عام آذربایجانیان در دو سوی ارس در اوایل قرن بیستم با به سلطنت رسیدن رضا خان و دشمنی دیرینه وی با ترکان آذربایجان در تاریکی سنگین فرو رفت و بجز چند کتاب تاریخ شهرها هیچ کتاب و نویسنده ای به این موضوع مهم نپرداخت و نسل بعدی به کلی از فاجعه جیلولوق بی خبر گردید[3].

کنفرانس صلح پاریس

پس از پایان جنگ جهانی اول موضوع اداره امپراطوری های شکست خورده آلمان و عثمانی در صدر اولویت های دول فاتح قرار گرفت. تخلیه آذربایجان ایران نیز یکی از موضوعات متارکه صلح بود[4] ایران گرچه بصورت رسمی وارد جنگ جهانی نشده بود و حتی اعلان بی طرفی هم کرده بود ولی سعی فراوان در شرکت در کنفرانس صلح داشت . حین جنگ سفرای ایران در کشورهای اروپایی طی گزارش هایی « تاکید  میکردند کنفرانس صلح که قرار است بعد ازجنگ برگزار شود نقش عظیمی در سرنوشت ایران خواهد داشت » و اصرار می کردند که لازم است یک هیئت ایرانی در کنغرانس شرکت کند و از منافع ایران دفاع کند[5]. از جمله سفیر ایران در پاریس که می نویسد: «در موقعی که حرف سرحدات ایران و ارمنستان و گرجستان و غیره مطرح خواهد شد حضور نماینده ایران طبیعی است.»[6] « در هفدهم نوامبر 1918کاکس برای گفتگو درباره حضور نمایندگان ایران در کنفرانس صلح با احمدشاه ملاقات کرد. شاه ضمن تاکید در مورد اعزام هیئت ایران از کاکس خواست شرایط لازم را فراهم آورد» با اینحال علیرغم قبول ظاهری انگلیسیها در باب شرکت ایران در کنفرانس صلح  انگلیسی ها مخالف این امر بودند[7] و نمی خواستند به احساسات  ضد انگلیسی دامن زنند[8] و تصمیم علنی برتیانیا برای ممانعت از شرکت ایران در کنفرانس صلح به مرور اتخاذ شد[9]. یکی از علل مختلف این تصمیم بریتانیا عبارت بود از ترکیب ضدانگلیسی هیئت نمایندگی ایران[10] .

براساس تصمیمات اتخاذ شده هیئت نمایندگی ایران ترکیبی از هیئت زیر می بود: مشاور الممالک وزیر خارجه – معین الوزراء علا فرزند دوم علاء السلطنه وزیر امور خارجه که انگلستان وی را شخصیتی ملی و افراطی قلمداد میکرد و ذکاء الملک فروغی معلم سرخانه سابق شاه و از اعتدالیون[11].

به نظر انگلیس انتخاب معین الوزاره نشانه این بود که ایران در نظر دارد تمام مسائل نگران کننده را در کنفرانس صلح مطرح کند[12].

دلیل اصلی انگلستان برای ممانعت از حضور ایران در کنفرانس صلح این بود که تمایل نداشت بیگانگان در ایران منافعی کسب کنند و در یافته بود که ایرانیان قصد دارند ادعاهای گسترده ای را در کنفرانس مطرح کنند[13].

از دیگر سو ارامنه و آشوری های آذربایجان که در جنگ جهانی اول هم پیمان متفقین بودند نیز برای بدست آوردن آنچه که حقوق از دست رفته اشان می دانستند تصمیم به شرکت در کنفرانس صلح گرفتند. در نامه وزیر مختار ایران در فرانسه از اینکه ارامنه با اقداماتشان دنیا را مشتبه کرده اند به دولت هشدار می دهد[14]. در این کنفرانس دو هیئت نسطوری – آشوری شرکت کردند. دسته ای از آذربایجان ایران به سرکردگی پطروس و ماجراجویان فراری از آذربایجان و هیئت دیگراز آشوری هایی که برای تحصیل از آذربایجان به آمریکا رفته بودند[15].

هیئت ایران در صبح 17 دسامبر 1918 از تهران به پاریس حرکت کرد و در23 ژانویه 1919 به پاریس رسید و یک یادداشت رسمی را به دو زبان فارسی و انگلیسی  به حضور برگزار کنندگان کنفرانس تقدیم کرد. در این یادداشت ایرانیان با اشاره به ورود دول متحارب به ایران بی طرف و صدماتی که ایران در نتیجه آن دیده بود مصرانه خواستار  دعوت ایران از طرف کنفرانس شدند گرچه ایران رسما در جنگ شرکت نکرده بود[16].

در یادداشت دوم ادعاهای ایران در قسمت حفظ استقلال سیاسی، بازگرداندن سرزمین هایی از عثمانی و روس که طی جنگها ایران از دست داده بود و قسمت سوم تقاضای جبران خسارت[17]. در این حین وزارت خارجه طی دستورالعملی رمزی به کارگذاری آذربایجان می نویسد: « برای آنکه دولت بهتر به مقصود خود در اراضی و نقاطی که جبرا مطابق عهود قدیم از ایران انتزاع شده مستولی گردد لازم است اهالی آن نقاط تمایل خودشانرا به اعتده در تحت حکومت ایران علنا اظهار نمایند. اهالی نخجوان به مهین ترتیب رفتار و به تبریز نیز تعلیمات لازمه داده شده است[18].» و همچنین آنها را « تشویق و ترغیب نمایند که آنها هم یا به توسط وزیر مختار فرانسه در طهران و یا مستقیما تمایلات خود را به اعاده در تحت حکومت ایران صریحا به کنفرانس صلح تلگراف نمایند تا کمک بزرگی به عملیات میسیون ایران و دولت علیه بشود.[19]»

دولت ایران امیدوار بود که بتواند برای بدست آوردن ادعاهای ارضی خود از کمک فرانسه بهره مند شود[20] اما فرانسه  درخواست های ایران را رد کرده[21] ولی پیشنهاد کردند در صورتی که کمیسیون جهت برسی مساله قفقاز و مناطق شرقی امپراطوری عثمانی تشکیل شود به نمایندگان ایران اجازه داده شود که نظر ایران را برای کمیسیون توضیح دهند[22]. با اینحال کنفرانس پاریس ( ورسای ) فقط به مساله دول اصلی فاتح جنگ یعنی انگلیس و فرانسه رسیدگی کرد و پس از یکسال تعطیل شد. حل و فصل مساله ترکیه به کنفرانس سن رمو (18تا 26 آوریل 1920) موکول شد.

در پاریس هیئت دوگانه آشوری درخواستهایشان را جداگانه ارائه دادند . در این درخواستها فعلا مختاریت و سپس استقلال کامل دولت آشوری در حدود موصل، غرب آذربایجان ، دیاربکر تا شمال دریاچه وان و کوههای شرق ترکیه تقاضا شده بود[23]  که از سوی هم دولت ترکیه شدیدا و هم از سوی ایران نسبتا رد شد[24] .

اقدامات ایران در پاریس برای دریافت غرامت ادامه داشت. ولی موضوع ایران در میان دول فاتح گوش شنوایی نداشت. در قبال درخواست نصرت الدوله برای غرامت از ترکیه و روسیه لردکرزن چنین جواب داده است: « در مورد ترکیه اگر ایشان بتوانند کنفرانس صلح ورسای را نسبت به منصفانه بودن دعاوی ایران متقاعد سازد این امکان هست که در متن پیمان صلح متفقین با ترکیه موقعی که تکلیف نهایی این پیمان تعیین شد ماده ای دایر به پرداخت غرامت مالی به ایران گنجانده شود اما نسبت به روسیه با توجه به این حقیقت که در حال حاضر حکومتی قانونی که بشود با او مذاکرات سیاسی انجام داد در روسیه وجود ندارد واقعا راهی به نظرم نمی رسد»[25].

