دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

۳۸ مطلب با موضوع «تورکولوژی» ثبت شده است

مقدمه: دَدَه‌قورقود (به ترکی آذربایجانی:Dədə Qorqud به ترکی استانبولی:Dede Korkut ُ ترکمنی:Gorkut-ata) نام یکی از قدیمی‌ترین داستانهای اسطوره‌ای ترک‌های اغوز است که علیرغم دارا بودن محتوای بسیار قدیمی در حدود قرن شانزده میلادی یعنی دوران حکومت آق قویونلوها به صورت مکتوب در آمده‌است. بر پایه نظر محمد فواد کوپرولو، مجموعه داستانهای دده قورقود ریشه‌ای پیش از اسلامی دارند و نشانه‌هایی از این ریشه‌های پیش از اسلام درآن دیده می‌شود. این داستانها قرنها بصورت شفاهی سینه به سینه نقل شده‌اند و سرانجام بصورت مکتوب درآمده‌اند. کوپرولو باور دارد کتاب دده قورقود در واقع از مجموعه مناقب اغوزان یا اوغوزنامه‌ها جدا شده است. وی برای اثبات سخن خود قسمتی از نقل قول ابوبکر عبدالله دواداری در کتاب دررالتیجان را می‌آورد. دواداری در این کتاب که به سال ۷۰۹ قمری تالیف شده است در ذکر رویدادهای سال۶۲۸ قمری، به دو کتاب به نامهای اولوخان آتا بیتکچی و دیگری اوغوزنامه اشاره می‌کند. او می‌نویسد خود اصل کتاب اوغوزنامه را دیده است. این کتاب به روایت دواداری ابتدا از ترکی به فارسی و سپس به وسیله جبرائیل بن بختیشوع طبیب و مترجم معروف زمان هارون الرشید به عربی ترجمه شده است و اصل آن جزو خزانه ابومسلم خراسانی بوده است. طبق اطلاعاتی که این شخص می‌دهد محتوای این کتاب عبارت بوده از اولوغ قراطاغ، آلتون خان، اولو آی آتاجی، اولو آی آناجی، ترک لر یمینی، منقبه چوجوق ارسلان و ... سپس احوال شخصی به نام دبا کوز که همان تپه گوز باشد را روایت می‌کند. او می‌نویسد تپه گوز نخستین مملکت ترکان را ویران کرد.... در بالای سرش یک چشم داشته است. مادر او از پریان دریای بزرگ بوده و بر او شمشیر و نیزه کارگر نبود... و سرانجام بساط پسر ارس (اوروز) او را کشت. نقل دواداری از آنجا که شباهت بسیار به داستان تپه گوز دارد، کوپرولو را به این نتیجه رساند که این کتاب قسمتی از اغوزنامه باستانی بوده است که بعدها از آن مجموعه جداشده است. افسانه سیکلوپ در اودیسه بسیار شبیه داستان تپه گوز می باشد . بسیاری از دانشمندان معتقدند با توجه به ذکر جزئیات تولد، زندگی و جزئیات زندگی تپه گوز بنظر می رسد سیکلوپها از داستان تپه گوز گرفته شده است و داستان تپه گوز اورژینالتر است.

این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه پر ارزشی است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای ایل‌های ترکی را نشان می‌دهد. قدمت داستانها مربوط به قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی می‌باشد. کتاب دده قورقود به زبانهای مختلف ترجمه شده‌است. نخستین ترجمه دده‌قورقود به زبان آلمانی در سال ۱۸۱۵ از روی نسخه کتابخانه درسدن در آلمان بود. دست‌نویس دیگر این کتاب در واتیکان است. متن کامل کتاب هم که با رسم الخط اصلی آن بر اساس نسخه کتابخانه برلین در سال۱۹۱۶ از سوی کیلیسلی رفعت محقق کشور ترکیه که تلاش پیگیری در نشر متون زبان ترکی داشته در شهر استانبول به چاپ رسید. او واژه هاو عباراتی که نامفهوم و مغلوب بوده تصحیح کرده‌است با این وجود برخی واژها و مفاهیم نامکشوف مانده که در برابر آنها عبارت مفهوم نشد درج گردیده‌است. اورهان شاییق گوک یای کتاب دده قورقود را در سال 1932 در استانبول با حروف عربی چاپ کرد. در سال 1939 آکادمیک حمید آراسلی کتاب را در جمهوری آذربایجان چاپ نمود ولی متاسفانه این کتاب در سال 1951 در شوروی سابق و (جمهوری آذربایجان و ترکمنستان)  با ادعای پان تورک بودند ممنوع شد. ولی در سال 1957 در آذربایجان و 1980 در ترکمنستان از این کتاب رفع ممنوعیت شد.

غیر از ترجمه‌های آلمانی.روسی.ایتالیایی چندین ترجمه دیگر نیز به سایر زبانهای اروپایی و آسیایی صورت گرفته از جمله آنها دو ترجمه به زبان انگلیسی را می‌توان نام برد که اولی در انگلستان و و دومی در امریکا انجام یافته‌است. از ترجمه کنندگان می‌توان به ترجمه دیگر از یواخیم هاین به زبان آلمانی که درسال ۱۹۵۸ در شهر زوریخ و چاپ به زبان روسی در سال۱۹۶۲ به وسیله بارتولد و انتشار توسط ویکتور ژیرمونسکی در مسکو اشاره کرد.

 

الف) چاپ متن اصلی کتاب در ایران

در سال 1945/1324 همزمان با فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان برای کسب قدرت در آذربایجان ، روزنامه آذربایجان به زبان ترکی آذربایجانی به عنوان ارگان این فرقه در تبریز منتشر شد. این روزنامه گرچه ارگان رسمی فرقه دموکرات آذربایجان به شمار می رفت ولی درباره ادبیات و زبان آذربایجان نیز دارای موضع گیری­هایی بود. محمد علی قوسی معروف به فرزانه در این سالها به معرفی کتاب دده قورقودی پرداخت که تنها سی سال از چاپ اولیه آن در استانبول و تنها پنج سال از چاپ آن در باکو می گذشت. به نظر می رسد فرزانه معلومات خود را از نشریات باکو اخذ کرده بود. انتشار مقالاتی درباره دده قورقود در روزنامه انجمن  سبب شد تا یکسال بعد محمدعلی فرزانه به خاطر نوشتن مقالات دده قورقود توسط دادگاه صحرایی شاه در تبریز محاکمه شود ولی پس از چندی به سبب امنیتی نبودن مطالب مندرج قرار منع تعقیب وی صادر شد. 8 سال بعد در سال 1331 شمسی شاعر بولوت قراچورلو ملقب به سهند (۱۳۰۵-۱۳۵۸) از طریق دوستش فرزانه با کتاب دده قورقود آشنا شده و دوازده قسمت آنرا به نظم درآورد. ولی در آن سالها کسی مایل به چاپ این کتاب نبود تا اینکه سهند توانست با پیدا کردن چاپخانه ای به شرط پرداخت مبلغی بیشتر کتاب سازمین سوزو را چاپ نمود البته این کتاب در ساله 1358 دوباره چاپ شد. فرزانه مقدمه ای بر این کتاب نوشت و دوستداران  دده قورقود را با این کتاب آشنا نمود. بدین ترتیب از یک شاه اثر جاودان شاه اثر دیگری به نام سازیمین سوزو متولد شد. قسمت دوم کتاب تحت عنوان قارداش آندی نهایت در سال 2007 منتشر شد.

