دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

۵۳ مطلب با موضوع «آذربایجان شناسی» ثبت شده است

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

tohidmelikzade@yahoo.com

 

ایللر اونجه دکتر نطقی نین وفاتی موناسبه تیله بیر مقاله ده بئله یازدیم:

آدام وار کی اونون اولومونه ساده جه عائله سی کدرله نیر و اؤزولور/ آدام وار کی اونون اؤلومونه بیر کند و یا شهر کدر له نیر. آدام وار کی اونون اؤلومو بیر خالقی بیر میللتی سارسیدیر، غم ایله بؤرؤیور/ نئچه گون اول وفات ائده ن دکتر محمد علی فرزانه ده بو کیمی تادیر و آز تایی اولان  مودریک اینسان لاردان بیریسی دیر. اونون انادان اولما گونلری آذربایجان تاریخینین ان حادیثه لی و چالخانتیلی گونلری ایله مصادیف ایدی: پهلوی سولاله سی الیله آذربایجان دا فارس لاشتیرما سیاستی باشلانماسی. گنج لیگی ده گینه آذربایجانین چالخانتیلی ایللرینه یعنی آذربایجان دموکرات فرقه سینین قورولوپ حوکومت قور ماسینا توش گلدی. فرزانه ائله بو قارانلیق  ایللرده پهلوی لر الی ایله یوخ اولمایا محکوم اولان آذربایجان ادبیاتی ایله مشغول اولور.نه خوش کی خالقیمیزین ادبیات آدرسی نی ان دوزگون وساغلام اولاراق تثبیت ائدیر و ایلک دعفه اولاراق شاهنامه و گولوستان د ئییل تورکلرین شاه اثری و بابالاریمیزین ایتگین میراثی ده ده قوقودو آذربایجان جوان لارینا تانیدیر. فرقه داغیلاندان سونرا شاه محکمه سینده  اونون سوچلاریندان بیریسی بو نهنگ کیتابین تانیتیمی اولموشدور. محمد علی فرزانه آذربایجان تورکجه سینین دوشمانلارینا  جواب اولارق دیلیمیزین گرامری نی یازیپ اونلارا ثبوت ائتدی کی بیزیم دیلیمیز نه اینکی یاد دیللرده ن هئچ ده اسگیک ده ییل بلکه یاپی باخیمدان دونیا دیللرینین ان گراماتیک دیللرینده ن بیریسیدیر. اونون فولکلور دا ایسه الی وارایدی. خالقیمیزین میراثی ساییلان فولکلور خزینه میزین بایاتی بولومونو ان سانباللی بیچیمده آراشتیریپ وچاپ ائتدی. نه یازیق کی یاد اولکه لرده اونون خاطیری داها عزیز ایدی. اونون علمی چابالاری نتیجه سینده اسکاندیناویا اؤلکه لری  فرزانه نی مملکت لرینین فخری یازارلار بیرلیگی نه قبول ائتسه لر ده اوز دوغما مملکتینده  اونا مکمل شکیلده فعالیت ساحه سی یارادیلمادی و نهایت مملکتی ترک ائتمه گه مجبور اولدو. بورادا اونون حیات یولداشی اولان اختر خانیم دان سوز ائتمک هئچ ده یئر سیز ده ییل. فرزانه عائیله سی ایله اوتوروپ دورانلار محمد علی فرزانه نین یانیندا همیشه اونون حیات یولداشی اختر خانیمی گوروردولر. دوکتور فرزانه نین قایغی لارینین  بویوک قیسمینی اوستونه الان بو زحمتکش آنامیز دوکتورون ال یازمالارینی سهمانلایان و اونلاری دوزگون رئداکته ائده ن اولموشدور .بو خانیمدان تشکور ائتمک هر بیر آذرباجانلی نین وظیفه سی دیر.

من بو کدرلی حادیثه نی آذربایجان خالقی نا و فرزانه عائله سینه باش ساغلیغی وئریب آذربایجانیمیزده داها چوخ فرزانه لرین بویا باشا چاتمالارین ایسته ییره م. یئری بهشت اولسون.

