دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

۹۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

                         میرزا سعید سلماسی پس از بازگشت از تفلیس « حدود سالهای 1284 شمسی » بنا بر مصلحت همفکران و روشن اندیشان تصمیم به آوردن چاپخانه ای سربی به آذربایجان کرد . این چاپخانه که درنوع خود بی نظیر و از نظر تکنولوژیکی در موقعیت ممتازی بود جزو اولین چاپخانه های سربی آذربایجان محسوب می شود . گفتنی است که قرار بود این مطبعه سربی دردیلمقان نصب شود . به طوریکه روزنامه ملی در شماره 16 به تاریخ 22 شوال 1324 قمری دراین باره می نویسد : « اهالی سلماس می خواهند یک جمعیت خیریه تشکیل داده هفته ای چند روز برای نشر معارف و ترتیب مدارس و مکاتب و رواج امتعه داخله  و تاسیس مطبعه ، صحبت و مذاکره نمایند [1]. ولی پس از مشورت بسیار با توجه به مرکزیت فرهنگی و سیاسی تبریز برای آذربایجان و علی الخصوص در راه مبارزات مشروطیت معاریف و انجمن مشروطه سلماس تصمیم به واگذاری این چاپخانه به تبریز گرفتند تا به نحو احسن در راه مبارزات اهالی آذربایجان برای آزادی و مشروطه به کار گرفته شود . میرزا سعید سلماسی نام این چاپخانه را به امید ترقی و پیشرفت «امید ترقی» نام نهاد .

                       خدمات این چاپخانه به فرهنگ آذربایجان و مبارزات سیاسی آذربایجانیان غیر قابل انکار است و در عمر اندک خویش توانست با چاپ روزنامه ها و کتب مفید دربعد فرهنگی مبارزات مردم آذربایجان گام بردارد . این چاپخانه در سال 1326 در جنگهای داخلی تبریز بین استبداد و مشروطه خواهان توسط مستبدین غارت شد . روزنامه انجمن در این باره نوشت :

        « خیابان مجد الملک که مرکز تبریز و اولین نقاط معموره و محل تفرج اهالی شهر و مرکز خیلی از موسسات مدینه ازقبیل کارخانه چراغ برق و مطبعه امید ترقی و کتابخانه تربیت و غیره و غیره بود . روز سه شنبه اول ماه جمادی الثانی 1326 به تصرف سواران دولتی و اشرار محله های شتربان و سه ماه و نیم سرخواب رفته و سه ماه و نیم تمام با نهایت دقت و اعتنا در دست داشتند و از همان روزی که آنجا را متصرف شدند تمام مغازه های معتبر و کارخانه ها و غیره که در آنجا بودند غارت نموده تا رسیدند به درو پنجره وبعد از آنکه انها را هم بردند و دیوارش را آتش زده ، سوزانده ، حتی حروفات سربی مطبعه امید ترقی که به راستی امید ترقی آذربایجان منحصر بدان پارچه های سربی بود برده و هنگامی که گلوله توپ حضرات تمام شده همه انها را گداخته و بهشکل گلوله در آورده و بر روی این ملت بیچاره انداختند .»

                       گداختن حروف سربی چاپخانه امید ترقی و استفاده از انها بهشکل گلوله انعکاس وسیعی در سطح مردم و مطبوعات منطقه داشت و نفرت عمومی رازا اعمال میتبدین سبب شد . دراین باره محمد امین رسول زاده می نویسد :

        « ... در جرین صحبتی که با یک جوان ایرانی همسرشت این مجمع غیرت و همت داشتم سخن به مطبعه شهید حریت مرحوم سعید کشید  مصاحبم آهی سوزناک از دل برآورد و گفت ما همیشه به سعید میگفتیم که از این مطبعه نور مدنیت برخاسته و سراسر ایران را فرا خواهد گرفت ، اما حروف همان مطبعه را ذوب کرده و گلوله ریختند و بر سینه های یاران ما زدند .»