برتیانیا قبل از کنفرانس صلح گفتگوهای بی پرده ای با ایالت متحده انجام داد تا به گفته کاکس به نمایندگان آن کشور بقبولاند که ایران به عنوان یک کشور مستقل دولتی آشوب زده در جهان متمدن است. کشوری که متفقین باید ظرف یکسال با اعمال قیمومیت بین الملی البته حفظ استقلال وتمامیت ارضی آن اصلاحات اساسی در آن بعمل آورد[26]. کاکس معتقد بود برای این مهم انگلیس قابل تر است.

صمد خان ممتاز السلطنه وزیر مختار ایران در پاریس مدتی پس از ورود هیئت به آن شهر به بالفور اطلاع داد که مشاورالممالک و علاء السلطنه از لحظه ورود شروع به تبلیغات بر ضد انگلیس ها کرده اند. وزیر مختار اطلاع  داد که اینان مورد حمایت آمریکایی ها و فرانسوی ها هستند. ممتار السلطنه که نگران سمت خویش بود ضمن قطع رابطه با میرزا علیقلی خان و حسین علاء از بالفور می خواهد که خوش خدمتی او را به اطلاع  وثوق الدوله هم پیمان انگلیسی ها  برساند[27].

لرد کرزن که در زمان اقامت بالفور در کنفرانس صلح معاونت وزارت خارجه را بر عهده داشت امیدوار بود که پس از منزوی کردن هیئت ایران با تاکید به کمک مالی در زمینه های مختلف نمایندگان آن کشور را کنفرانس صلح آماده گفتگو با برتیانیا سازد[28]. عملی که بعد ها تحت عنوان قرارداد 1919 مشهور گردید.

وثوق الدوله در سال 1918 با حمایت جدی انگلیس قدرت را در ایران در دست گرفت. این در حالی بود که هزینه های جاری کابینه اش عمدتا از طریق کمک های انگلستان تامین می شد. افزودن بر این جناح مخالف انگلستان در ایران به رهبری فرقه دموکرات  که در خلال جنگ مقاومت جانانه ای کرده بود دچار آشفتگی به هم ریختگی شده بود. بنابرین تمام احوال حکایت از آن میکرد که زمان برای حل و فصل قطعی مشکلات مساعد است[29].

در روز 11 ژانویه کرزن دیدگاههای خود را تلگرافی با کاکس در میان گذاشت و در ضمن او را از تصمیم کمیته شرقی دایر بر جلوگیری از طرح موضوع ایران در کنفرانس صلح آگاه ساخت[30].

سر همیلتون گرافت دبیر امور خارجی حکومت هند در طول جنگ که اینک در مقام مشاور مسائل مربوط به برقراری صلح در لندن بسر می برد در اواسط دسامبر در جلسه کمیته شرقی که مسئول امور سرزمین های عربی ، قفقاز، ترکستان ، افغانستان و ایران بود به تاکید خاطرنشان ساخت که برتیانا باید افکار عمومی در ایران را نسبت به حفظ تمامیت ارضی آن کشور مطمئن سازد[31].

وی همچنین از حسن وطن پرستی که عود کرده سخن گفت و تاکید نمود که حکومت هند با تحت الحمایه کردن ایران مخالفت دارد و نظرش استقلال ایران است.[32]

وزارت خارجه انگلیس در قبال این تحولات به وثوق الدوله و سفیرش کاکس دل خوش بود

در11ژانویه 1919 کرزن با تلگرافی به کاکس اعلام کرد امپراطوری برتیانیا آماده است تمامیت ارضی و استقلال ایران را تضمین کنند و نیروهایش را از ایران خارج کند وی تصور میکرد این پیشنهادات از بدبینی ایرانی ها به انگلیس می کاهد[33].

در فوریه1919 احمد شاه خواست به اروپا برود کاکس کوشید وی را منصرف کند کرزن هم مخالف آمدن وی به پاریس بود و بر آن بود تماس وی به هیئت نمایندگان ایران مشکلی به مشکلات بریتانیا خواهد افزود[34].

کاکس در مارس اطلاع داد رفتار احمد شاه مودبانه ترشده است بنابراین کرزن در قبال ورود احدشاه به پاریس نرمش نشان داده و در مقابل سه شرط یعنی عدم گفتگوی شاه  با افراد ناباب، دادن اختیار تام برای عقد قرارداد به وزیر و عدم حضور در فرانسه تا قبل از خاتمه کنفرانس صلح اجازه مسافرت شاه به پاریس را اجازه داد[35].

هیئت ایرانی در پاریس از نظر انگلیسی ها جایگاهی نداشتند و اعضای آن به اشکال مختلف خوار وخفیف شده بود. هر چند که حکومت فرانسه در مقام رقابت با انگلیس به پاس قدردانی از هیئت نمایندگان ایران یک کشتی فرانسوی در اختیارشان گذاشت و به مشاورالممالک رئیس هیئت ایران نشان لژیون دونور اعطا کرد.[36].

مخالفت کردن با تخلیه سریع ایران و قرارداد 1919

در داخل ایران هم نگرانی هایی از چگونگی روند مذاکرات وجود داشت. روشنفگران و توده مردم ایران از تشکیلان اقدامات انگلیس در تشکیل دولت ارمنی و نسطوری در خاک عثمانی و الحاق غرب آذربایجان به این کشور موهوم ابراز نگرانی می کردند[37].

راجع به ارمنستان هم مذاکراتی در جریان بود که از خاک ارمنستان فعلی و قسمتی از نواحی شرق ترکیه وحصه ای از منطقه شمال غربی آذربایجان ایران، ارمنستان بزرگی تحت قیمو میت آمریکا تشکیل یابد. سیر حوادث همه این نقشه ها را بهم زد[38]. در این موضوع ایران خود را با ترکیه هم منفعت می دید بنابراین در مجامع مختلف از جمله تشکیل سازمان ملل نماینده ایران در جمع اول و دوم پیشنهاد کرد که کمسیون تحقیقی به آناطولی اعزام شود تا با شناسایی مناطقی که اکثر آنرا مسلمانان تشکیل می دهند موجبات اعاده این مناطق را به ترکیه فراهم سازد پیشنهاد ایران مورد اعتراض نماینده یونان قرار گرفت[39].

کنفرانس لوزان

در کنفرانس لوزان ایران دوباره شرکت داده نشد ولی ارامنه و  آشوری ها شرکت فعالی داشتند و در بیانیه هیئت آشوری اورمیه و غرب آذربایجان جزو سرزمین آشوری قلمداد شده بود[40]. مساله آشوری ها در 12 دسامبر 1922برای اولین بار در کنار مباحث مربوط به تشکیل کشور ارمنی در کنفرانسهای صلح به کوشش انگلیس و شخص لرد کرزن  به میان آمد. انگلیس به کرات از آشوری ها به عنوان متحدین کوچکشان یاد می کرد و در عوض عصمت پاشا از طرف ترکیه بر عدم تقسیم اراضی ترکیه تاکید می کرد. پطروس قبلا در نوامبر 1922 طی نامه ای به لرد کرزن درخواستهایش را اعلام کرده بود. وی در این کنفرانس به قول انگلیس مبنی بر حمایت از تشکیل مملکت آشور به همراه تاییدیه هایی از افراد مختلف منجمله نیکیتین سرکنسول وقت روسیه در اورمیه اشاره و مدارک را به هیئت آمریکایی تحویل داده[41] و درخواست حمایت آمریکایی ها را کرد. به اصرار انگلیس مبنی بر تشکیل مملکت آشوری در خاک ایران و ترکیه موضوع برای بررسی بیشتر به کنفرانس روز 13 دسامبر 1922 موکول شد. در این جلسه مساله اقلیت تعریف گردید. بنابر عقیده طرف ترکیه اقلیتها در ترکیه به غیر مسلمانان اتلاق می گردید ولی طرف انگلیسی به مفهوم ملی و زبانی تاکید می کرد. در این دوره روابط انگلیس با پطروس در سطح عالی بود با اینحال درخواست پطروس برای شرکت در کنفراس رد شد.