در سال 1347 دکتر حسین محمدزاده صدیق این کتاب را در یک کار تحقیقی در هفته نامه هنر و اجتماع و در سال 1349 در ماهنامه ادبی وحید و در سال 1355 در کتاب هفت مقاله پیرامون ادبیات و فولکلور آذربایجان و در سال 1361 نیز در فصلنامه یئنی یول تحلیل و معرفی کرد. در سال  1347  صمد بهرنگی در کتاب داستانهای آذربایجان ترجمه فارسی افسانه دهلی دومرول را منتشر نمود.

در سال 1355/1976 فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری  با ترجمه کتاب دده قورقود تحت عنوان «بابا قورقود» از انگلیسی به فارسی در نشر این کتاب و داستانهایش کوشیدند.[3]

 

 

در سال 1979 /1358پس از پیروزی انقلاب اسلامی محمد علی فرزانه توانست برای اولین بار کتاب دده­قوروقود را منتشر کند. ایشان علاوه بر نوشتن یک مقدمه به زبان فارسی در انتهای کتاب نیز به صورت ناقصی به شرح پاره ای از کلمات ثقیل دده­قورقود پرداخت. فرزانه در مقدمه کتاب ضمن اشاره به اشتیاق وافرشان برای چاپ و نشر کتاب دده قورقود از سالها پیش تاریخ دقیق دست یافتنشان به نسخه های عکسی دو نسخه درسدن و واتیکان را سال 1342 قید می نمایند. با توجه به اینکه سهند در سالهای 1330 به سرودن سازیمین سوزو اقدام نموده است به نظر می رسد تاریخ ذکر شده در متن کتاب به اشتباه نقل شده و صحیح آن 1331 می باشد. به نوشته فرزانه متن علمی و انتقادی کتاب در طول ماهها و سالها فراهم شد و به انتظار چاپ ماند ولی متاسفانه این نسخه ها همراه با دستنویس های بسیار در حملات مامورین ساواک به تاراج رفت. ایشان کتاب منتشره در سال 1358 را « حاصل کار مجدد و تا حدی شتابزده ای » می داند که دوباره در ماههای اخیر بر روی کتاب انجام گرفته است.

در سال 1358 علیرضا ذیحق نام مجله ترکی زبان خود را دده قوروقود نهاد. متاسفانه عمر این مجله یکسال بود.

در سال 1376 میرعلی سید سلامت پس از چندین سال تلاش برای اولین بار توانست تفسیر اسطوره ای از کتاب دده قوروقود را منتشر نماید. می توان گفت این اولین کتاب دده قورقودشناسی در ایران می باشد.

همزمان با اعلان سال 1999 به عنوان سال دده قورقود تلاشها برای معرفی و چاپ این اثر بی نظیر شدت گرفت.

 در سال 1378 حسین م گونئیلی با چاپ کتاب دده قورقود تحت عنوان « دده قورقود کیتابی و دده قورقود کیتابیندا سوزلر و آدلار » گامی نو در دده قورقود شناسی برداشت. گونئیلی با اساس قرار دادن متن اصلی کتاب دده قورقود از مراجعه به نسخه های محمدعلی فرزانه، شامیل جمشیدوف، فرهاد زینالوف و صامت علیزاده ، محرم ارگین، اورخان شاییق گوگ یای و حمید آراسلی نیز بی نیاز نبود. در قسمت اول کتاب ، گونئیلی متن اصلی را اورده و در قسمت دوم توضیحات درباره کلمات دشوار و اسامی اشخاص و اتنونیم ها آمده است.

در سال 1378 میرزا رسول اسماعیل زاده کتاب دده قورقود را برای جوانان و نوجوانانی که نمی توانستند متن ثقیل دده قورقود را درک نمایند شکل ساده اش را منتشر نمود. او در این کتاب از متن های فرزانه، سازمین سوزو و شامیل جمشیدوف استفاده کرده است.

در سال 1381 بهزاد بهزادی کتاب «  دده­م قورقود شاهکار ادبی و حماسی اوغوزان» را منتشر نمود.[4] در همان سال جوانشیر فر آذین مطالعات دده قورقود شناسی اش را  تحت عنوان: پژوهشی در اسطوره دده قورقود منتشر نمود.

در همان سال عزیز محسنی نیز با چاپ اثرش که بیشتر آثار نویسندگان و محققین جمهوری آذربایجان بود را منتشر نمود.

در سال 1382 یوسف بهنمون کلمات و اصطلاحات دده قورقود را در قالب کتابی منتشر نمود.

در سال 1384 حسین پناهی از سلماس با چاپ متن کل کتاب با نام دده قورقود و ادبیات دونیامیز، سعی کرد لغات دشوار دده قورقود را نیز توضیح دهد. ایشان موقع تحصیل در دانشکده داروسازی در ازمیر برای اولین بار با این کتاب آشنا می شوند گرچه آشنایی اولیه اشان قبلا با مقاله صمد بهرنگی بوده است. پناهی موقع خواندن این کتاب با دشواری های لغات کتاب مواجه می شوند و سعی می کنند کتاب هندبوکی برای دیگر خوانندگان مهیا نمایند.

در سال 1384 عاشق سلماسی عاشیق مناف با سرودن دوباره اشعاری درباره دده قورقود سعی در رواج داستانهای این کتاب در میان فرهنگ عاشیقی نمود.

در سال 1387 شاعر سلماسی محمد اکبرزاده داستانهای دده قورقود را در قالب مثنوی به نظم درآورد.

در سال 1388 بهرام اسدی از شاعران و محققین اورموی کتاب دده قورقود را به زبان ساده درآورده منتشر نمود.

در سال 1390 مژگان فاتح نیا ترجمه جفری لوئیس انگلیسی را دوباره به فارسی ترجمه نموده منتشر کرد.

در سال 1391 جعفر سلیمانی کیا کتاب دده قورقود را منتشر نمود.[5]

در سال 1391 کتاب دده قورقود بر اساس متن درسدن توسط پرویز زارع شاهمرسی منتشر شد[6]. در همان سال محمد عبادی ( قاراخانلو) متن دده قورقود زینالوو و علیزاده را به الفبای عربی برگرداند.

سعید مغانلی در سال 1394 با بستن قراردادی با فرهنگستان هنر ایران نسخه ای نفیس از متن اصلی و ترجمه آن به فارسی را آماده نمود.

 

ب) کتاب و مقالات دده قورقود شناسی

 

بیشتر مقالات دده قورقود شناسی پس از انقلاب اسلامی سال 1357 و توسط نویسندگان و محققین زیر نوشته شده است:

دکتر جواد هیئت در کتاب آذربایجان شفاهی خالق ادبیاتی به معرفی این کتاب پرداخت.

جمال آیریمی

دکتر توحید ملک زاده

حسین گونئیلی، دده قورقودون توکنمز خزینه سینده ن

علی برازنده: دده م قورقودون آتالار سوزلری

دده قورقود: دکتر حسین محمدزاده و نیگین نواده رضی

دده قورقود دونیاسی محمد رضا کریمی

کتاب دده قورقود عبدالعلی کارنگ

1379 تاملی کوتاه در تطبیق و شباهتهای حی ابن یقظان و دده قورقود در نشریه شمس[7]. این مقاله بعدها توسط ابوالفضل احمدلو به ترکی ترجمه گردید.