                       پس از پاکسازی تبریز از مستبدین چاپخانه امید ترقی دوباره احیاء شد . در روزنامه انجمن داریم :

        « از آلات و آهن پارچه های مطبعه امید ترقی که سابقاً به غارت رفته است نزد هر کس بوده باشد در بازارچه خیابان به مطبعه مذکور آورده قیمت آن را بگیرد » . [2]

                       در نمره 37 روزنامه انجمن به آگهی دیگری بر می خوریم :

        « اعلان : مجلد خانه مطبعه امید ترقی ازتاریخ نمره محرم 1327 دایر بوده و مشتریان خود را قبول می نماید . هر گونه جلد سازی وسایر کارهای متعلق به آن  را در کمال نظافت درست کرده و از عهده بر می آید . محل اداره : بازارچه خیابان ، جنب گمرک ، اداره مطبعه امید ترقی » .

                       به نوشته یحیی شیدا همین چاپخانه بعدها « نقطه عطفی در تاریخ آذربایجان گشت تا جایی که آزادیخواهان شبنامه و اعلامیه ها و حتی روزنامه (تجدد) که به مدیریت زنده یاد خیابانی نشر می یافت در این چاپخانه به چاپ می رسید [3]

 



[1] - انجمن ، نمره 46 ، 9 شهر جمادی الاول 1327 ،ص4

[2] - انجمن ، نمره 37 ، شنبه 14 محرم 1327 ، ص 4

[3] - روزنامه مهد آزادی ، 25/10/69 ، ادبی ، شاعیرده ن خاطر ه سن ازادلیق سوه ئن

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۵
توحید ملک زاده دیلمقانی

 

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

tohidmelikzade@yahoo.com

بدنبال تشکیل دولت ارمنستان در ایالت ایروان که از نظر تاریخی جزوی از آذربایجان تاریخی محسوب می شود، آندرانیک از سران مهاجم ارمنی  مخالفت خود را با تشکیل این دولت در محدوده کوچک فعلی  اعلان کرد . وی از ارامنه افراطی بود که خواستار تشکیل ارمنستان بزرگ از دریای خزر تا دریای سیاه بود و به این محل کوچک برای تشکیل ارمنستان قانع نبود..    دسته های منسوب به آندرانیک در طی جنگ جهانی اول وظیفه تاریخی اشان را که همانا ضربه زدن به مسلمانان بود را بخوبی انجام داده بودند و کمکهایشان به قوای روس در قطع و قمع ترکان آذربایجان و آنا طولی قابل بحث و گفتگو است. ولی براساس موافقت نامه باطوم ، قوای مسلحه آندرانیک  می بایستی خلع سلاح می گردید ولی آندرانیک نه تنها  ارمنستان در مرزهای فعلی را  را قبول نداشت بلکه با هرگونه پیمان صلحی نیز مخالف بود. لذا در صدد برآمد با قوایش به جنوب دریاچه اورمیه رسیده و از آنجا به قوای انگلیس بپوندد.

قوای آندرانیک که بالغ بر 3000 نفر بودند پس از عبور از سواحل گویچه گول ( امروزه ارامنه نام این دریاچه را به سئوان عوض کرده اند) به نزدیکی های نخجوان رسیده و آماده عبور از پل جلفا و ورود به جنوب رود ارس می شوند. جلفای شمال آذربایجان در دست ارمنی ها و جلفای جنوب آذربایجان در دست عثمانی ها بود.

21 ژوئیه 1918 ، 500 سوار ارمنی با 500 پیاده به جلفا آمده و با فریب قوای عثمانی به استعداد یک دسته چند ده نفری و ادعای اینکه دیگر صلح شده و ما به وان برمی گردیم و عقبمان هم مهاجرین هستند با در دست داشتن پرچم سفید به نیرو های عثمانی حمله و به طرف جنوب ارس حمله کردند.

به دنبال  پیشروی ارامنه بطرف مواضع عثمانی و خصوصاً شهر خوی فرماندهی سپاه چهارم دستور متوقف کردن پیشروی ارامنه را صادر نمود. عثمانیها با دو گروهان پیاده و دو توپ کوهستانی و جمعی سواره به فرماندهی مین با شی حسین حسنو در 2 ژوئیه از راه شیطان آوا ( ریحانه ـ خوی ) به طرف جلفا پیشروی کرد. نام این سپاه ، سپاه جدید جلفا بود. فرماندهی سپاه چهارم در جبهه سلماس نیز پیشروی قوای عثمانی به طرف اورمیه را متوقف کرد تا قوای آندرانیک را قلع و قمع نماید.