در 6 ژانویه 1923 مونتاقنا در ضمن سخنرانیش به حقوق ملی ارامنه و نسطوری ها اشاراتی کرد که با مخالفت رضا نور از هیئت ترکیه مواجه گردید. وی در جوابیه اش به سخنران انگلیسی اعلام کرد: مسبب سرنوشت ارامنه و آشوری ها ی شکست خورده و پریشان در جنگ اول جهانی همانا متفقین می باشند.

پطروس چون سرسختی ترکیه را در مذاکرات دید تصمیم به مذاکره و مصالحه با طرف ترکیه گرفت. اقدامی که باعث نا خرسندی انگلیسی ها از این عمل گردید. وی در این مذاکرات به رعایت تاریخی حال نسطوری ها اشاره و خواستار بازگشت نسطوری ها به آناطولی گردید.

تلاش پطروس برای تشکیل کشور نسطوری در شرق ترکیه و غرب آذربایجان ایران با ارائه جزئیات این طرح به نمایندگان طرفهای مذاکره کننده ادامه داشت. به عقیده پطروس تشکیل این مملک خیالی شمال عراق ( مستعمره انگلیس) را از ترکیه محافظت خواهد کرد. این پیشنهاد پطروس مخالف سیاست کردی انگلیس بود. چرا که انگلیس معتقد بود در صورت تشکیل مملکت نسطوری نمی توان تشکیل مملکت کردی را مانع شد. با گذشت زمان انگلیسیها چون فعالیت پطروس را خلاف مصالح انگلیس در تشکیل کشور عراق تشخیص دادند از وی رویگردان شدند. 22 ژانویه 1923 فوربئس آدام انگلیسی با پطروس دیدار و علت تکروی نسطوری ها بحث گردید.

انگلیس در این مذاکرات به تدریج مخالف تشکیل مملکت نسطوری و کردی در منطقه گردید و علیرغم تمام لابیگری های ارامنه و آشوری ها  ترکیه مغلوب تمام شرایطش را به کشورهای غالب تحمیل کرد[42]. با اینحال انگلیس تا آخرین لحظه یا تشکیل ارتشی از نسطوری ها در عراق سعی در مقابله با اقدامات مرزی ترکیه داشت. در این حین نیز ترکیه درصدد برانگیختن سیمیتقو برای مقابله با نسطوری ها بود مساله ای که به مذاق آذربایجانیان خوش نمی آمد. در این کنفرانس مرزهای ایران و ترکیه تغییر نکرد.

به تدریج بازگشت نسطوری های فراری آذربایجان به اورمیه و سلماس مورد موافقت دولت ایران قرار گرفت و به دنبال عفو عمومی این دسته وارد آذربایجان شده در اورمیه و سلماس به زندگی عادی خود بازگشتند. امروزه کمتر از بیست هزار نسطوری مسیحی در ایران زندگی می کند.



[1] در تاریخ معاصر ایران به این مسیحیان آشوری گفته می شود.

[2] tohidmelikzade@yahoo.com

[3] برای مطالعه بیشتر ر.ج: آذرباجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق، دکتر توحید ملک زاده ، انتشارات اختر ، اورمیه در محاربه عالم شوز، معتمدالوزاره، انتشارات شیرازه

[4] شماره سند 1544 کارتن 66 پرونده 2 به تاریخ 29 محرم 1337 نامه وزارت خارجه انگلیس به سفارت انگلیس گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 828

[5] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 444

[6] شماره سند 1546 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 23  صفر 1337 نامه ممتازالسلطنه به وزارت خارجه ایران، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 832

[7] ایران درآستانه رویارویی با تمدن غرب

تاریخ مقام ایران_کتاب دهم_موسسه پژوهشی و مطالعات فرهنگی تابستان1375 تهران، 101

[8] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 43

[9] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 45

[10] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص388

[11] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص388

[12] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص389

[13] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص389

[14] شماره سند 1546 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 23  صفر 1337 نامه ممتازالسلطنه به وزارت خارجه ایران، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 832

[15] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 98

[16] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص448

[17] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 448

[18] شماره سند 1554 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 25 جمادی الاول 1337 وزارت خارجه ایران به کارگذاری آذربایجان، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 851

[19] شماره سند 1554 کارتن 66 پرونده 7 به تاریخ 25 جمادی الاول 1337 وزارت خارجه ایران به کارگذاری آذربایجان، گزیده اسناد ایران و عثمانی، جلد هفتم، ص: 851

[20] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 449

[21] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 450

[22] اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول ( مجموعه مقالات سمینار) ، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380 تهران، ص 451

[23] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 98

[24] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 120

[25] سند شماره 86(789در مجموعه اسناد سیاسی برتیانا) مذاکرات لرد کرزن با فیروز میرزا نصرت الدوله در لندن 23 سپتامبر1919

[26] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 43

[27] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 45

[28] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 48

[29] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص401

[30] اولسون، میلیام جی، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، نشر شیرازه،تهران1380، ص401

[31] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 49

[32] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 49

[33] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 50

[34] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 52

[35] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 52

[36] میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، انتشارات نگاه معاصر، تران 1387، ص 52

[37] روزنامه خاطرات سید محمد کمره ای ، ج 2، به کوشش محمد جواد مرادی نیا،  نشر شیرازه، تهران چاپ اول 1382، ص ص 881 و ص 884

[38] انصاری، عبدالحسین مسعود، زندگی من و نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان ، چاپ اول، ص 297

[39] زندفر، فریدون، ایران و جامعه ملل، تهران نشر شیرازه، چاپ اول 1377 ،ص 102

[40] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 117

[41] Anzerlioğlu,Nasturiler: ankara 2000. S: 118-119

[42] Gabriele Yonan; Asur soykirimi. Erlo Sever.Istanbul. prence yayinlari; 1999 s: 98

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۳
توحید ملک زاده دیلمقانی

 

1-   İran’da Kitabın aslının basılması

Bilindiği gibi İran 20. Asrın ilk çeyreğinden itibaren çok kültürlü bir ülkeden Fras sistemli bir ülke haline çevirildi. Yani Daha önceler İrandaki hiç dil ve kültürün birbirine baskı yapmayan  ülke halinden Fars edebiyetı ve kültürününün tek başına resmi dil olan bir ülkeye çevrildi. fakat 1940 lardan itibaren Azerbaycan’da Demokrat firkasının devlet kurmasıyla İran Azerbaycanı Türk sistemine geri dönmüştür. Bu hükümet Kültürel bazında da aynı siyasi durumu gibi  ana beslenmesi de Bakü’de kurulan sovyetler birliğinin yazarları ve şairleri olmuştur.