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۷
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

تاریخ مشعشع آذربایجان مملو از انسانهایی است که وجودشان در حیات معنوی آذربایجان نقش عمده ای دارد و نبودشان خلائی عظیم در فرهنگ و هنرو ادبیا و تاریخ  ما. در این دنیای فانی انسانهایی هستند که مرگشان خانواده ای را در غم و اندوه فرو می برد و نبودش را تنها آن خانواده حس می کند. انسانهایی هستند که نبودش یک شهر را وادار به تاسف می کند و انسانهایی هستند که خلا وجودشان یک جامعه، ملت و فرهنگ و مدنیت را در اندوه فرو می برد و متاسف می گرداند. وفات نابهنگام استاد تاریخ آذربایجان مرحوم دکتر صمد سرداری نیا در 22 فروردین1387  در تبریز هم از اینگونه حوادث می باشد. اینجانب از سالیان درازی با ایشان افتخار آشنایی داشتم و همیشه چه در تبریز و چه در اورمیه وقتی تشریف       می آوردند درباره کارهای اخیرمان صحبت می کردیم. شیرین سخنی و بذله گویی آن جناب جدای از احاطه ایشان به تاریخ آذربایجان کاراکتر همیشگیشان بود. آخرین بار وقتی کتاب تاریخ آذربایجانشان به دستم رسید به ایشان زنگ زده و تبریک گفته و صحبت کردیم و  ایشان نیز طلب دانشجویان و مردم آذربایجان را مشوقشان در تالیف این کتاب ذکر کردند. تلاشهای بعدیم برای صحبت تلفنی با ایشان در روزهای بعدی به سبب بیماریشان ممکن نشد و متاسفانه ممکن هم نخواهد شد. دکترصمد سرداری نیا از نسل مکتب فرهنگی  وارلیق به رهبری دکتر جواد هیئت بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقش ارزنده ای در استقرار ترکی پژوهی و آذربایجانشناسی راستین در ایران ایفا نمود. نقشی که فرزندان این مکتب در این سی سال اخیر به خوبی وظیفه دشوارشان را انجام دادند. در طی این سی سال گذشته صفحات آخر مجله وزین وارلیق مزین به مقالات تاریخی دکتر سرداری نیا بود که با چیره دستی و مهارت نکات تاریک فرهنگ و تاریخ آذربایجان و ترکان را معرفی میکرد. مبارزه دائمی ، علمی و صحیح با بازماندگان فرهنگی رژیم پهلوی که به بهانه واهی حفظ وحت ملی سعی درامحا زبان و ادبیات ترکی را داشته وجهت حذف بزرگان تاریخ و ادبیات آذربایجان از صحنه با بیسوادی تمام  انگ " پان"  به هر نویسنده تاریخ و ادبیات آذربایجانی میزدند ، در صدر اولویتهای فرهنگی ایشان قرار داشت. وی بزرگان مشروطیت آذربایجان را به خوبی   می شناخت و سعی در معرفی آنها می کرد. بازماندگان آنها و اسناد و مدارک و خاطراتشان را جستجو    می کرد. یافته هایش در مورد بزرگان مشروطیت آذربایجان بسیار ذی قیمت بود. به معرفی مجله ارزشمند ملانصرالدین پرداخت و نسخه های منتشره آن در تبریز را معرفی کرد.  پیگیر آنچه که حق آذربایجان در علم و ادب بود ولی دیگران انرا غصب می کردند بود. وی برخلاف تبلیغات ادعای پوچ رسانه های توهم مدارکه بعضی ها را متولی شعر نو قلمداد می کردند، آذربایجان را زادگاه شعر نو معرفی کرد و بر نقش میرزا سعید سلماسی و تقی رفعت و شمس کسمایی و دیگران در ایجاد شعر نو پافشاری کرد. تعقیب ، پیگیری و دادن جوابیه های منطقی به نشریاتی که سعی در انکار فرهنگ و ادب ترکی آذربایجان را داشتند بسیار ارزشمند و شجاعانه میبود. وی به زادگاهش تبریز احترام و ارزش زیادی قائل بود و تمام سعیش معرفی اهمیت فرهنگی شهری بود که عصاره آذربایجان محسوب میشد.با حوصله زیادی آذربایجان را به همشهریانش معرفی میکرد و اهمیت این خاک پاک را با اسناد و مدارک گوشزد مینمود. اولینهای تبریزرا در قالب یک کتاب قطوربه عنوان یک افتخاربرای هر آذربایجانی نوشت. تاریخ روزنامه های آذربایجان، تاریخ تئاتر آذربایجان، دارالفنون تبریز و دهها کتاب و مقاله ارزشمند مرحوم سرداری نیا نام وی را در صدر افتخارات این مرزو بوم قرار داد. آذربایجان را با اسناد انکار ناپذیر مهد جامعه مدنی معرفی کرد و در روزهایی که شعار جامعه مدنی بر زبانها بود بر نقش آذربایجان در ایجاد جامعه مدنی تاکید می کرد . وی بر آذربایجانی بودن قره باغ و ایروان با نوشتن کتابهایی صحه گذاشت و جنایات ارامنه داشناق در قتل عام مسلمانان آذربایجانی را در کتابی افشا نمود. سخت کوشی وی، احاطه اش به مشاهیر آذربایجان و اسناد و مدارک تاریخی آذربایجان مثال زدنی بود.  نام ایشان به عنوان متخصص تاریخ آذربایجان نه تنها در داخل مرزهای ایران بلکه در مناطق همسایه جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز با احترام یاد می گردید و کتب و مقالاتش در ممالک دور و نزدیک به زبانهای گوناگون چاپ می شد. اینجانب یک دوست و همکار گرامی را از دست داده ام. شخصی که تمام هم وغمش معرفی  وطنش و هویتش بود و در این راه نیزنه تنها لحظه ای پشیمان نشد بلکه از ضیق وقت و راکد ماندن کارهایش همیشه متاسف بود. فقدانش چگونه پر خواهد شد دراندیشه ام. روحش شاد باد. 