موقعیت قوای عثمانی مستقر در آذربایجان  در زمان حمله آندرانیک

در زمان حمله آندرانیک قوای عثمانی در موقعیت زیر بودند :

تیپ 5 در شمالغرب ارتفاعات کریم آباد عثمانیها به مدافعه مشغول و در صورت حمله دشمن به طرف شورگول و قوشچی عقب نشینی کرده و با نیروهای والی حیدر بگ در غرب سلماس ارتباط برقرار خواهد نمود.

تیپ 12 : در مسیر خوی ـ ائواوغلو ـ جلفا پیشروی و مانع حرکت آندرانیک و قوای ارمنی وی به جنوب خواهد شد. بدین ترتیب گردانهای 36 و 35 و سواره 1/36 با دو آتشبار در 23 ژوئیه به مغانجوق ، 24 ژوئیه به جنوب خوی و 25 ژوئیه به ائواوغلو رسیده به و سپاه جدید جلفا خواهند پیوست. در ضمن این قشون با اعزام نیروهایی راه فرار دشمن به تبریز را خواهد بست.

سواره نظام گردان 12 تحت فرمان سپاه چهارم در گولوزان خواهد ماند و در جنوبغرب سلماس قلعه چهریق و اطراف را محافظه و در صورت لزوم مدافعه خواهد کرد. این گردان سواره با نیروهای سیمیتقو به اورمیه حملاتی خواهد کرد.

مرکز فرماندهی قوای عثمانی نیز کماکان در جنوب دیلمان (شیطان آوا ) خواهد بود.

 

پیشروی قوای عثمانی به طرف خوی

براساس فرمان صادره از سوی سر فرماندهی قوای عثمانی تیپ 12 براساس دستور العمل قبلی به پیشروی ادامه داد ولی پس از آمدن اخباری دال بر پیشروی سریع ارامنه به نزدیکها ی خوی ، استراحت تیپ در شمال در مغانجوق ملغی شد و دستور داده شد تا شب به قره تپه واصل گردیده در 24 ژوئیه به خوی برسند.

اردوی جدید جلفا نیز که با عده ای معدود در شمال خوی بود در 8 کیلومتری شمالشرق خوی در اطراف روستای نوایی با دسته های ارمنی مشغول جنگ شد ولی نتوانست مقاومت کند و در شب 23 به 24 ژوئیه به خوی عقب نشینی کرد. عثمانیها و آذربایجانها در موقعیت بدی قرار داشتند.

به دنبال این رویدادها در 23 ژوئیه ساعت 30 : 18 فرمان زیر از طرف سرفرماندهی قوای عثمانی صادر شد که تیپ 12 شب 23 به 24 ژوئیه بایستی به 5 کیلومتری جنوب خوی ـ کوههای غضنفر  برسد.

اوضاع داخل خوی در موقع حملات آندرانیک

خبر لشکر آندرانیک به خوی ابتدا بوسیله فرماندهی پادگان عثمانی در خوی اعلام گردید. آن شب به مناسبت پیروزی ارتش عثمانی در سلماس جشن باشکوهی در خوی برپا بود و سه روز چراغانی ادامه داشت و نطقهایی شد. شب شنبه 31 خرداد (12 رمضان/21 ژوئیه 1918   ) یوسف ضیاء بیگ افسر سیاسی ارتش عثمانی ضمن نطق خود خبر از آمدن 8000 ارمنی مسلح به نزدیکی های خود داد. و ادامه داد همه اهل شهر باید مسلح شوند و با آذوقه سه روزه برای دفاع به ائواوغلی بروند. اگر شما سه روز مقاومت نمایید نیروهای ما به کمک خواهند رسید. مردم سخن یوسف ضیاء را باور نکردند با این همه اقدامات احتیاطی را به عمل آورند. پیکی را برای استمداد به ماکو نزد سردار فرستادند ، تلگرافی به تبریز زدند. به روستاها هم خبر فرستادند که آماده باشند و به کمک بیایند. از دیگر سو ساکنان روستاهای اطراف شهر به شهر پناه آورده بودند. خانه ها و مساجد لبریز بود. کسانی هم که وسیله داشتند به نواحی غرب شهر تا زود آباد گریخته بودند.