 Bu bir senelik ömrü olan devletin resmi tribunu ve gazetesi yani Azerbaycan gazetesinin dili Arap alfabesile Türkçeydi. Bu gazetede giden siyasi yorumlarla birlikte edebi konular da ele alınırdı. İlk defa olarak Ferzane adıyla tanınmış Mehemmed Ali Govsi Kitabi Dede korkut hakkında makaleler yazarak halkını bu değerli kitapla tanıştırmak istedi. O bu işinde başarılı olmuştur.  İran Azerbaycan halkı bu kitapla yakından ilgilenmiş ve içeriğinden bilgilenmişler.

 Bir sene sonra Şah ordusunun Tebriz’e girmesile Ferzane, Azerbaycan gazetesinde Dede korkut hakkında yazmak suçuyla tutuklanıp ancak yazdılkları güvenliğe karşı olmadığından berat kazınmıştır.

8 sene sonra yani 1953 lerden itibaren adlım şair Sehend dostu Ferzane gösterişile Azerbaycan folkloru elecede Dede korkut kitabıyla yakından tanış olup onu benimsiyor. 12 boyunu bu yııllarda şiire çeviren Sehend ne yazık ki bu kitabın basılmasına matbaa korkduklarından dolayı bulamıyorlardı. Sonunda bir kaç kat fazla para ödemek koşuluyla kitapların Tahran’ın  bir metababsında basılacağına ve aynı gün basılmış sayfaların matbaadan çıkarılması şartıyla tarihsiz ve şairin kimliği belli olmayan suretle Sazımın sözü kitabı basıldı. Yani bir şah eserden tekrar bir şah eser yarandı. O eserin söz kuruluşuna ve destanların anlamına bağlı kalmakla her destana bir başlanış ve bir bitiş koşuyor. Sehand, başlanış ve bitişlere kendi milli tarihi duygularını, ictimaii felsefi görüşlerini kaleme alarak bu işe başarıyla son noktayı koydu. Sehendin emektaşı olan Ferzane bu kitabın birinci cildine yazdığı baş sözde onu değerlendirmiştir. Bu kiatp 1980lerde tekrar basılıp ancak İran’da son metni 2007yılda basılmıştır.

 Semed Behrengi 1968 de kitabi Dede korkutun bir boyu olan deli Domrul dastanını Frasçaya çevirip Azerbaycan nağılları kitabında yayımlattı.

1968. Yılda Dr. Hüseyin Muhemmedzde sadik bu kitabın tanıtımını bir bilimsel makale olarak Hüner ve ictima yani sanat ve toplum dergisinde yayımlattı. iki sene sonra 1970 de Vahid edebi dergide , 1976 da Azerbaycan’ın edebiyat ve folkloru hakkında yei makale adlı kitabında bu kitabı tanıtmaya devam etti. 1976 .yılda kitabın farsça tercümesi Feriba Azab defteri ve Dr. Mehemmed Heriri Ekberi tarefinden yayımlandı. İlginçtir kitabın tercümesi Türkçeden değil jefri lewisin  İngilizceden tercüme edilmiştir.

1979 şubatta İran’da İslam inkılabı sonuçu nisbi dil kültür serbestliği başlandı. Daha önce gizli olarak kültürlerini ve edebiyatlarını yaşatan Türkler, eserlerini serbestlikle yaymağa başladılar. 1979. Yılda ilk defa olarak Dede korkut kitabının Türkçesi yine Ferzane tarafinedn yayımlandı. Ferzane kitabı tanıtmak amacıyla , bir başlık kitabın başında ve bugün anlaması zor olan sözcüklerini açıklamak için kitabın sonuna  bir sözlük ekledi. Ferzane bu girişte Dede korkut kitabının orjinal nushaların eline geçme tarihini 1963 olarak kayd ediyor. fikrimizce bu tarih yanlıştır çünkü Ferzane’nin arkadaşı Sehend 1953 lerden itibaren Dede korkut kitabının elde olmasıyla Sazımın sözü kitabının koşmasına başlamıştır. Orjinal nushaları bulan Ferzane bir kaç yıl Dede korkut kitabı üzerine çalışmalar yaparak yayına hazırlandığını kayd ediyor. Dede korkut kitabının yayına hazırlanmış metni Ne yazık şahın savak sisteminin eline geçerek imha edilir çünkü o zaman tüm Türk sistemli faaliyetlerin siyasal anlamda sovyetler birliğine bağlı olduğuna inanırlardı. Ferzane, 1979 yılında yayımlanan Dede korkut kitabının  en az 25 sene önce çalıştığı kitabın aceleyle hazırlanmış olduğunu kayd ediyor.

1980 de Tebriz’de yayımlanan yeni çıkacak Türkçe derginin adını bu derginin sorumlu müdürü alireza Zihag Dedekorkut ismini vermiştir. Ne yazık ki bir sene sonra bu Türkçe dergi de kapandı.

1997 de Mir Ali Seyid Salamt Dede korkut kitabının mifiloji bakımdan açıklamasına çalıştı. Farsça yazılmış bu eser başaka halkların mifolojilerile karşılaştırılmalı olarak yapılmıştır. Bu kitabı belki İran’da yayımlanan Dede korkut hakkında ilk bilimsel araştırılmış kitap demek hiç de yanlış olmaz.

1999 a kadar Ferzane’nın çalışması ilk ve son çalışma olarak gözükmektedir. 1999 . yıl unesco tarafinden Dede korkut yılı olarak ilan edilmesinden hemen sonra Hüseyn Mehemmed khani nami diğer Güneyli daha önce Dede korkut metinleri üzere çalışmış Ferzane, Şamil Cemşidov, Ferhad Zeynalov, Samit Elizde, Muharrem Ergin, Orhan şayik Gökyay ve hemid Araslı’nın çalışmalarına esaslanarak iki ciltlik Dede korkut kitabı ve Dede korkut kitabında sözler ve adlar adlı kitabını yayımladı. Güneyli kitabının birinci cildinde orjinal metni, ikinci ciltte ise adlar, toponimler ve bugün anlaması zor olan kelimelerin anlamını getirmiştir.

Aynı yılda Mirza Resul İsmailzade Dede korkut’u okuyup anlamasını zor bulan yeni yetmeler ve gençler için basitlenmiş Dede korkut’u yayımladı. İsmailzade de kitabında Ferzane’nin nushası, Sehend’in sazımın sözü ve Şamil Cemşidov’un kitablarından faylandığını kayd etmiştir.

2002 de Behzad Behzadi Dede korkut’un Farsça tercümesini Dedem korkut oğuzların epik ve edebi şah eseri adıyla yayımladı.

Aynı yılda cevanşir Fer Azin Dede korkut kitabı hakkında araştırmalarını 6 bölümde yayımladı. Yine 2002 de Aziz Mohseni adlı yazar Dede korkut boylarını yeniden yazarak kitap haline getirdi. Aynı kitapta genellikle Azerbaycan cumhuriyeti yazarlarından daha önce yazılmış bir kaç makale bulunmaktadır.

2003 te Urmiyeli  Yusuf Behnemun adlı yazar Dede korkurt kitabının çetin sözlerine izah adlı kitabını yayımladı.

2005 .yılda Salmaslı  Hüsen Penahi Dede korkut kitabının tam metnini arap alfabesile yayımlayarak bilimsel olarak zor sözcüklerin anlamını bulmaya başarıyla çalıştı. 1970lerde İzmir’de eczacılık doktorluğu yapan Penahinin kitabı bugüne kadar İran’da yayımlanan kitapların üstünedir. O daha önce Semed Behrengi vasıtasıyla Dede korkut kitabıyla tanış olsa da İzmir’de Dede korkut kitabını görmüş ve muherrem Ergin’e ve başka nushalara esaslanarak bu kıymetli kitabı hazırlamıştır.

2008 de Salmaslı Mehemmed Ekberzade Dede korkut boylarını mesnevi şeklinde tekrar şiire çevirdi.