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۶
توحید ملک زاده دیلمقانی

                         میرزا سعید سلماسی پس از بازگشت از تفلیس « حدود سالهای 1284 شمسی » بنا بر مصلحت همفکران و روشن اندیشان تصمیم به آوردن چاپخانه ای سربی به آذربایجان کرد . این چاپخانه که درنوع خود بی نظیر و از نظر تکنولوژیکی در موقعیت ممتازی بود جزو اولین چاپخانه های سربی آذربایجان محسوب می شود . گفتنی است که قرار بود این مطبعه سربی دردیلمقان نصب شود . به طوریکه روزنامه ملی در شماره 16 به تاریخ 22 شوال 1324 قمری دراین باره می نویسد : « اهالی سلماس می خواهند یک جمعیت خیریه تشکیل داده هفته ای چند روز برای نشر معارف و ترتیب مدارس و مکاتب و رواج امتعه داخله  و تاسیس مطبعه ، صحبت و مذاکره نمایند [1]. ولی پس از مشورت بسیار با توجه به مرکزیت فرهنگی و سیاسی تبریز برای آذربایجان و علی الخصوص در راه مبارزات مشروطیت معاریف و انجمن مشروطه سلماس تصمیم به واگذاری این چاپخانه به تبریز گرفتند تا به نحو احسن در راه مبارزات اهالی آذربایجان برای آزادی و مشروطه به کار گرفته شود . میرزا سعید سلماسی نام این چاپخانه را به امید ترقی و پیشرفت «امید ترقی» نام نهاد .

                       خدمات این چاپخانه به فرهنگ آذربایجان و مبارزات سیاسی آذربایجانیان غیر قابل انکار است و در عمر اندک خویش توانست با چاپ روزنامه ها و کتب مفید دربعد فرهنگی مبارزات مردم آذربایجان گام بردارد . این چاپخانه در سال 1326 در جنگهای داخلی تبریز بین استبداد و مشروطه خواهان توسط مستبدین غارت شد . روزنامه انجمن در این باره نوشت :

        « خیابان مجد الملک که مرکز تبریز و اولین نقاط معموره و محل تفرج اهالی شهر و مرکز خیلی از موسسات مدینه ازقبیل کارخانه چراغ برق و مطبعه امید ترقی و کتابخانه تربیت و غیره و غیره بود . روز سه شنبه اول ماه جمادی الثانی 1326 به تصرف سواران دولتی و اشرار محله های شتربان و سه ماه و نیم سرخواب رفته و سه ماه و نیم تمام با نهایت دقت و اعتنا در دست داشتند و از همان روزی که آنجا را متصرف شدند تمام مغازه های معتبر و کارخانه ها و غیره که در آنجا بودند غارت نموده تا رسیدند به درو پنجره وبعد از آنکه انها را هم بردند و دیوارش را آتش زده ، سوزانده ، حتی حروفات سربی مطبعه امید ترقی که به راستی امید ترقی آذربایجان منحصر بدان پارچه های سربی بود برده و هنگامی که گلوله توپ حضرات تمام شده همه انها را گداخته و بهشکل گلوله در آورده و بر روی این ملت بیچاره انداختند .»