مجله یئنی یول شماره 3 حسین دوزگون

حسین دوزگون گزیده متن نظم ترکی

ارسلان فصیحی در مجله وارلیق

جوانشیر فرآذین

بهنمون

ج) فعالیتهای هنری

عاشیق کوثر علی ( سلجوق) شهبازی در سال 1371 نام گروه عاشیقلار را به دده قورقود عاشیق لاری تبدیل نمود.

در سال 1381 یدالله صمدی کارگردان اورموی فیلم سینمایی ده لی دومرول را به دو زبان ترکی و فارسی به روی پرده درآورد.

نتیجه:

فعالیتهای دده قورقودشناسی  شامل معرفی کتاب، انتشار متن اصلی، انتشار فرهنگ لغات و اصطلاحات و بررسی میتولولوژی دده قورقود که از سالهای 1320 شروع شده بود علیرغم وجو جو سنگین در زمان شاه به کندی ادامه داشت و در سالهای پس از انقلاب به رشد و بالندگی خود ادامه داد. در سالهای پس از انقلاب مطالعات دده قورقود شناسی با پشتوانه محققینی که به صورت آماتور به مطالعه این کتاب پرداخته بودند به آذربایجانیان و مردم ایران معرفی گردید.



[1]  ارائه شده در سومین کنگره بین المللی فرهنگ ترکان تحت عنوان دده قوروقود و دنیای ترک، 23-19 اکتبر شهر چشمه ازمیر ترکیه

[2] محقق، tohidmelikzade@yahoo.com

[3] انتشارات ابن سینا، تبریز، 1355/2535

[4] انتشارات نخستین

[5] نشر شایسته، تبریز

[6] انتشارات تکدرخت

[7] شمس تبریز، سایی 83، چهارشنبه 11 آبان 1379

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۰
توحید ملک زاده دیلمقانی

Özet: Türkiye cumhuriyetinin kurulması iç siyasal kuvvelerle birlikte dış ve komşu ülkelerin dengelerini de etkilemiştir. Bir zamanlar OsmanlıyLa rakip sayılan İran' da da bu etki bir hayli güçlü olmuştur. Bu etkileri İran'ın resmi belgelerinde görebiliriz. Biz bu makalede İran arşivinde bulunan belgeler ve raporları inceleyerek o dönemlerde Türkiye cumhuriyetinin kuruluşunda İran'da nasıl karşılandığını net olarak görüp sunacağız.

 

 

Establishment of the Republic of Turkey according to Iran's official documents

 

Abstract: The establishment of the Republic of Turkey and the neighboring countries outside the internal political balance of the affected kuvvelerle. Once upon a time considered to rival the Ottomans in Iran, this effect has been quite strong. We can see this effect in official documents. In this article we examine Iran at that time in the archives of documents and reports of the Republic of Turkey met often and how Iran will see a net basis.   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Osmanlı devletinin muttefiklerle savaşta zaafa uğraması nedenile bu devletin 1918.yılın sonların doğru savaştan vaz geçip 30 Ekim 1918' de ingilizlerle Sevr anlaşması imzalayarak yıkıcı savaşa son noktayı koydu.[2] Bu anlaşmanın tüm maddeleri 31 Ekimden itibaren gerçekleşmeliydi. Anlaşmanın İran'la bağlı olan bölümü İran Azerbaycanıyla ilgiliydi. 1.dünya savaşında İran'ın Azerbaycan bölgesi Rus ve Osmanlı ordusunun savaş alanına çevrilmiş ve bu savaş neticesinde bölge bir hayli zarara uğramıştır. Bu anlaşmaya göre Osmanlılar Azerbaycan bölgesini derhal boşaltılmalıydılar[3]. Ayrıca bu anlaşmaya göre Osmanlı topraklarından bir kaç vilayet ayrılmalıydı. Bu vilayetlerin ana vatandan ayrılması osmanlı Türklerinin tepkisine yol açmıştır. Bu nedenle Sivas'ta milli komite kuruldu. Bu milli komite        ' Türklerin istiklalının sınırlı kalmasına izin vermeyeceklerlerine'  dair telegraflar çektiler.

Bu olayların ardınca İstanbulun müttefikler tarafinden işgalından sonra Osmanlıdaki Fransa büyük elçisi İran büyük elçisini ziyaret ederek İran vatandaşlarına hiç zarar verilmeyeceğine dair  beyanat verdi[4].

İstanbulun işgalı bir çok vatansevere ağır gellip kabul edimez sayılmaktaydı. Ayrıca ittihatçılara karşı yeni Osmanlı devleti tavırlar koydu. Bu arada Osmanlı'nın 3. Kol ordu müfettişi Mustafa Kemal Paşa gemile İstanbul'dan Samsuna geldi. O Anadolu'da milli direniş güçlerin kurulmasıyla memleketin kurtulacağına inanırdı[5]. Mustafa Kemal paşa temmuz 1919 da kendi görevlerinden istifa ederek vatanın işgalından kurtarlması için resmen bir cephe kurdu. Bu konuda iran'ın istanbuldaki büyük elçisi şu mektubu dış işler bakanlığına gönderdi:

 mübarek bilgilerinize

 Osmanlı devletinin iç ve dış durumunun kısa bilgilerini arz ederim. Osmanlının batı orduların baş müfetişi mustafa kemal paşa barış anlaşmasından sonra yazılan koşullarından itaat etmek istemedi. Merkezi hükümete baş kaldırarak o bölgelerin ordusunu ele geçirdi. Yavaş yavaş Erzurumdan Sivas'a ve oradan küçük Asya'yı ele geçirdi. Merkezi hükümüt Mustafa Kemla Paşanı eylemlerinin karşısını alamadı. Müttefikler de bu könüllü orduyla savaşmak için küçük Asyanın kalbine girmek istemediler. Yavaş yavaş etraftan da ittihatçıların silahlı grupları bu orduya dahil oldu. Anadolu mrkezi yünetime itaatsızlığını bildirerek istanbul'dan atanan valiler geri çevirdi. Hem de İstanbul'dan gelen fermanlar ve genelgeleri yürürlükten çıkardı....[6]

İstanbudaki İran büyük elçisi bir başka raporda Anadolunun direnişine işare ederek İngiltere devletinin Anadoludaki direnişini Osmanlı tarafinden isyanci olarak ilan edilme baskısından bahs ederek şöyle devam ediyor:

 barış anlaşmasından sonra devlet tarafinden ittihatçılara karşı yapılan tüm eylemlere karşı iki muhalif grup oluşmuştur. Biri Cafer bey Tayyar komutasında Andrinopol'da başka grup Anadoluda Mustafa Kemal paşa başkanlığında. Her iki grup bir biriyle iyi ilişkide ve merkezle zıt. İngilizler bu milli kuvvetleri develet tarafinden yaği ilan edimesini istiyorlar. Devlet ise bu gruplardan çekindiğinden İngilizlerin isteklerine boyun eğmiyor[7].

Osmanlı devleti İngilterenin isteğine karşı durur ve sonuç olarak baskılar neticesinde Salih Paşa devleti istifa vermek zorunda kalır. Damat Ferit Paşa devleti İngilizlerin isteğine sıcak bakarak işe başlıyor. Bu devlet kuvaye milliyenin aleyhine şeyhulislamdan bir fetva alarak Anadoludaki direnişi yaği ilan eder. Bu fetva geniş bir çapta gazetelerde yayımlanır[8]. Bu rapora göre her gün yüzlerce kişi İstanbuldan kaçıp Anadoluda Mustafa Kemal paşanın ordusuna katılır.

sevr anlaşması taraflarca geçici bir anlaşma olarak değerlenirdi. Buna göre Lozan'da Türkiye sorunlarını gidermek için bir konferans düzenlenmek istendi. Fakat Mustafa Kemal Paşa istanbuldan hiç kimsenin bu konferansa katılamayacağını yalnız Anakara'da bulunan devlet adamlarının konferansa katılacağını ve İstanbul'dan bir kişi dahi konferansa katıldığı taktirde konferansa girmeyeceklerine dair bir bildiri yayımladı.