همان شب یک نیروی 500 نفری مرکب از عسگرهای عثمانی و سواره های آذربایجانی برای دفاع به ائواوغلی عزیمت کردند و در گردنه ارسی به نیروهای آندرانیک می رسند در این جنگ شکست می خورند و با دهها تلفات به خوی باز می گردند.

در خوی مردم تصمیم به مقاومت می گیرند تا قشون عثمانی از سلماس به خوی برسد. سپیده دم روز دوشنبه 3 تیر ماه 1297 شمسی (14 رمضان /23  ژوییه 1918 ) ارامنه به پشت دیوارهای خوی می رسند تا ظهر نیمی از شهر را محاصره می کنند. تمام مردم شهر برای دفاع از خوی آماده بودند. با طنین نخستین گلوله ها مدام آب وشربت و غذا به مدافعان برج و باروها می رسانیدند.در لحظه هایی که امید از همه جا بریده شده بود نزدیک ظهر ، سالار حسن خان آواجقی با 50 سوار از دروازه چورس وارد شد و یکسر به جنگ ارامنه رفتند .

تنها توپ قدیمی یادگاری از عهد فتحعلیشاه را که تنها به درد اعلام وقت در ماه رمضان می خورد بالای بارو کشیدند. توپ برای شلیک گلوله ای نداشت و بجای گلوله ، زنجیر در داخل لوله توپ می نهادندو آتش می کردند. یک توپ مهاجمان در تازه کند بوسیله همین توپ خاموش شد. در برجها چندین به ضرب گلوله شهید شدند. سر سه نفر را گلوله توپ برد. در شهر گلوله های توپهای مهاجمان چند خانه را در هم کوبید و ویران کرد. مجموع شهدا به 15 تن رسید.

نزدیکهای ظهر ، مهاجمان ارمنی برای گشودن شهر حیله ای به کار بردند. سه تن از آنان که لباس عسگرهای عثمانی را برتن داشتند و به ترکی عثمانی حرف می زدند طرف دروازه شووه نه-  شهانق آمده و گفتند ما از طرف اردوی اسلام آمده ایم و آنها پشت سر ما هستند دروازه را باز کنید . نگهبانان برج شاد شدند اما در گشودن دروازه احتیاط کردند. یکی گفت مرا با طناب آویزان کنید تا ببینم که هستند. پایین رفت و به حیله آنان پی برد. نگهبانان از فراز برج هر سه را کشتند.

عسگرهای زخمی عثمانی که در شهر مانده بودند به مسئولان دفاع شهر پیغام دادند که ما می دانیم اگر ارمنیها شهر را بگیرند ما را قطعه قطعه خواهند کرد. و چون تفنگ داریم پس ما را هم به برجها ببرید تا بجنگیم یکی را بالای برج دروازه خیابان (جاده سلماس ) بردند و به خواست او یک لنگه کاه زیرش ریختند. او دراز کشید و مشغول تیراندازی شد.

بعد از ظهر صدای توپ عثمانیها آمد. آنان مشغول جنگ با ارامنه در جنوب خوی بودند.

در جبهه های جنوب نیز در ساعت 30 : 6 روز 24 ژوئیه بین قوای ارمنی و عثمانی جنگ در گرفت. به دنبال این درگیری ها تیپ فوراً گردان 35 را به تپه های جنوب خوی سوق داده و گردان 34 در سمت چپ دشمن قرار گرفت. یک گروهان از گردانهای 34 و 35 و یک گروهان از گردانهای 36 به عنوان احتیاط نگه داشته شده بود.