2009 da Behram Esedi adlı yazar Dede korkut kitabında olan 12 boyu tekrar basit bir şekilde yayımladı.

2011. yılda Mojgan Fatih niya adlı yazar cefri luisin İngilizce Dede korkut kitabını farsçaya tercüme ederek tekrar yayımladı.

2012 de Cafer Suleymanikiya Dedekorkut kitabını Tebriz’de yayımladı. Mesleği öğretmen olan bu yazar  Ne yazık ki aynı yılda 48 yaşında bir kazada vefat etti.

2012 yılında Dede korkutun deresden nushasını Perviz Zare Şahmersi yayımladı. Aynı yılda Mehemed İbadi Karhanlı adlı yazarda zeynalov ile Elizadenin birge yazılmış kitabını Arap alfabesile yayımladı.

2015’te Seid Muğanli İran’ın Sanat akademiyası vasıtasıyla dersden nushasının  orjinalını farsça tercümesile birlikte yayımlanmasına bir anlaşma imzaladı. Bu çalışma hala devam etmektedir.

2. makale çalışmaları, kültürel çalışmalar

İranda 1980’lerden itibaren bir çok araştırmacı yazar Dede korkut kitabı  hakkında makaleler yazmış dergilerde yayımlamıştır;

 Ali Berazende, Cemal ayrımlı, Tohid Melikzade, Nigin nevade rezi, mehemmed riza kerimi, Hüseyn Güneyli, Hüseyn Mehemedzade sadik, Rıza Hemraz, Hasan Raşidi ve s.

kültürel sahesinde de 1992 de Selçuk Şahbazı İran Aşıklar gurubunun adını Dede korkut koydu.

1993 te Urmiyeli yönetmen Yedullah Semedi Domrul filmini ekrana koydu. Bu film Türkçe ve Farsça hazırlanmıştı. 1995lerde Salmaslı aşık Manaf dedekorkut boylarını tekrar aşık şiir sistemine getirmeye çalıştı.

 

Sonuç:

1945 li yıllardan beri Dede korkut kitabıyla tanış olan İran Azerbaycanlıları 70 senelik çalışmalarının özetini bu makalede sergiledik. Hiç bir bilimsel dergiye sahip olmadan ve akademik olarak hiç turkoloji eğitimi almayan fakat kendi dil ve kültürlerine güvenip de sık saklayan bunca kitap ve makaleyi yazan yazar ve araştırmacılara aşk olsun.

 



[1] Araştırmacı. Yazar.Urmiye İran - tohidmelikzade@yahoo.com

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۲
توحید ملک زاده دیلمقانی

Şübhesiz bugün dünya seviyesinde DEDE QORQUT kitabı eski Türklerin tarix,medeniyet,dil,ve kimliğini gösteren bir anseklopediya kimi qimetlenir.bele bir mevzuu proto Türklerden ,kitb-e dede qorqudun yazılış tarixine qeder özünde saxlayan eski Türk yaddaşları tesdiq edir.Türklerin eski mifik tefekkürü bu nağıllarda canlanmaqdadır.ara sıra Türk boylarının adları ve yaşadıqları toponimler görünür.kitabın esas boyu,adında qeyd olduğu kimi,oğuzlar olsa da başqa Türk boy adları: Bayat.Tatar, Qıpçaq,Duxarlu,Türkman kimi de  ara sıra görünür.

Tarix boyu xususile islamiyyetden sonraki Azerbaycan ve Anadolu tarixlerinde oğuz-qıpçaq adlarına tez tez rast gelmekdyik.oğuzlar  şanlı Türk tayfalarının hükümet mevzuunda etgin rol oynayanlardan ve Türk  mifik nağıllarına göre oğuz xaqan’ın nevelerinden dirler.başqa sözle desek oğuz xaqanın 4 oğulundan ve 24 nevesinden oğuzlar töremişler.Dede qorqut kitabında adı qeçen “BAYAT” ve “Qayı “tarıxlerde tanınmış meşhur oğuz boylarından sayılırlar.oğuzlar müselman olduqdan sonra batıya teref gelib zaman axımında Selcuqlu, Osmanlı,Aq qoyunlu,Qara qoyunlu ve Sefevi kimi imparatorluqlar qurdular.Belelikle Oğuzlar ve Qıpçaqlar qedim Gög Türk devleti terkibinde yaşasaydıysalar da sonralar müsteqil durumda bir bir lerile gonşu olaraq yaşadılar.

           Qıbçaqlar ise türk tayfalarının en müezzem devletlerinden biri yani Altun ordu devleti devletini Azerbaycanın şimali erazisinde ve Mısırda Memlukiler devletini qurdular.Türkün mifik nağıllarına göre Qıbçaqlar esasen Oğuz xaqan ordusuna mensub bir qadından olmuşdur.O nağıla göre Oğuz xaqan qoşununda br qadın oyuq ağac içine girip ve bir oğlan uşağı doğur Oğuz xaqan ise ona Qıbçaq adı verır.

 

Qıbçaqsözü eski Türkçe de “içi oyuq ağaç” anlamına gelir.

İslamiyyetden sonra oğuzlarla qıpçaqlar bir birlerile qonşu olup menfeetleri toqquştuğu üçün çox vaxt yaylalar ve s. üçün savaşmışlar.biz bu toqquşmaların mühümlerini kronoloji olaraq getiririk:

1050m: qıbçaqlarla oğuzların savaşları başlayır.qıpçaqlar oğuzları qerbe teref itelirler.

1054m: qıbçaqlarla oğuzları süre süre yerlerinden çıxarıb Deniper çayı etrafına yerleştirirler.

1060m:Rus hokumdarları oğuzlara  qarşı birleşip oğuzlar güneye sarı gelirler.

1080m:bu iledek Balxaş gölü ve Talas etrafından Danob çayına qeder erazi qıbçaq Türkleri eline keçir.coğrafiya alimler terefinden bu ensiz bucaqsız eraziye Qıbçaq adı verirler.

1093-4m:qıbçaqlarlaa Rusların çatışmaları başlayır.bu toqquşmalar eserinde Rusların milli destanları “İqor” yaranır.texminen 500 il bundan evvel Hun Türklerile jermenlerin toqquşmaları neticesinde jermenlerin milli dastanı ”Niblongen” destanı yaranmıştır.

1120m:şerefolzeman tahiri mervezi Selcuq sultanlarının tebibi oğuzlarla qıbçaqların savşlarını qeyd edir.

1123m:qıbçaqlar Azerbaycan’a teref axırlar onlar şirvanşahları xerac vermeye mecbur edirler.eyni zamanda Azerbaycan Atabeylerile muharibe edirler.bu savaşlar neticesinde qıbçaqlar zeiflemeye başlayırlar.1250 miladı da “izzeddin Aybek” Mısırda qıbçaq memluk hükümetini qurdu.1256 da qıbçaq çölünde de“altın ordu” hükümetini qurdular.Aybek den sonra sultan Baybars sultan oldu.

Ancaq tarix de oğuz –qıbçaq türkerin şiddetli toquşmaları açıqca qeyd olsa da kitab-i dede qorqut da bu toqquşmaların eks sedasını zeif olaraq göruruk.bu eks sedanı gösteren ibaret,oğuz serdarlarının leqebimi daşıyan  ” DEMİR YAYLI QIBÇAQ MELİKE QAN QUSTURAN ” cümlesi olmuştur.biz trix boyu şerqi Anadolu ve Azerbaycan da qıbçaqların yaşadıklarıunı elecede mühtemelen dede qorqyd dastanlarının bu erazide şifahi şekilden yazı şekile getirildiğini bilirik.