30 Ekim 1922 de Anakara'da milli meclis kuruldu. lozan konferansında da Türkiye cumhuriyeti resmen tanındı. Zaman ilerledikçe Ankaranın zafere uğraması ve savaşlarda başarı elde etmesi Osmanlıların gururuna sebep oldu. Bu konuyu İran'ın büyük elçisi şöyle açıklık vermektedir:

son fetihler Osmanlıların cüretine hatta gururuna sebep olmuştur. Allahtan dikatlice davranmalarını istiyorum yoksa elde ettiklerin tüm başarılar elden gidecektir. İran devletinin yine zahmete düşmemesini temenni ediyoruz çünkü bir çok insanın fikrice Osmanlaıların başarısı ilk başta İran'ın başını derte sokacak özellikle şimdilik Kafkaslarda ve Azerbaycan'da osmanları yüksek propagandaları var[9].  

Bu dönemlerde İran Osmanlıdaki iki devletin bulunmasından bir hayli tedirginlik içindeydi. Bu aralarda İran Ankara'daki devletle ilişkiye girmek istiyor. Ishak han Mofekhamodole Anakaradaki devlet adamlarıyla konuşmak istiyor. Anakara'da devlet başçılarıyla konuşur ancak Anakara iran'ın son tavırlarını eleştirir. Özellikle birinci dünya savaşında Osmanlılar aleyhine silah ele alan Ermeni ve Nesturilerin tekrar Osmanlıların sınır bölgesinde yerleştirilmesi Anakarayı derinden rahatsız ediyor. Hatta İran'ın Urmiye ve Salmas bölgelerinde Ermeni taşnakların faaliyet etmeleri için zemin hazırlamak Anakara tarafinden endişe vericiydi[10].

İran'ın İstanbu büyük elçileri Osmanlının son durumunu Tahran'a belirtmek istemiyorlardı ya da yapamıyorlardı. Ayrıca Ishak han Anakara'da güvenilir birisi olarak değerlenmiyorlardı. Ishak han da Anakra'yı resmi devlet olarak göremiyordu. Bu zor durumu İstanbul'daki baş konsolos silsiliye meratibe uymayarak Tahrana bildirmek zorunda kalır. Açıklamalarında Ankara'ya güvenilir diplomatın gönderilmesini istiyor çünkü Anakara İstanbul'da sultanlarla oturup kalkaı gövenilir tanımıyor[11].

 Zaman ilerledikçe durum Osmanlının kalkmasına ve cumhuriyetin ilanına musait olur. Bu durumu İran büyük elçisi şöyle açıklıyor:

daha önce telegrafla belirttiğimde rejim yüksek ihtimalle değişecek. Bu günler Ankara Türkiye cumhuriyeti ilanı için çaba gösteriyor. İç engel törenmezse önümüzdeki günler bu konu resmen ilan edilecektir. bilgileriniz için... İshak han[12]

Bir kaç gün sonra büyük elçi şu açıklamaları Tahrana gönderdi:

yüksek ihtimalle bu raporun ulaşmasından önce Türkiye cumhuriyeti ilan edilecektir. İki üç aydır iş başında olanlar bu eylemi yürütürler. Özellikle Mustafa Kemal Paşa ; Başbakan Fethi bey ; dış işler bakanı İsmet Paşa bu maksata çalışırlar. Millet vekillerin hükümet tarafinden seçilmesi hem de halk milli fırkasının mecliste çoğunlukta bulunması nihayi sonuca varmışlardı[13].

Bir kaç gün sonra Türkiye cumhuriyeti kuruldu ve Osmanlı devletinin Tahran büyük elçisi konuyu resmen şöyle bildirdi:

 sayın Dış işler bakanı

Yüksek saygılarla Ankara'dan elimize ulaşan telegrafa göre gece 29 Teşrine evvel 1339 devletin forması Türkiye büyük millet meclisi tarafinden oy çoğunluğuyla cumhuriyete döndü. Bu yeni hükümet müslüman ve resmi dili Türkçe'dir. Devlet başkanı reiscumhurdur ve meclis üyelerinden 4 yıllığa sçilmektedir. Başvekil cumhurbaşkanı tarafinden meclis üyelerinden seçilir. Bu şekilde kurulan devlet meclise sunulur. O gece Gazi mustafa Kemal Paşa oy birliğiyle cumhurbaşknlığına seçildi[14].

 8 gün sonra İran büyük elçisi yeni durumu aynen Tahrana bildirdi[15].

Türkiye cumhuriyeti resmen ilan edildikten sonra İran- Türkiye sorunları o cümleden Ermeni meselesi; Kürt meselesi ve sınır meseleleri gidermedi. Türkiye Tahran'a Memduh Şevket beyi Büyük elçi olarak atadıktan sonra iki devlet ilişkileri yeni döneme girdi ve bu ilişki Rıza Pehlevi'nin Ankara seferinden sonra pekişti.



    Azeran enstitusu başkanı-  araştırmacı yazar *urmiye- İran                  

    tohidmelikzade@yahoo.com

[2] Deftere motaleatİ; gozide asnade siyasiye İran ve Osmani; 1. Cilt s: 62

[3] iran dış işler bakanlığının belge nu: 1542, dosya 2, koli 1542: 1 kasım 1918 Tahran'daki İngiliz büyük elçisi Ser Persi kaks'ın İran dış işler bakanlığınıa yazdığı mektup

[4] Deftere motaleatİ; gozide asnade siyasiye İran ve Osmani; 7. Cilt s: 118. Belge nu 1295 dosya 4, koli 14 tarih 23 Mart 1923

[5] Deftere motaleatİ; gozide asnade siyasiye İran ve Osmani; 7. Cilt s: 47

[6] Deftere motaleatİ; gozide asnade siyasiye İran ve Osmani; 7. Cilt s: 110. Belge nu 1293 dosya 4, koli 14 tarih 2 Aralık 1919

[7] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1298 dosya  4, koli 14 tarih 6 Nisan  1920

[8] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1299 dosya  4, koli 14 tarih 17 Nisan  1920

[9] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1308 dosya  75, koli 16 tarih 10 kasım  1922

[10] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1321 dosya  23.1, koli 15 tarih  8 Mart  1923

[11] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1319 dosya  5, koli 15 tarih 

[12] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1313 dosya  23.1, koli 15 tarih  21 Eylül  1923  

[13] S 98 

[14] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1301 dosya  5, koli 15 tarih  8 kasim  1923   

[15] iran dış işler bakanlığının Belge nu 1332 dosya  5, koli 15

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۹
توحید ملک زاده دیلمقانی

 

با در هم شکسته شدن قوای عثمانی در جنگ با متفقین به تدریج ارتش عثمانی از ادامه جنگ مایوس شده و در تاریخ  30 اکتبر 1918 سلطان عثمان مجبور به امضای پیمان صلح ((سور)) با قوای انگلیس گردید[1] که مفاد این پیمان صلح از ظهر سی ویکم اکتبر به اجرا درآمد.  براساس این پیمان علاوه بر جدا شدن مناطق عربی از عثمانی، قوای عثمانی بایستی آذربایجان ایران را نیز تخلیه می کردند[2]. جداشدن بسیاری از ولایات عثمانی، موجب عکس العمل شدید ترکان عثمانی گردید و در سال 1919کمیته ملی در سیواس تشکیل شد. این کمیته ملی تلگرافی به سلطان مخابره نمودند مبنی بر اینکه ترکان اجازه نمی دهند و نمی گذارند که استقلال آنان محدود گردد.