                       گداختن حروف سربی چاپخانه امید ترقی و استفاده از انها بهشکل گلوله انعکاس وسیعی در سطح مردم و مطبوعات منطقه داشت و نفرت عمومی رازا اعمال میتبدین سبب شد . دراین باره محمد امین رسول زاده می نویسد :

        « ... در جرین صحبتی که با یک جوان ایرانی همسرشت این مجمع غیرت و همت داشتم سخن به مطبعه شهید حریت مرحوم سعید کشید  مصاحبم آهی سوزناک از دل برآورد و گفت ما همیشه به سعید میگفتیم که از این مطبعه نور مدنیت برخاسته و سراسر ایران را فرا خواهد گرفت ، اما حروف همان مطبعه را ذوب کرده و گلوله ریختند و بر سینه های یاران ما زدند .»

                       پس از پاکسازی تبریز از مستبدین چاپخانه امید ترقی دوباره احیاء شد . در روزنامه انجمن داریم :

        « از آلات و آهن پارچه های مطبعه امید ترقی که سابقاً به غارت رفته است نزد هر کس بوده باشد در بازارچه خیابان به مطبعه مذکور آورده قیمت آن را بگیرد » . [2]

                       در نمره 37 روزنامه انجمن به آگهی دیگری بر می خوریم :

        « اعلان : مجلد خانه مطبعه امید ترقی ازتاریخ نمره محرم 1327 دایر بوده و مشتریان خود را قبول می نماید . هر گونه جلد سازی وسایر کارهای متعلق به آن  را در کمال نظافت درست کرده و از عهده بر می آید . محل اداره : بازارچه خیابان ، جنب گمرک ، اداره مطبعه امید ترقی » .

                       به نوشته یحیی شیدا همین چاپخانه بعدها « نقطه عطفی در تاریخ آذربایجان گشت تا جایی که آزادیخواهان شبنامه و اعلامیه ها و حتی روزنامه (تجدد) که به مدیریت زنده یاد خیابانی نشر می یافت در این چاپخانه به چاپ می رسید [3]

 



[1] - انجمن ، نمره 46 ، 9 شهر جمادی الاول 1327 ،ص4

[2] - انجمن ، نمره 37 ، شنبه 14 محرم 1327 ، ص 4

[3] - روزنامه مهد آزادی ، 25/10/69 ، ادبی ، شاعیرده ن خاطر ه سن ازادلیق سوه ئن

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۵
توحید ملک زاده دیلمقانی

 

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

tohidmelikzade@yahoo.com

بدنبال تشکیل دولت ارمنستان در ایالت ایروان که از نظر تاریخی جزوی از آذربایجان تاریخی محسوب می شود، آندرانیک از سران مهاجم ارمنی  مخالفت خود را با تشکیل این دولت در محدوده کوچک فعلی  اعلان کرد . وی از ارامنه افراطی بود که خواستار تشکیل ارمنستان بزرگ از دریای خزر تا دریای سیاه بود و به این محل کوچک برای تشکیل ارمنستان قانع نبود..    دسته های منسوب به آندرانیک در طی جنگ جهانی اول وظیفه تاریخی اشان را که همانا ضربه زدن به مسلمانان بود را بخوبی انجام داده بودند و کمکهایشان به قوای روس در قطع و قمع ترکان آذربایجان و آنا طولی قابل بحث و گفتگو است. ولی براساس موافقت نامه باطوم ، قوای مسلحه آندرانیک  می بایستی خلع سلاح می گردید ولی آندرانیک نه تنها  ارمنستان در مرزهای فعلی را  را قبول نداشت بلکه با هرگونه پیمان صلحی نیز مخالف بود. لذا در صدد برآمد با قوایش به جنوب دریاچه اورمیه رسیده و از آنجا به قوای انگلیس بپوندد.