İlk baxış da qıbçaq melik’in şaxis adı olmasını görürük.doğru dur !kitab-i Diyar bekriyyede bir efsanevi türk serkerdelerinin adı qıbçaq imiş.O, uzun Hesenin 16.babası idi.ancaq kitab-i Diyar bekriye de olan qıbçaq reşidedin’in yazdığı oğuzname de olan qıbçaq la ferqli olmuş dur.çünkü oğuzname de olan qıbçaq xan oğuz xanın nevelerinden olmamiş dır.

Bizce bu xatire geçmiş oğuz-qıbçaq savaşlarından bir xatire dir.bu cümle gösterir ki oğuz-qıbçaq savaşları kitab yazıldığı zaman sönmüş ve yalnız bu olaylardan xatireler qalmışdır.tarixi faktlara göre bu savaşlar 13.miladı esirlerde sönmüş dur.belelikle bu kitabın 13.yy dan sonra qeleme alınması möhtemeldir.

Arxoloji qazıntılar qıbçaq Türklerin geyimlerinden habele savaş atlarından xeber verirler.onlar da başqa türk boyları kimi savaşmaq ve at minmek de mahir insanlar imişler.belelikle qıbçaqları demir yaylı sifetiyle vesf etmek kitab-e dede qorqut da qısa eyni zaman da doğru bir terif dir.

Tarix boyu oğuz-qıbçaqların munasibetleri bele gergin olsa da medeni munasibetlerleri heç de gergin olmamiş dir .Türk dünyasından yalnız Azerbaycan coğrafiyasını diqqete alırsaq bir çox alim bu Türk boyundan olmuş dur.misal olaraq  ”şems-i Tebriz”.ki mevlanın ustadı olmuş dur.ayrıca  qıbçaqlar azerbaycan’ geldiklerinde bir çox kent ve şeherde sakin oluşlar ve adlarını bu coğrafiyayi adlarda yadigar qoymuşlar.meselen Qaraçimen ,Binab,Urmu gölünde Şahı adası bölgelerde qıbçaq kend lerini görmek mümkün dur.

Bunların hamısı gösterir ki qıbçzqlar da Azerbaycan Türklerinin teşekkülün de onemli rol oynamışilar.

 

 

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۱
توحید ملک زاده دیلمقانی

مقدمه: دَدَه‌قورقود (به ترکی آذربایجانی:Dədə Qorqud به ترکی استانبولی:Dede Korkut ُ ترکمنی:Gorkut-ata) نام یکی از قدیمی‌ترین داستانهای اسطوره‌ای ترک‌های اغوز است که علیرغم دارا بودن محتوای بسیار قدیمی در حدود قرن شانزده میلادی یعنی دوران حکومت آق قویونلوها به صورت مکتوب در آمده‌است. بر پایه نظر محمد فواد کوپرولو، مجموعه داستانهای دده قورقود ریشه‌ای پیش از اسلامی دارند و نشانه‌هایی از این ریشه‌های پیش از اسلام درآن دیده می‌شود. این داستانها قرنها بصورت شفاهی سینه به سینه نقل شده‌اند و سرانجام بصورت مکتوب درآمده‌اند. کوپرولو باور دارد کتاب دده قورقود در واقع از مجموعه مناقب اغوزان یا اوغوزنامه‌ها جدا شده است. وی برای اثبات سخن خود قسمتی از نقل قول ابوبکر عبدالله دواداری در کتاب دررالتیجان را می‌آورد. دواداری در این کتاب که به سال ۷۰۹ قمری تالیف شده است در ذکر رویدادهای سال۶۲۸ قمری، به دو کتاب به نامهای اولوخان آتا بیتکچی و دیگری اوغوزنامه اشاره می‌کند. او می‌نویسد خود اصل کتاب اوغوزنامه را دیده است. این کتاب به روایت دواداری ابتدا از ترکی به فارسی و سپس به وسیله جبرائیل بن بختیشوع طبیب و مترجم معروف زمان هارون الرشید به عربی ترجمه شده است و اصل آن جزو خزانه ابومسلم خراسانی بوده است. طبق اطلاعاتی که این شخص می‌دهد محتوای این کتاب عبارت بوده از اولوغ قراطاغ، آلتون خان، اولو آی آتاجی، اولو آی آناجی، ترک لر یمینی، منقبه چوجوق ارسلان و ... سپس احوال شخصی به نام دبا کوز که همان تپه گوز باشد را روایت می‌کند. او می‌نویسد تپه گوز نخستین مملکت ترکان را ویران کرد.... در بالای سرش یک چشم داشته است. مادر او از پریان دریای بزرگ بوده و بر او شمشیر و نیزه کارگر نبود... و سرانجام بساط پسر ارس (اوروز) او را کشت. نقل دواداری از آنجا که شباهت بسیار به داستان تپه گوز دارد، کوپرولو را به این نتیجه رساند که این کتاب قسمتی از اغوزنامه باستانی بوده است که بعدها از آن مجموعه جداشده است. افسانه سیکلوپ در اودیسه بسیار شبیه داستان تپه گوز می باشد . بسیاری از دانشمندان معتقدند با توجه به ذکر جزئیات تولد، زندگی و جزئیات زندگی تپه گوز بنظر می رسد سیکلوپها از داستان تپه گوز گرفته شده است و داستان تپه گوز اورژینالتر است.

این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه پر ارزشی است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای ایل‌های ترکی را نشان می‌دهد. قدمت داستانها مربوط به قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی می‌باشد. کتاب دده قورقود به زبانهای مختلف ترجمه شده‌است. نخستین ترجمه دده‌قورقود به زبان آلمانی در سال ۱۸۱۵ از روی نسخه کتابخانه درسدن در آلمان بود. دست‌نویس دیگر این کتاب در واتیکان است. متن کامل کتاب هم که با رسم الخط اصلی آن بر اساس نسخه کتابخانه برلین در سال۱۹۱۶ از سوی کیلیسلی رفعت محقق کشور ترکیه که تلاش پیگیری در نشر متون زبان ترکی داشته در شهر استانبول به چاپ رسید. او واژه هاو عباراتی که نامفهوم و مغلوب بوده تصحیح کرده‌است با این وجود برخی واژها و مفاهیم نامکشوف مانده که در برابر آنها عبارت مفهوم نشد درج گردیده‌است. اورهان شاییق گوک یای کتاب دده قورقود را در سال 1932 در استانبول با حروف عربی چاپ کرد. در سال 1939 آکادمیک حمید آراسلی کتاب را در جمهوری آذربایجان چاپ نمود ولی متاسفانه این کتاب در سال 1951 در شوروی سابق و (جمهوری آذربایجان و ترکمنستان)  با ادعای پان تورک بودند ممنوع شد. ولی در سال 1957 در آذربایجان و 1980 در ترکمنستان از این کتاب رفع ممنوعیت شد.

غیر از ترجمه‌های آلمانی.روسی.ایتالیایی چندین ترجمه دیگر نیز به سایر زبانهای اروپایی و آسیایی صورت گرفته از جمله آنها دو ترجمه به زبان انگلیسی را می‌توان نام برد که اولی در انگلستان و و دومی در امریکا انجام یافته‌است. از ترجمه کنندگان می‌توان به ترجمه دیگر از یواخیم هاین به زبان آلمانی که درسال ۱۹۵۸ در شهر زوریخ و چاپ به زبان روسی در سال۱۹۶۲ به وسیله بارتولد و انتشار توسط ویکتور ژیرمونسکی در مسکو اشاره کرد.