با اشغال استانبول در24جمادی الثانی 1338 /24 اسفند 1298  /15 مارس 1920  از طرف سفارت فرانسه به سفیر ایران دراستانبول اطلاع داده شده که برای آسایش اتباع ایرانی تمام اقدامات انجام خواهید یافت و دراین مورد اطمینال خاطر دارند[3]. اشغال پایتخت عثمانی_استانبول_برای بسیاری از افسران ارتش و مردم عادی غیرقابل قبول بود. از دیگر سو از طرف دولت جدید نیز علیه فرقه  اتحاد و ترقی که باعث ورود به جنگ عثمانی بود اقداماتی انجام گرفت. مصطفی کمال پاشا بازرس کل ارتش سوم عثمانی در این موقع با کشتی از استانبول به سامسون وارد شد. وی معتقد بود تنها با ایجاد نیروهای مقاومت ملی درآناطولی می توان کشور را نجات داد[4].

مصطفی کمال پاشا در ژوئیه 1919از سمت بازرسی خود استعفا داد وجبهه ای را بوجود آورد که هدف آن مبارزه با اشغال و تقسیم کشور بوسیله خارجیان بود.

در این مورد سفارت ایران در گزارشی خطاب به وزارت خارجه مینویسد:

« مقام منیع وزارت جلیلیه امور خارجه

برای استحضار خاطر مبارک مجملی از اوضاع داخلی وخارجی دولت عثمانی را به عرض میرساند. مصطفی کمال پاشا که مفتش کل اردوهای غرب عثمانی بود پس از متارکه از جنگ نخواست اطاعت از شرایط مقیده نماید. لهذا به ضد حکومت مرکزی طغیان افراشته و اردوهای آن نواحی را تحت اختیار خود آورده کم کم ارضروم به سیواس و از آنجا به تمام آسیای صغیر استیلا پیدا کرد. حکومت مرکزی قادر به جلوگیری از حرکات مصطفی کمال نبود و متفقین هم نخواستند تا قلب آسیای صغیر داخل شده و با قشون داوطلب مبارزه کنند و به تدریج از اطراف هم دسته جات مسلح از طرفداران اتحاد و ترقی به اردوی ملل ملحق شده و آناطولی عدم اطاعت را نسبت به مرکز علنی ساخته، حکام مرکزی را خلع کرده و احکام مرکزی را لغو نمود...»[5]

سفارت ایران در استانبول در گزارش دیگر ضمن تصریح ادامه مقاومت آناطولی بر ضد متفقین فشار دولت انگلیس بر دولت عثمانی جهت یاغی اعلام نمودن قوای ملی آناطولی سخن می راند:

«..... با وجود اقداماتی که دولت بعد از متارکه جنگ بر ضد فرقه اتحاد و ترقی نمود معذا نفوذ این فرقه زیاد و دو دسته قشون ملی که یکی در اندرینوپل در تحت ریاست جعفربیگ طیار و دیگری در آناطولی در تحت فرماندهی مصطفی کمال پاشا ترتیب یافته هر دو مربوطه با فرقه مذبوره و بر ضد دول ائتلاف بوده با مرکز ضدیت می نمایند. انگلیسها تقاضا دارند هیئت دولت این قوای ملی را یاغی اعلان کند. دولت هم دچار محظور فرقه شده در اعلان طغیان آنها خوداری دارند.»[6]

دولت عثمانی زیر بار درخواست انگلیس نمی رود و به موجب گزارش سفارت ایران در عثمانی دولت صالح پاشا استعفا کرده و داماد فرید پاشا موافق با یاغی اعلام کردن قوای ملی سرکارمی آید. وی نیز از طریق شیخ الاسلام فتوایی مبنی بر حرام بودن اقدامات قوای ملی صادر می نماید:

مقام منیع وزارت جلیلیه امور خارجه دولت شوکته

بطوریکه در راپورت سابق خود خاطر اولیای وزارت جلیله مستحضر داشته از کابینه عثمانی تقاضا شده بود که عصیان و طغیان قوای مصطفی کمال پاشا که در آناطولی مجتمع است اعلان شود. این تقاضا موجب استعفای کابینه صالح پاشا گردید.کابینه داماد فرید پاشا این تقاضا را قبول بطوری که از ملفوفات منضمه استحضار حاصل خواهید فرمود استفتایی از شیخ الاسلام نموده استفتا نامه را در روزنامجات درج و بر طبق آن بیان نامه ملفوف را منتشر نماید...»[7]

بر اساس همین گزارش جمعیت کثیری هم از استانبول فرار و به آناطولی رفته و به مصطفی کمال ملحق می شوند.

عهدنامه سور به نظر موقت می آمد و تجدید نظر در آن ضروری می نمود. لذا کشورهای متفق تصمیم گرفتند برای رسیدگی به مسائل ترکیه در شهر لوزان سوئیس کنفرانسی تشکیل دهند. مصطفی کمال اعتقاد داشت که فقط حکومت ملی انقلابی ترکیه بایستی در آن کنفرانس نماینده داشته باشد و حکومت آنکارا تحت رهبری وی اعلامیه ای صادر کرد که اگر نماینده سلطان عثمانی در کنفرانس حضور یابد نمایندگان خود را نخواهد فرستاد.

در تعقیب این اعلامیه در30اکتبر 1922/ 7 آبان 1301 مجلس ملی تشکیل شد. در لوزان استقلال ترکیه به رسمیت شناخته شد.

پیشرفت قوای ملی در آناطولی باعث استحکام ملیون در آنکارا گردید. شکست های پی در پی متققین در آناطولی باعث غرور عثمانی ها شد. در این باره سفارت ایران می نویسد:

« کلیه فتوحات اخیر باعث جرئت زیاد بلکه غرور عثمانی ها شده است.خداکنه که خیلی با ملاحظه حرکت نمایند والا ثمر فتوحات هدر خواهد گردید. باز دعا کنیم که دولت ایران در آتیه طرف زحمت نباشد زیرا که به عقیده بعضی اول ضربت و صدمه توفیقات آنها به ایران خواهد رسید. خاصه که یک پروپاگان کاملی در قفقازیه و آذربایجان می کند.»[8]

سردرگمی ایران از وجود دو دولت عثمانی در اسناد وزارت خارجه بارز است. ایران سعی می نمود تا با آنکارا ارتباط داشته باشد. اسحق خان مفخم الدوله به آنکارا رفت تا با سران دولت در آنکارا دیداری داشته باشد. نگرانی های آنکارا از تلاش ایران برای اسکان ارامنه و کلدانیها در حدود اورمیه و سلماس و عدم جلوگیری از حرکات داشناق های ارمنی در آذربایجان[9] جو بی اعتمادی را در روابط دو کشور انداخته بود.