قوای آندرانیک که بالغ بر 3000 نفر بودند پس از عبور از سواحل گویچه گول ( امروزه ارامنه نام این دریاچه را به سئوان عوض کرده اند) به نزدیکی های نخجوان رسیده و آماده عبور از پل جلفا و ورود به جنوب رود ارس می شوند. جلفای شمال آذربایجان در دست ارمنی ها و جلفای جنوب آذربایجان در دست عثمانی ها بود.

21 ژوئیه 1918 ، 500 سوار ارمنی با 500 پیاده به جلفا آمده و با فریب قوای عثمانی به استعداد یک دسته چند ده نفری و ادعای اینکه دیگر صلح شده و ما به وان برمی گردیم و عقبمان هم مهاجرین هستند با در دست داشتن پرچم سفید به نیرو های عثمانی حمله و به طرف جنوب ارس حمله کردند.

به دنبال  پیشروی ارامنه بطرف مواضع عثمانی و خصوصاً شهر خوی فرماندهی سپاه چهارم دستور متوقف کردن پیشروی ارامنه را صادر نمود. عثمانیها با دو گروهان پیاده و دو توپ کوهستانی و جمعی سواره به فرماندهی مین با شی حسین حسنو در 2 ژوئیه از راه شیطان آوا ( ریحانه ـ خوی ) به طرف جلفا پیشروی کرد. نام این سپاه ، سپاه جدید جلفا بود. فرماندهی سپاه چهارم در جبهه سلماس نیز پیشروی قوای عثمانی به طرف اورمیه را متوقف کرد تا قوای آندرانیک را قلع و قمع نماید.

موقعیت قوای عثمانی مستقر در آذربایجان  در زمان حمله آندرانیک

در زمان حمله آندرانیک قوای عثمانی در موقعیت زیر بودند :

تیپ 5 در شمالغرب ارتفاعات کریم آباد عثمانیها به مدافعه مشغول و در صورت حمله دشمن به طرف شورگول و قوشچی عقب نشینی کرده و با نیروهای والی حیدر بگ در غرب سلماس ارتباط برقرار خواهد نمود.

تیپ 12 : در مسیر خوی ـ ائواوغلو ـ جلفا پیشروی و مانع حرکت آندرانیک و قوای ارمنی وی به جنوب خواهد شد. بدین ترتیب گردانهای 36 و 35 و سواره 1/36 با دو آتشبار در 23 ژوئیه به مغانجوق ، 24 ژوئیه به جنوب خوی و 25 ژوئیه به ائواوغلو رسیده به و سپاه جدید جلفا خواهند پیوست. در ضمن این قشون با اعزام نیروهایی راه فرار دشمن به تبریز را خواهد بست.

سواره نظام گردان 12 تحت فرمان سپاه چهارم در گولوزان خواهد ماند و در جنوبغرب سلماس قلعه چهریق و اطراف را محافظه و در صورت لزوم مدافعه خواهد کرد. این گردان سواره با نیروهای سیمیتقو به اورمیه حملاتی خواهد کرد.

مرکز فرماندهی قوای عثمانی نیز کماکان در جنوب دیلمان (شیطان آوا ) خواهد بود.

 

پیشروی قوای عثمانی به طرف خوی

براساس فرمان صادره از سوی سر فرماندهی قوای عثمانی تیپ 12 براساس دستور العمل قبلی به پیشروی ادامه داد ولی پس از آمدن اخباری دال بر پیشروی سریع ارامنه به نزدیکها ی خوی ، استراحت تیپ در شمال در مغانجوق ملغی شد و دستور داده شد تا شب به قره تپه واصل گردیده در 24 ژوئیه به خوی برسند.

اردوی جدید جلفا نیز که با عده ای معدود در شمال خوی بود در 8 کیلومتری شمالشرق خوی در اطراف روستای نوایی با دسته های ارمنی مشغول جنگ شد ولی نتوانست مقاومت کند و در شب 23 به 24 ژوئیه به خوی عقب نشینی کرد. عثمانیها و آذربایجانها در موقعیت بدی قرار داشتند.

به دنبال این رویدادها در 23 ژوئیه ساعت 30 : 18 فرمان زیر از طرف سرفرماندهی قوای عثمانی صادر شد که تیپ 12 شب 23 به 24 ژوئیه بایستی به 5 کیلومتری جنوب خوی ـ کوههای غضنفر  برسد.