 

الف) چاپ متن اصلی کتاب در ایران

در سال 1945/1324 همزمان با فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان برای کسب قدرت در آذربایجان ، روزنامه آذربایجان به زبان ترکی آذربایجانی به عنوان ارگان این فرقه در تبریز منتشر شد. این روزنامه گرچه ارگان رسمی فرقه دموکرات آذربایجان به شمار می رفت ولی درباره ادبیات و زبان آذربایجان نیز دارای موضع گیری­هایی بود. محمد علی قوسی معروف به فرزانه در این سالها به معرفی کتاب دده قورقودی پرداخت که تنها سی سال از چاپ اولیه آن در استانبول و تنها پنج سال از چاپ آن در باکو می گذشت. به نظر می رسد فرزانه معلومات خود را از نشریات باکو اخذ کرده بود. انتشار مقالاتی درباره دده قورقود در روزنامه انجمن  سبب شد تا یکسال بعد محمدعلی فرزانه به خاطر نوشتن مقالات دده قورقود توسط دادگاه صحرایی شاه در تبریز محاکمه شود ولی پس از چندی به سبب امنیتی نبودن مطالب مندرج قرار منع تعقیب وی صادر شد. 8 سال بعد در سال 1331 شمسی شاعر بولوت قراچورلو ملقب به سهند (۱۳۰۵-۱۳۵۸) از طریق دوستش فرزانه با کتاب دده قورقود آشنا شده و دوازده قسمت آنرا به نظم درآورد. ولی در آن سالها کسی مایل به چاپ این کتاب نبود تا اینکه سهند توانست با پیدا کردن چاپخانه ای به شرط پرداخت مبلغی بیشتر کتاب سازمین سوزو را چاپ نمود البته این کتاب در ساله 1358 دوباره چاپ شد. فرزانه مقدمه ای بر این کتاب نوشت و دوستداران  دده قورقود را با این کتاب آشنا نمود. بدین ترتیب از یک شاه اثر جاودان شاه اثر دیگری به نام سازیمین سوزو متولد شد. قسمت دوم کتاب تحت عنوان قارداش آندی نهایت در سال 2007 منتشر شد.

در سال 1347 دکتر حسین محمدزاده صدیق این کتاب را در یک کار تحقیقی در هفته نامه هنر و اجتماع و در سال 1349 در ماهنامه ادبی وحید و در سال 1355 در کتاب هفت مقاله پیرامون ادبیات و فولکلور آذربایجان و در سال 1361 نیز در فصلنامه یئنی یول تحلیل و معرفی کرد. در سال  1347  صمد بهرنگی در کتاب داستانهای آذربایجان ترجمه فارسی افسانه دهلی دومرول را منتشر نمود.

در سال 1355/1976 فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری  با ترجمه کتاب دده قورقود تحت عنوان «بابا قورقود» از انگلیسی به فارسی در نشر این کتاب و داستانهایش کوشیدند.[3]

 

 

در سال 1979 /1358پس از پیروزی انقلاب اسلامی محمد علی فرزانه توانست برای اولین بار کتاب دده­قوروقود را منتشر کند. ایشان علاوه بر نوشتن یک مقدمه به زبان فارسی در انتهای کتاب نیز به صورت ناقصی به شرح پاره ای از کلمات ثقیل دده­قورقود پرداخت. فرزانه در مقدمه کتاب ضمن اشاره به اشتیاق وافرشان برای چاپ و نشر کتاب دده قورقود از سالها پیش تاریخ دقیق دست یافتنشان به نسخه های عکسی دو نسخه درسدن و واتیکان را سال 1342 قید می نمایند. با توجه به اینکه سهند در سالهای 1330 به سرودن سازیمین سوزو اقدام نموده است به نظر می رسد تاریخ ذکر شده در متن کتاب به اشتباه نقل شده و صحیح آن 1331 می باشد. به نوشته فرزانه متن علمی و انتقادی کتاب در طول ماهها و سالها فراهم شد و به انتظار چاپ ماند ولی متاسفانه این نسخه ها همراه با دستنویس های بسیار در حملات مامورین ساواک به تاراج رفت. ایشان کتاب منتشره در سال 1358 را « حاصل کار مجدد و تا حدی شتابزده ای » می داند که دوباره در ماههای اخیر بر روی کتاب انجام گرفته است.

در سال 1358 علیرضا ذیحق نام مجله ترکی زبان خود را دده قوروقود نهاد. متاسفانه عمر این مجله یکسال بود.

در سال 1376 میرعلی سید سلامت پس از چندین سال تلاش برای اولین بار توانست تفسیر اسطوره ای از کتاب دده قوروقود را منتشر نماید. می توان گفت این اولین کتاب دده قورقودشناسی در ایران می باشد.

همزمان با اعلان سال 1999 به عنوان سال دده قورقود تلاشها برای معرفی و چاپ این اثر بی نظیر شدت گرفت.

 در سال 1378 حسین م گونئیلی با چاپ کتاب دده قورقود تحت عنوان « دده قورقود کیتابی و دده قورقود کیتابیندا سوزلر و آدلار » گامی نو در دده قورقود شناسی برداشت. گونئیلی با اساس قرار دادن متن اصلی کتاب دده قورقود از مراجعه به نسخه های محمدعلی فرزانه، شامیل جمشیدوف، فرهاد زینالوف و صامت علیزاده ، محرم ارگین، اورخان شاییق گوگ یای و حمید آراسلی نیز بی نیاز نبود. در قسمت اول کتاب ، گونئیلی متن اصلی را اورده و در قسمت دوم توضیحات درباره کلمات دشوار و اسامی اشخاص و اتنونیم ها آمده است.

در سال 1378 میرزا رسول اسماعیل زاده کتاب دده قورقود را برای جوانان و نوجوانانی که نمی توانستند متن ثقیل دده قورقود را درک نمایند شکل ساده اش را منتشر نمود. او در این کتاب از متن های فرزانه، سازمین سوزو و شامیل جمشیدوف استفاده کرده است.

در سال 1381 بهزاد بهزادی کتاب «  دده­م قورقود شاهکار ادبی و حماسی اوغوزان» را منتشر نمود.[4] در همان سال جوانشیر فر آذین مطالعات دده قورقود شناسی اش را  تحت عنوان: پژوهشی در اسطوره دده قورقود منتشر نمود.

در همان سال عزیز محسنی نیز با چاپ اثرش که بیشتر آثار نویسندگان و محققین جمهوری آذربایجان بود را منتشر نمود.

در سال 1382 یوسف بهنمون کلمات و اصطلاحات دده قورقود را در قالب کتابی منتشر نمود.

در سال 1384 حسین پناهی از سلماس با چاپ متن کل کتاب با نام دده قورقود و ادبیات دونیامیز، سعی کرد لغات دشوار دده قورقود را نیز توضیح دهد. ایشان موقع تحصیل در دانشکده داروسازی در ازمیر برای اولین بار با این کتاب آشنا می شوند گرچه آشنایی اولیه اشان قبلا با مقاله صمد بهرنگی بوده است. پناهی موقع خواندن این کتاب با دشواری های لغات کتاب مواجه می شوند و سعی می کنند کتاب هندبوکی برای دیگر خوانندگان مهیا نمایند.

در سال 1384 عاشق سلماسی عاشیق مناف با سرودن دوباره اشعاری درباره دده قورقود سعی در رواج داستانهای این کتاب در میان فرهنگ عاشیقی نمود.

در سال 1387 شاعر سلماسی محمد اکبرزاده داستانهای دده قورقود را در قالب مثنوی به نظم درآورد.

در سال 1388 بهرام اسدی از شاعران و محققین اورموی کتاب دده قورقود را به زبان ساده درآورده منتشر نمود.