سفیران ایران نمی توانستند یا نمی خواستند موضوع قانونی بودن دولت در انکارا را به تهران اعلام کنند بطوریکه سر کنسول ایران در استانبول بدون طی سلسله مراتب مستقیما به اطلاع وزارت خارج ایران رساند که مفخم الدوله وارد شد و ممتاز الدوله در آنکاراست. مفخم الدوله در آنکارا مورد پذیرش واقع نشد و لازم است سفیری قابل به آنکارا فرستاده شود چرا که آنکارا سفیری که در شرایط استانبول زندگی کرده و با سلاطین عثمانی نشست و برخاست دارد را نمی پذیرد.[10]

به تدریج فضا برای انقراض سلطنت و تشکیل جمهوری در آناطولی مساعد گردید. در این باره سفارت ایران در استانبول طی گزارشی به وزارت خارجه اعلام می دارد:

نامه سفارت کبری ایران در استامبول به وزارتخانه

تهران: وزارت جلیلیه امور خارجه

چنانچه تلگرافا عرض شده بود احتمال قوی به تغییر رژیم حکومت حالیه می رفت. این روزها درآنقوره برای تهیه ترتیبات اعلان جمهوری ترکیه جدیتی می شود و محتمل کلی است چنانچه مانعی در داخله نباشد همین چند روزه اعلان آن را منتشر نمایند. اطلاعا عرض شد. اسحق مفخم[11]

اوضاع به حدی سریع عوض می شد که سفایر ایران در گزارش دوباره می نویسد:

« احتمال کلی هست تا وصول این راپورت جمهوری ترکیه بطور رسمی اعلان شود. دو سه ماه است اولیای امور در این حفظ و حرکت و ترتیبات آنرا می دادند و همت خود مصطفی کمال پاشا و رئیس الوزرا فتحی بیگ و وزیر خارجه عصمت پاشا در تحصیل این مقصود صرف می کند و چون مبعوثین  تماما از طرف حکومت معین و ظاهرا انتخاب بودند و فرقه ملیPUPULAIRE طرفدار حکومت اکثریت کامل دارد اینک به مقصود رسیده اند...اسحق مفخم»[12]  

و بالاخره جمهوری ترکیه تشکیل یافت و سفیر عثمان در تهران موضوع را به این شکل اطلاع داد:

نامه سفیر کبیر عثمانی در تهران به وزارت خارجه:

آقای وزیر خارجه با کمال احترام خاطر دوستی مظاهر آن جناب مستطاب عالی را مستحضر می دارد که به موجب تلگراف واصله از آنقوره در شب بیست و نهم تشرین اول 1339شکل دولت از طرف مجلس کبیر ملی ترکیه به اتفاق آرا به جمهوریت مبدل گردیده است. این دولت جدید اسلام و لسان رسمی آن ترکی است. رئیس جمهور که رئیس دولت می باشد از طرف مجلس از بین اعضا خود به مدت یک دوره انتخابیه چهار سال انتخاب می شود. با این سمت باش وکیل(رئیس الوزرا) از طرف رئیس جمهور از بین اعضای حاضره مجلس انتخاب می شود و وکلای دیگر (وزرا) باش وکیل از بین اعضای مجلس انتخاب می نماید. از طرف رئیس جمهور هیئت وکیله که به ترتیب فوق تشکیل یافته ، با هیئت عمومیه اش برای تصویب به مجلس عرضه و معرفی می شود. در همان شب غازی مشیر مصطفی کمال پاشا به اتفاق آرا به ریاست جمهوری انتخاب شدند .به وسیله ابلاغ مراتب فوق احترامات فاقیه را تجدید می نماید (سفیر کبیر)[13]

سفارت ایران در استانبول 8 روزبعد چنین نوشت:

12عقرب1342/1302

اعلان 29 اکتبر حکومت  ترکیه را جمهوری به مذهب رسمی اسلام وبه زبان رسمی ترکی و مصطفی کمال پاشا به ریاست انتخاب شد[14].

سه روز بعد سفارت ایران گزارش داد:

نامه سفارت کبری ایران در استامبول به وزارتخانه

« غازی مصطفی کمال به سمت ریاست جمهوری انتخاب و هم ریاست مجلس کبیر و ریاست کابینه. اکثریت مردم به این پیشامد غیر موافق و چند روز قبل که روزنامه ها شروع به بعضی تنقیدات راجع به وضع فعلی حکومت کردند فورا حکومت قانونی وضع و تنقید را ممنوع و از سه ماه الی سه سال حبس، خلیفه هم مجبور به ارسال تبریک شده است. » [15]

در این باره می توان به نامه سفیر استانبول به وزارت خارجه ایران اشاره کرد:

« به اشاره آنکارا دو روزنامه استامبول مقالاتی بر علیه خلیفه نوشته واستعفای وی را شایعه، مردم هم طرفدار خلافت و بر ضدیت با آنقوره افزود »[16].

ادامه ضدیت آنکارا با خلافت-دیکتاتوری مصطفی کمال پاشا، عصمت پاشا وفتحی بیگ سایر طرفداران کمال را منزجر ساخت[17].

با انقراض خلافت دوران جدیدی در ترکیه شروع شد و با آمدن ممدوح شوکت بیگ به سفارت ترکیه در تهران و سفر رضا شاه به ترکیه دوستی دو کشور محکمتر گردید.



[1] دفتر مطالعات، گزیده اسناد سیاسی ایران وعثمانی، ج یک، ص 62

[2]  نامه سرپرستی کاکس سفیر انگلیس در تهران به وزارت خارجه، شماره سند 1542،  کارتن 66، پرونده2، اول نوامبر 1918(25محرم1337)

[3] دفترمطالعاتَ،گزیده اسناد سیاسی ایران وعثمانی، ج7، ص118، شماره سند1295

کارتن14، پرونده 4، نمره 1153 به تاریخ 3 رجب 1338/3 فروردین 1299/ 23مارت1920

[4]  گزیده اسناد،ج7، ص47

[5]  شماره سند1293، کارتن14، پرونده 4، نمره784، تاریخ 9 ربیع الاول 1338ه.ق، ص110کتاب

[6]  شماره سند 1298،کارتن 14، پرونده 4، نمره 1229، تاریخ  17رجب1338/  6 نیسان 1920/ 17 فروردین 1299

[7]  شماره سند1299، کارتن14، پرونده4، نمره 1283، 28رجب 1338/28 فروردین 1299/ 17 نیسان 1920

[8]  شماره سند1308 ،کارتن16،دوسیه75، 20ربیع الاول 1341/ 10 نوامبر 1922/ 18 آبان 1301

 [9] 20 رجب 1341/ 16 اسفند 1301/ 8 مارت 1923، شماره سند1321، کارتن 15 ، پرونده،1/23، نمره 577/151، جلد هفتم ص 169

[10]  شماره سند 1319، کارتن15، پرونده 5، نمره630

[11]  سند1313، کارتن 15 پرونده، 23/1، تاریخ29 سنبله تنگوز ایل 1302، 21 سپتامبر1923/9 صفر1342

[12]  ص198

[13]  شماره سند1301،کارتن 15 پرونده، 5 نمره 101،   8تشرین ثانی1339/ 4 آبان 1302/ 8 کاسیم 1923

[14] شماره سند1332،کارتن15، پرونده5، نمره739، ص202

[15]  شماره1324، کارتن15، پرونده5،نمره772،تاریخ15،عقرب1342/1302/ 7 نموامبر 1923/ 27 ربیع الاول 1342

[16]  شماره سند1329، کارتن15،پرونده5،نمره826،تاریخ دی 1302/1342ق/ دسامبر 1923

[17]  شماره1330،کارتن15،پرونده5،نمره675،6دلو1342/1302ق/ 27 ژانویه 1924/ 19 جمادی الثانی 1342