اوضاع داخل خوی در موقع حملات آندرانیک

خبر لشکر آندرانیک به خوی ابتدا بوسیله فرماندهی پادگان عثمانی در خوی اعلام گردید. آن شب به مناسبت پیروزی ارتش عثمانی در سلماس جشن باشکوهی در خوی برپا بود و سه روز چراغانی ادامه داشت و نطقهایی شد. شب شنبه 31 خرداد (12 رمضان/21 ژوئیه 1918   ) یوسف ضیاء بیگ افسر سیاسی ارتش عثمانی ضمن نطق خود خبر از آمدن 8000 ارمنی مسلح به نزدیکی های خود داد. و ادامه داد همه اهل شهر باید مسلح شوند و با آذوقه سه روزه برای دفاع به ائواوغلی بروند. اگر شما سه روز مقاومت نمایید نیروهای ما به کمک خواهند رسید. مردم سخن یوسف ضیاء را باور نکردند با این همه اقدامات احتیاطی را به عمل آورند. پیکی را برای استمداد به ماکو نزد سردار فرستادند ، تلگرافی به تبریز زدند. به روستاها هم خبر فرستادند که آماده باشند و به کمک بیایند. از دیگر سو ساکنان روستاهای اطراف شهر به شهر پناه آورده بودند. خانه ها و مساجد لبریز بود. کسانی هم که وسیله داشتند به نواحی غرب شهر تا زود آباد گریخته بودند.

همان شب یک نیروی 500 نفری مرکب از عسگرهای عثمانی و سواره های آذربایجانی برای دفاع به ائواوغلی عزیمت کردند و در گردنه ارسی به نیروهای آندرانیک می رسند در این جنگ شکست می خورند و با دهها تلفات به خوی باز می گردند.

در خوی مردم تصمیم به مقاومت می گیرند تا قشون عثمانی از سلماس به خوی برسد. سپیده دم روز دوشنبه 3 تیر ماه 1297 شمسی (14 رمضان /23  ژوییه 1918 ) ارامنه به پشت دیوارهای خوی می رسند تا ظهر نیمی از شهر را محاصره می کنند. تمام مردم شهر برای دفاع از خوی آماده بودند. با طنین نخستین گلوله ها مدام آب وشربت و غذا به مدافعان برج و باروها می رسانیدند.در لحظه هایی که امید از همه جا بریده شده بود نزدیک ظهر ، سالار حسن خان آواجقی با 50 سوار از دروازه چورس وارد شد و یکسر به جنگ ارامنه رفتند .

تنها توپ قدیمی یادگاری از عهد فتحعلیشاه را که تنها به درد اعلام وقت در ماه رمضان می خورد بالای بارو کشیدند. توپ برای شلیک گلوله ای نداشت و بجای گلوله ، زنجیر در داخل لوله توپ می نهادندو آتش می کردند. یک توپ مهاجمان در تازه کند بوسیله همین توپ خاموش شد. در برجها چندین به ضرب گلوله شهید شدند. سر سه نفر را گلوله توپ برد. در شهر گلوله های توپهای مهاجمان چند خانه را در هم کوبید و ویران کرد. مجموع شهدا به 15 تن رسید.

نزدیکهای ظهر ، مهاجمان ارمنی برای گشودن شهر حیله ای به کار بردند. سه تن از آنان که لباس عسگرهای عثمانی را برتن داشتند و به ترکی عثمانی حرف می زدند طرف دروازه شووه نه-  شهانق آمده و گفتند ما از طرف اردوی اسلام آمده ایم و آنها پشت سر ما هستند دروازه را باز کنید . نگهبانان برج شاد شدند اما در گشودن دروازه احتیاط کردند. یکی گفت مرا با طناب آویزان کنید تا ببینم که هستند. پایین رفت و به حیله آنان پی برد. نگهبانان از فراز برج هر سه را کشتند.

عسگرهای زخمی عثمانی که در شهر مانده بودند به مسئولان دفاع شهر پیغام دادند که ما می دانیم اگر ارمنیها شهر را بگیرند ما را قطعه قطعه خواهند کرد. و چون تفنگ داریم پس ما را هم به برجها ببرید تا بجنگیم یکی را بالای برج دروازه خیابان (جاده سلماس ) بردند و به خواست او یک لنگه کاه زیرش ریختند. او دراز کشید و مشغول تیراندازی شد.