در سال 1390 مژگان فاتح نیا ترجمه جفری لوئیس انگلیسی را دوباره به فارسی ترجمه نموده منتشر کرد.

در سال 1391 جعفر سلیمانی کیا کتاب دده قورقود را منتشر نمود.[5]

در سال 1391 کتاب دده قورقود بر اساس متن درسدن توسط پرویز زارع شاهمرسی منتشر شد[6]. در همان سال محمد عبادی ( قاراخانلو) متن دده قورقود زینالوو و علیزاده را به الفبای عربی برگرداند.

سعید مغانلی در سال 1394 با بستن قراردادی با فرهنگستان هنر ایران نسخه ای نفیس از متن اصلی و ترجمه آن به فارسی را آماده نمود.

 

ب) کتاب و مقالات دده قورقود شناسی

 

بیشتر مقالات دده قورقود شناسی پس از انقلاب اسلامی سال 1357 و توسط نویسندگان و محققین زیر نوشته شده است:

دکتر جواد هیئت در کتاب آذربایجان شفاهی خالق ادبیاتی به معرفی این کتاب پرداخت.

جمال آیریمی

دکتر توحید ملک زاده

حسین گونئیلی، دده قورقودون توکنمز خزینه سینده ن

علی برازنده: دده م قورقودون آتالار سوزلری

دده قورقود: دکتر حسین محمدزاده و نیگین نواده رضی

دده قورقود دونیاسی محمد رضا کریمی

کتاب دده قورقود عبدالعلی کارنگ

1379 تاملی کوتاه در تطبیق و شباهتهای حی ابن یقظان و دده قورقود در نشریه شمس[7]. این مقاله بعدها توسط ابوالفضل احمدلو به ترکی ترجمه گردید.

مجله یئنی یول شماره 3 حسین دوزگون

حسین دوزگون گزیده متن نظم ترکی

ارسلان فصیحی در مجله وارلیق

جوانشیر فرآذین

بهنمون

ج) فعالیتهای هنری

عاشیق کوثر علی ( سلجوق) شهبازی در سال 1371 نام گروه عاشیقلار را به دده قورقود عاشیق لاری تبدیل نمود.

در سال 1381 یدالله صمدی کارگردان اورموی فیلم سینمایی ده لی دومرول را به دو زبان ترکی و فارسی به روی پرده درآورد.

نتیجه:

فعالیتهای دده قورقودشناسی  شامل معرفی کتاب، انتشار متن اصلی، انتشار فرهنگ لغات و اصطلاحات و بررسی میتولولوژی دده قورقود که از سالهای 1320 شروع شده بود علیرغم وجو جو سنگین در زمان شاه به کندی ادامه داشت و در سالهای پس از انقلاب به رشد و بالندگی خود ادامه داد. در سالهای پس از انقلاب مطالعات دده قورقود شناسی با پشتوانه محققینی که به صورت آماتور به مطالعه این کتاب پرداخته بودند به آذربایجانیان و مردم ایران معرفی گردید.



[1]  ارائه شده در سومین کنگره بین المللی فرهنگ ترکان تحت عنوان دده قوروقود و دنیای ترک، 23-19 اکتبر شهر چشمه ازمیر ترکیه

[2] محقق، tohidmelikzade@yahoo.com

[3] انتشارات ابن سینا، تبریز، 1355/2535

[4] انتشارات نخستین

[5] نشر شایسته، تبریز

[6] انتشارات تکدرخت

[7] شمس تبریز، سایی 83، چهارشنبه 11 آبان 1379

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۰
توحید ملک زاده دیلمقانی

 

Altaylardan Sehendimize

(Türk medeniyetinin Tarixi)

Umut Niyayiş’in yeni kitabına bir bakış

 

Tohid  Melikzade                                                        22 Ekim 2003 Çarşamba-Ankara

tohidmelikzade@yahoo.com

  

 Azerbaycan’da yeni milli şuur aranma gidişatı başlandıktan sonra gençler tarafından Türk sisteminde araştırmalar ve makale- yayaın yaymak hevesle artmış ve eskilere göre daha detaylı tetkikat başlamıştır.

Son zamanlar elimize gelen bu değerli kitaplardan birisi Güneyli arkadaşımız Umut  Niyayiş ‘in son kitabı” Altaylardan Sehendimize(Türk medeniyetinin Tarihi) adlı kitabıdır.

Umut  bey üniversitede toprak mühendisliği bitirmesine rağmen yalnız Güney Azerbaycanlı  gençlere özel olan Türkoloji’ye de maraglanmış ve bu sahe de derin tetkikata başlamıştır.O halen   Tahran da yayımlanan HAMŞAHRİ gazetenin kültür sayfasında görev yapmaktadır.1977 doğumlu bu genç araştırmacı İran’da yaşayan sair Azerbaycanlılar kimi küçük yaşlarından kendi kimliğini aramaya teşebbüs etmiş ve kendi yazdığına göre “Yadıma gelen günlerden beri kimliğim,keçmişim ulu babam,zihnimi meşgul eden en önemli meselelerden olmuştur.elde olan kaynaklara baktıkça didergin yüreğim bir az daha avareleşirdi.Aslında kimsizliğimi çiğinimde taşıdığım, uzun süren günler beni sarsitmıştır.Bu sarsıntı ise meni Turkolojinin derin denizlerine dalmak üçün heveslendirirdi.”

 

Umut beyin hazırladığı bu kitap çağımıza uygun bir şekilde ve yeni metotları takip ederek hazırlanmış ve bilim alemine sunulmuştur.O,bu kitabı arkeoloji kazıntılarını takip ederek yazmış sonra tarihi kaynaklara müraciet ederek kitabın dolgunlaşmasına teşebbüs etmiştir.Umut bey “Türklerin ana yurdu ortaasyadır” tezini savunarak tabii ki orta Asya arazisinin arkeolojisini ele alarak hareket etmiştir.bu konunun tartışmasını Osman karatayın ” İran Turan “adlı eserine  irca eriyoruz.

Umut bey arkeoloji meselelere deyindikten sonra dil gurupları konusuna giriş yaparak ana Oral-Altay dillerini ve eski Türklerin dillerini açıklamaya başlıyor.sayfa 49 da ana Altayca sözcükleri çağdaş Türkçe,Moğolca.Mançu ve Korece ile mukayese ederek bu dillerin ana bir dilden geldiklerini netice alır.dil konusundan sonra ortadoğunun ilk medeniyetleri: Sümerler,Elamlar,Arttalar,Huriler,Hitler ve saire kavim-devletlere giriş yaparak onların kültürel miraslarını açıklamaya çalışır. kitabın büyük hacmini Hun,Uygur ve ve Oğuzlara ihtisas eden umut bey tarihte sonralar parlayan Kırgızlar,Türkeşler,karluklar ,Basmiller,Halaç Türkleri,Hazarlara da yer vermektedir.Bir el kitabı özelliğini taşıyan bu kitap İslamdan sonraki Türk devletleri:karahanliler,Gezenliler,Selçuklular,Kıpçaklar,akkoyunlular,Harezmşahlar,Tolunoğulları,

 ekşidiler,Eyyubiler ve Memlukilere de ayrıca yer vermiştir.

523 sayfalık Arap alfabesiyle yazılan bu tarihi kitap İran şartları ve isteklere bir cevap dirsayın umut bey niyayiş bu kitabı hiçbir kurum tarafından desteklenmeden iyice hazırlamış ve imkanların yetersizliliğine bakmayarak  kendi maddi imkanlarıyla ustun başarıyla yayımlamıştır  .

Bu genç araştırmacı dostumuza üstün başarılar diliyoruz.

 

 

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۶
توحید ملک زاده دیلمقانی