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۸
توحید ملک زاده دیلمقانی

                     در طول تاریخ، اعداد به انهاى مختلف انسان ها را به خود مشغول داشته و در این باره انسان ها نیز به تخیل و سمبولیزه کردن آنها پرداختنداند. اعدادى مانند 2 ، 3 ، 4، 7، 9 ، 12 ، 13 ، 40 از جمله این اعداد هستند. در این میان عدد 9 در میان ترکان باستان و ترکان معاصر از اهمیت فراوان برخوردار بوده و اصولاً زندگى ترکان بر مدار نه بوده است. دقیقاً علت تقدس عدد نه در میان ترکان مشخص نیست شاید زاده شدن انسان پس از نه ماه و نه روز پس از انعقاد نطقه علت این امر باشد. به فرض صحیح بودن این تئورى مى توان حدس زد ترکان از باستان ترین ایام تا حال توانسته اند با تشخیص نوعى نظم در طبیعت با درک پریودیک بودن این نظم حول عدد 9 آشنا شده و آنرا به عنوان یک عدد مقدس در میان ترکان تعمیم دهند. با مطالعه ى تاریخ تمدن ترکان از ترکان باستان تا همین اواخر در مى یابیم اهمیت عدد 9 همچنان در طول تاریخ پابرجا بوده است.

اولین تمدن شناخته شده جهان از آن سومریان پروتورک مى باشد. طبیعى است عدد مقدس 9 نیز در میان ترکان سومرى رایج باشد. مثلاً در میان سومرى ها در هر برج دروازه ایشتر (الهه ى عشق از مصدر ایسته مک ) 9 ردیف حیوان نقش گردیده بود. شامل گاوهاى زرد طلایى با یال ها و منگوله هاى آبى و شاخهاى سبز ، شیرهاى زرد رنگ با خال هاى سفید که همه در زمینه اى آبى نقاشى شده بودند. مى دانیم شاخ از مظاهر قدرت آسمانى ترکان و رنگ آبى رنگ تقدس در میان جوامع ترک محسوب مى شود.

2 _ در میان قبایل ترک ساکن ترکستان به قبیله دوققوز اوغوز نیز برمى خوریم. قبایل اوغوز مرکب از 24 قبیله از دوققوز اوغوز ها منشعب شده اند. در کتیبه هاى اورخون در میان دوققوز اوغوزان از مراسم یوغ (عزادارى) به مناسبت مرگ آلپ ارتونقا که در شاهنامه افراسیاب خوانده شده یاد شده است.

3 _ در کتاب وزین دده قورقود شاهکار ادبى ترکان نیز عدد 9 به نحو بارزى دیده مى شود. در داستان « قازان بگ اوغلى اوروز بگین توتساق اولدوغى بویى بیان ائده ر خانیم هئى » از کتاب دده قورقود داریم:« بیر گون اولاش اوغلى قازان بگ یئرینده ن تورمیشدى قارا یئرین اوزه رینه اوتاق لارین تیکدیر میشدى. بین یئرده ایپک خالچاسى دؤشنمیشدى. آلا سایودن گؤک یوزینه آشانمیشدى. توقسان تومن گنج اوغوز صؤحبتینه دیریلمیشدى. آغزى بؤیوک خومره لر اورتالیغا سالینمیشدى . توققوز یئرده بادییه لر قوریلمیشدى. آلتون آیاق صراحیلر دیریلمیشدى. توققوز قارا گؤزلى اؤرمه ساچلى، اللرى بیله گینده ن قینالى، بارماق لارى نیگارلى ، بوغازلارى بیر قاریش کافر قیزلارى آل شرابى آلتون آیاغا قالین اوغوز بگلرینه گزدیره ر لردى» در این متن دختران نه گانه با جامهاى شراب دیده مى شود.

4 _ در اعتقاد شامانیسمى ترکان باستان « باى اولگن » بر بلند ترین نقطه ى آسمان نهم بر قله کوه قرار گرفته است.

5 _ در کتاب وزین دیوان لغات الترک نوشته محمود کاشغرى اولین تورکولوژ جهان در ماده ى توققوز توغلوق خان چنین آمده است: « خاقان و ملک داراى توققوز توغ یعنى داراى نه درفش و بر نه درفش چیزى نمى افزایند و هر چند که ولایت و مقام بیشتر شود به همان نه فال نیک گیرند و شگون دارند. و این علم ها و درفش هاى نه گانه را از دیبا یا حریر نارنجى رنگ سازند نیکو فالى را».

6 _ امیر تیمور که به حق وارث امپراطورى فرهنگى _ سیاسى ترکان بود نیز به رسم اجدادش عدد نه را مقدس مى شمرد. وى پس از فتح دمشق از مردم تحف و هدایایى جمع کرد و این تحف را « دو قوزات » یعنى نه تا از هر جنس مى نامید.

7 _ در دیرین ترین متن ادبى مغولان که خویشاوند فرهنگى ترکان هستند چنین آمده است: « چنگیز رو به آفتاب مى نمود و کمربند خود را بر گردن انداخته و کلاه را در دست گرفته به سینه خود مى زد و نه بار در برابر آفتاب سجده مى کرد و سپس جرعه افشانى و نیایش مى نمود». درباره تاریخچه ى جرعه افشانى در میان ترکان و سمبولیسم آن مقاله دیگرى در دست تهیه است. این رسم دیرین ترکان در میان یونانى ها و فارس ها نیز رسوخ کرده است.

8 _ در تاریخ جهان آرا که درباره ى امپراطورى آذربایجان دوره ى شاه اسماعیل خطایى نوشته شده داریم: « اویماق مغول نه نفرند بدان جهت ترکان عدد توقوز را معتبر دانند. گفتنى است اویماق تاتارها نیز هشت نفر بود بدین جهت عدد هشت نیز به مثابه ى سمبول ترکان تاتار انتخاب شده بود. محمد امین رسول زاده بانى جمهورى آذربایجان پرچم رسمى آذربایجان را منقوش به ستاره هشت پر نمود چرا که تا چندى پیش ترکان آذربایجان در میان روسها به تاتار مشهور بودند. ستاره هشت پر در میان ایلامیان پروتورک نیز اهمیت داشت و ساختمان کاخ خورشید نادر در کلات که هنوز هم موجود است بصورت هشت گوش ساخته شده است. مى دانیم نادر شاه افشار داراى شعور ملى بوده و به ترک بودن خود افتخار مى کرده است.

9_ امپراطورى ایلخانى نیز که تمام آسیا را تحت تسلط خود گرفته بود نیز عدد نه را عددى مقدس مى شمرد مثلاً قوبیلاى تمام هدایا را با مضربى از عدد 9 دریافت مى کرد. مارکوپولو سیاح ونیزى که به این مساله اشاره کرده است همچنین مى نویسد: « سارق در میان ترکان اگر مستحق مرگ نباشد جزایش چوپ و فلک مى باشد مى تواند مجازات خود را بازخرید کند. در این صورت باید نه برابر قیمت شى مسروقه را بپردازد.».

10 _ سپاه مغول در جنگى که به قصد حمله به ارمنستان در سال 1241 م انجام دارند پس از پیروزى بر دشمن از هر پیکر افتاده دشمن یک گوش کندند و نه کیسه بزرگ را از آن انباشتند.

11 _ در میان ترکان ترکمن نیز همین رسم دیده مى شود مثلاً مهریه دختران ترکان بر مدار نه بود « دو نه طلا، سه نه طلاو...» دخترخان و طورها و سایر اعیان تا نود دوقوز طلا بر قرار مى شد.