بعد از ظهر صدای توپ عثمانیها آمد. آنان مشغول جنگ با ارامنه در جنوب خوی بودند.

در جبهه های جنوب نیز در ساعت 30 : 6 روز 24 ژوئیه بین قوای ارمنی و عثمانی جنگ در گرفت. به دنبال این درگیری ها تیپ فوراً گردان 35 را به تپه های جنوب خوی سوق داده و گردان 34 در سمت چپ دشمن قرار گرفت. یک گروهان از گردانهای 34 و 35 و یک گروهان از گردانهای 36 به عنوان احتیاط نگه داشته شده بود.

عقب نشینی ارامنه از خوی شروع شد. برای تعقیب آنها در مسیر ائواوغلو ، تیپ عثمانی در 25 ژوئیه به حرکت خود ادامه داده و در شب 25 به 26 در ارتفاعات ائواوغلو ساکن شد.

سواره های عثمانی نیز در مسیر مرند به قارابولاغ به کشفیات خود ادامه دادند. شب 27 به 28 ژوئیه ارامنه تماماً از پل جلفا گذشته و پل را به آتش کشیدند. روز 28 ژوئیه سواره ها به پل جلفا نزدیک شدند. در طی این حمله ارامنه  ،  بیش از 2000 تن از مردم آذربایجان شهید شدند.

 

 

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۴
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی[1]

 

فولکلور هر ملتی آیینه تمام نمای زندگانی هر ملتی محسوب می شود و انعکاس فولکلور ملی در اشعار هر شاعری نمایانگر مردمی و ملی بودن آن شاعر می باشد. شاعر شیرین سخن شهریار نیز از این جمله شاعران مردمی است که توانسته با الهام گیری از فولکلور غنی آذربایجان حیدر بابای خود را جهانی سازد.

فولکلور غنی آذربایجان که میراث چندین هزارساله مردم آذربایجان محسوب می گردد بر اساس انعکاس در اشعار این چنین شاعران است که آثاری از آن ادبیات شفاهی  در ادبیات مکتوب ما بر جای مانده است . در این مقاله سعی گردیده عناوین فولکلور آذربایجان که در اشعار حیدر بابای شهریار منعکس شده ، استخراج و توضیح داده شود.

 شهریار درمنظومه حیدر بابا ، اشعار فولکلوریک خود را با این ابیات شروع می کند:

حیدر بابا ائلدئرئملار شاخاندا

سئللر سولار شاققیلداییب آخاندا

قیزلار  اونا صف باغلاییب باخاندا

سلام اولسون شوکتیزه ائلیزه

منیم ده بیر آدیم گلسین دیلیزه

و سپس محیط روستائی اشعار حیدر بابا یعنی روستای شنگل آوا - که در نظر هر روستایی قابل تجسم است -  را با این اصطلاحات به نمایش می گذارد از جمله :

کهلیکلرین اوچماسی

دووشانلارین قاچماسی

باغچالارین چیچکله نیب  آچماسی

قار چیچه یین چیخماسی

 و وزش باد در آستانه بهار تصویر ساز رسیدن جشن بزرگ سال نو می باشد که مراسمات آن  با طمطراق زیاد در اقصا نقاط آذربایجان به شکل زیبا و با شکوهی اجرا می شود. شهریار مراسم شروع جشنهای بهاری را با شب آخر چهارشنبه بازگو میکند و آن هم با مراسم شال ساللاماق یا بئلدی بئلدی ی خودمان

 

بایرام ایدی گئجه قوشو اوخوردو

آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردو

هر کس شالینبیر بجادان سوخوردو

آی نه گوزه ل قایدادی شال ساللاماق

بی شالینا بایراملیغی باغلاماق

که در اینجا اشاره ای تلویحی به مراسم بایراملیق و دادن هدیه هم شده است.