12 _ در کتاب نفیس « سنگلاخ » که در عهد نامه نادر شاه نوشته شده داریم: « بعضى از مورخین هم عدد اولاد یافت را نیز که ابوالترک است نه شمرده اند. هدیه و پیشکش را از هر جنس که باشد نه نه ترتیب مى دهند لهذا هدیه و پیشکش را نیز بالمجاز «توقوز» نامند. و موافق شرع نبوى نیز مزیت عدد نه عدد دیگر وضوح دارد زیرا که عدد اسماء حسنى الهى نود و نه است» در همانجا ذیل لغت توقوز اتابک داریم:« کنایه است از آبا علوى که عبارت از نه فلک باشد».

13 _ طرخان از جمله القاب مهم در سیستم اجتماعى ترکان بوده که دارنده این لقب از «نه» امتیاز برخوردار بود. نام پدر معلم ثانى افتخار فلسفه ترک حکیم ابونصر فارابى ، محمد طرخان بوده است.

14 _ در پرچم رسمى ترکان چچن نیز گرگى با نه ستاره در اطرافش دیده مى شود.

15 _ در میان دریاچه اورمیه جزیره اى به نام « دوققوزلار » دیده مى شود و در خود شهر اورمیه یخ خانه اى به نام دوققوز پله وجود دارد.

16 _ در میان ترکان قاجار نیز عدد 9 از اهمیت برخوردار بود بطوریکه به مناسبت ورود مظفرالدینشاه از اروپا به سرحد نه طاق نصرت به افتخار وى برپا داشتند.

17 _ رسم تقدیس عدد نه به میان یونانیان نیز رسوخ یافته است. این رسوخ بى شک از طریق ترکان اسکیت انجام یافته است بطوریکه در اساطیر یونان « هیدرا » مار نه سرى است که به دست هرکول کشته مى شود.

18 _ در اشعار ظهیر فارابى نیز داریم: نه کرسى فلک نهد اندیشه زیر پاى         تا بوسه بر رکاب قیزیل ارسلان زند

 

منابع

 

  1. 1.        ساندرز.ن.ک.، بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین ، اسماعیل پور، ابوالقاسم ، نشر فکر روز، تهران چاپ اول 1373 ص 63
  2. 2.       کؤپرولو، فؤاد ، تورک ادبیاتى تاریخى، استانبول 1981، ص 49
  3. 3.      گونئیلى، حسین .م. دده قورقود کیتابى و دده قورقود کیتابندا سؤزلر آدلار تهران 1378، ص 127
  4. 4.       الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان ، جلال ستارى ، تهران ، سروش ، چاپ اول 1372، ص 76
  5. 5.      کاشغرى ، محمود، دیوان لغات الترک ، دبیر سیاقى ، تهران 1377 ، ص 491
  6. 6.       زیاده، دمشق در عصر ممالیک ، جمال الدین اعلم ، تهران 1351 ، ص 32
  7. 7.      پلیو، پل ، تاریخ سرى مغولان ، شیرین بیانى ، تهران 1350 ، ص 38
  8. 8.      غفارى قزوینى ، قاضى احمد ، تاریخ جهان آرا، ص 40
  9. 9.       اوتر ، ژان، سفرنامه ژان اوتر عصر نادر شاه ، دکتر على اقبالى ، تهران چاپ اول 1363
  10. 10.     مارکوپولو ، سفرنامه مارکوپولو ، با مقدمه جان ماسفیلر، جیب الله صحیحى تهران 1350 ، ص 139
  11. 11.     همان ، ص 92
  12. 12.    ویلتس ، دوراکه ، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، مسعود رجب نیا، چاپ اول خوارزمى ، 1353 ، ص 69
  13. 13.   میرپنجه ، سرهنگ میر اسماعیل ، خاطرات اسارت روزنامه سفرخوارزم و حیوه ، تهران 1370 ، ص 128
  14. 14.    استرآبادى ، سنگلاخ، ص 119
  15. 15.   همان ، ص 120
  16. 16.    فیضى الهى وحید ، دکتر حسین ، مجله شکار و طبیعت شماره 51
  17. 17.   ملیچک ، روزنامه خاطرات عزیز السلطان ( ملیجک ثانى) ج اول ، تهران 1377 ، ص 293
  18. 18.   ساندروز ص 47

 

 

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۸
توحید ملک زاده دیلمقانی

                         Türkler islamiyeti qebul etdikden sonra islamiyyetin umum elifbası olan erep elifbası ile tanış olub ilk başda bu elifba o zamanda Türkler arasında işlek durumda olan Uygur elifbasıyla çiyin çiyine işlemiş sonra ereb elifbası sayir elifbaları kenara vurup İslam dünyasının yegane elifbası oldu.alimlerce bu dönüş noqte    Elxaniler hakimiyeti zamanında olmuştur.

İslam dininin himayesini qazanan Ereb elifbası ,Türk diline uyarlı deyildir.Türkler bu elifbanı qebul etdikden sonra onun Türkçe  yazıda yetersizliğini anlamış ve sorunu çözmek istemişler.belke bu yetersizliklere göreymiş ki 11-12 erirlere dek umum Türk Uygur elifbası  türk sultanları saraylarında ,saray yazılarında ve resmi mektublarda istifade olurdu.hetta tarixi qaynaqlara göre Elxanlı sultanları Uygur elifbasında teshil edermiş ve onu ciddiyetle öyrenermişler.

İşare etdik ki Türk bilginleri bu elifbanın yetersizliyinden  onu islah etmek hetta istifade den qaldırmaq istemişler.Türkçe’ye uygun olmayan bu elifbayı islah etmeye ilk teşebbus eden alim Mahmut Kaşgar’lı olmuştur.O,Türklerin ereblerden ayrı olan seslerini ayırmaq ve göstermek üçün bir seri elametlerden istifade etmişdir.bu islah işleri  16. esire qeder devam etmişdir .

16.esrin Türk sultanlarından ve alimlerinden Babırxan  türkçeni yazmaq üçün yeni elifba icad edenlerin ilkinden sayılmaqdadır.ayrıca onun yazdığı xatiratı Babırname o zamanın klasik nesir orneklerinden sayılır.

Babır xanın icad etdiği elifbaya o zamanlar “Babır” elifbası deyilirdi ve onuçetin yazılan elifba sifetile qeyd etmişler. (nafayeselmuasir  ve  kami qezvini).

Babırxan islm dininin yadımını qazanmaq üçün müselmanların muqeddes kitabı Quran’ı  932-937.illerde  bu elifba ile yazdırıp onun bir nusxesini Mekke şeherine gönderdi.ama na yazıq ki bu elifbanın ömürü az oldu ve Bedayuninin yazdığına göre 1004 H(1584)lere qeder yaşayamadı ve aradan xaric oldu.

Babır xanın  icad etdiği elifba ile yazılan Quran  xorasanda  Meşhed şeherinde hele de qorunmaqdadır.bu quranı Türk sultanı sultan hüseyn sefevi (sfevi hokumdarlarının son şahı)1119. Hicri ilinde İmam Rıza dergahına hediye etmiştir.

Babır elifbasının menşeyi  heqqinde ferqli düşünceler var:onu Hindistan menşeli,ereb elifbasının nesx şivesi ve hetta orxun-yenisey elifbasından bilenler vardır.bu xet yazı etibarile Türklerin orxun-yeni sey elifbalarına çox benzeyir.

 

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۷
توحید ملک زاده دیلمقانی