از دیگر مراسمهای بهاری مردم آذربایجان آششیق اویناتما، یومورتا بویاما و یومورتادویوشدورمه می باشد که شهریار به شکل زیبایی در منظومه حیدر بابا آورده است :

یومورتانی گویچک گوللو بویاردیق

چاققیشدیریب سینانلاری سویاردیق

 اویناماقدان بیرجه مه یه ر دویاردیق

علی منه یاشیل آشیق وئرردی

ایرضا منه نوروز گولو ده ره ر دی

و در جای دیگر از مراسم حنا بندان دختران و تمیز کردن خانه های روستائی که از اولین هفته ماه آخر سال شروع می شود بدین شکل  صحبت می کند:

بایران اولوب قیزیل پالچیق ازه رلر

نقیش ووروب اوطاقلاری بزه رلر

طاخچالارا دوزمه لری دوزه رلر

قیز گلینینفیندیقچاسی حناسی

هوسله نهر آناسی قایناناسی

قسمت جدانشدنی دیگر از فولکلور آذربایجان عاشیق های آذربایجان می باشد . قدمت این  خنیا گران چیره دست که به قدمت تاریخ ترکان می باشد در کلیه مراسمات مردم آذربایجان اعم از عروسی و شادی های مردمی به اشکال مختلف دیده می شود در حیدر بابای شهریار به شکل زیبایی منعکس است

 

حیدر بابا میر اژدر سسله نه ننده

کند ایچینده سسد ه ن کوی ده ن دوشه نده

عاشیق روستم سازین دیلله ندیره نده

یا دیندادیر نه هوله سه ک قاچاردیم

قوشلار تکین قاناد چالیب اوچاردیم

سنت دیرین قصه گوی درآذربایجان که از قدمت زیادی برخوردار است در اشعار حیدر بابا منعکس شده است. آن هنگام که در شبهای طولانی و سرد آذربایجان مشغولیتی جز قصه گویی وجود نداشت بازار مادر بزرگهای قصه گو بسیار رونق داشت. قصه های کوروغلو، ساری اینک، ملیک ممد، ملیک جومشود،اصلی- کرم و دیو های ترسو از جمله داستانهای بسیار محبوب آذربایجانیان محسوب می شد. در میان کودکان نیز داستان بزی که به خاطر بچه هایش با گرگی درنده در می افتد و به خاطر عقلش بر وی چیره می گردد بسیار خواهان داشت. این داستان همان داستان مشهور شنگولوم – منگولوم می باشد که در ذهن شهریار برجای مانده و در حیدر  بابا منعکس شده است:

قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده

کولک قالخیب قاب باجاانی دویه نده

قورد کئچی نین شمگیلیسین یییه نده

من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم

بیر گول آچیب اوندان سونرا سولایدیم

در فولکلور آذربایجان دوره گردها از مهمترین عناصر خبر رسانی روستائیان  از تحولات جامعه و وسائل نو ظهور بود که امروزه تقریبا این تیپ فروختن وسائل و اشیا لازمه برای روستائیان منسوخ شده است. شهریار می گوید:

حیدر باب بولاقلارین یارپیزی

بوستانلارین گولبه سری قارپیزی

چرچیلرین آغ ناباتی ساقیزی

ایندی ده وار داماغیمدا داد وئره ر

ایتگین گئد ه ن گونلریمده ن یاد وئره ر

 

مراسمهای با شکوه و سنتی عروسی که یادگار جامعه ای غیر صنعتی می باشد و بقایای آن هنوز هم در گوشه و کنار آذربایجان بر جای مانده است از چشمان تیز بین شهریار دور نمانده است مانند مراسم حنا( حنا گئجه سی)، شمع روشن کردن، آلما آتما و هنر نمائی عاشیق ها در مجالس عروسی

حیدر بابا کندین طویون توتاندا

قیز گلین لر حنا پیلته ساتاندا

بی گلینه دامدان آلما آتاندا

منیم ده او قیزلاریندا گوزوم وار

عاشیق لارین سازلاریندا سوزوم وار

بی شک حیدر بابای شهریاربه خاطر همین سبک روان ،بی ریا و برخاسته از روح معنوی و مادی مردم آذربایجان بود که جزو ماندگارترین آثار هنری بشریقرار گرفت و از همان ابتدای انتشارش بر دلها نشست و دهها تن نظیره به آن نوشتند و به دهها  زبان دنیا ترجمه شد و برصفحات دهها کتاب درسی جای گرفت .

 

 

منابع

کلیات نرکی شهریار  انتشارات الهدی 1371

آذربایجان شفاهی خالق ادبیاتینا  بیر باخیش، دکتر هیئت

 



      Tohidmelikzade@yahoo.com1

09144469810 telefon

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۳
توحید ملک زاده دیلمقانی