عقب نشینی ارامنه از خوی شروع شد. برای تعقیب آنها در مسیر ائواوغلو ، تیپ عثمانی در 25 ژوئیه به حرکت خود ادامه داده و در شب 25 به 26 در ارتفاعات ائواوغلو ساکن شد.

سواره های عثمانی نیز در مسیر مرند به قارابولاغ به کشفیات خود ادامه دادند. شب 27 به 28 ژوئیه ارامنه تماماً از پل جلفا گذشته و پل را به آتش کشیدند. روز 28 ژوئیه سواره ها به پل جلفا نزدیک شدند. در طی این حمله ارامنه  ،  بیش از 2000 تن از مردم آذربایجان شهید شدند.

 

 

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۴
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی[1]

 

فولکلور هر ملتی آیینه تمام نمای زندگانی هر ملتی محسوب می شود و انعکاس فولکلور ملی در اشعار هر شاعری نمایانگر مردمی و ملی بودن آن شاعر می باشد. شاعر شیرین سخن شهریار نیز از این جمله شاعران مردمی است که توانسته با الهام گیری از فولکلور غنی آذربایجان حیدر بابای خود را جهانی سازد.

فولکلور غنی آذربایجان که میراث چندین هزارساله مردم آذربایجان محسوب می گردد بر اساس انعکاس در اشعار این چنین شاعران است که آثاری از آن ادبیات شفاهی  در ادبیات مکتوب ما بر جای مانده است . در این مقاله سعی گردیده عناوین فولکلور آذربایجان که در اشعار حیدر بابای شهریار منعکس شده ، استخراج و توضیح داده شود.

 شهریار درمنظومه حیدر بابا ، اشعار فولکلوریک خود را با این ابیات شروع می کند:

حیدر بابا ائلدئرئملار شاخاندا

سئللر سولار شاققیلداییب آخاندا

قیزلار  اونا صف باغلاییب باخاندا

سلام اولسون شوکتیزه ائلیزه

منیم ده بیر آدیم گلسین دیلیزه

و سپس محیط روستائی اشعار حیدر بابا یعنی روستای شنگل آوا - که در نظر هر روستایی قابل تجسم است -  را با این اصطلاحات به نمایش می گذارد از جمله :

کهلیکلرین اوچماسی

دووشانلارین قاچماسی

باغچالارین چیچکله نیب  آچماسی

قار چیچه یین چیخماسی

 و وزش باد در آستانه بهار تصویر ساز رسیدن جشن بزرگ سال نو می باشد که مراسمات آن  با طمطراق زیاد در اقصا نقاط آذربایجان به شکل زیبا و با شکوهی اجرا می شود. شهریار مراسم شروع جشنهای بهاری را با شب آخر چهارشنبه بازگو میکند و آن هم با مراسم شال ساللاماق یا بئلدی بئلدی ی خودمان

 

بایرام ایدی گئجه قوشو اوخوردو

آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردو

هر کس شالینبیر بجادان سوخوردو

آی نه گوزه ل قایدادی شال ساللاماق

بی شالینا بایراملیغی باغلاماق

که در اینجا اشاره ای تلویحی به مراسم بایراملیق و دادن هدیه هم شده است.

از دیگر مراسمهای بهاری مردم آذربایجان آششیق اویناتما، یومورتا بویاما و یومورتادویوشدورمه می باشد که شهریار به شکل زیبایی در منظومه حیدر بابا آورده است :

یومورتانی گویچک گوللو بویاردیق

چاققیشدیریب سینانلاری سویاردیق

 اویناماقدان بیرجه مه یه ر دویاردیق

علی منه یاشیل آشیق وئرردی

ایرضا منه نوروز گولو ده ره ر دی

و در جای دیگر از مراسم حنا بندان دختران و تمیز کردن خانه های روستائی که از اولین هفته ماه آخر سال شروع می شود بدین شکل  صحبت می کند:

بایران اولوب قیزیل پالچیق ازه رلر

نقیش ووروب اوطاقلاری بزه رلر

طاخچالارا دوزمه لری دوزه رلر

قیز گلینینفیندیقچاسی حناسی

هوسله نهر آناسی قایناناسی

قسمت جدانشدنی دیگر از فولکلور آذربایجان عاشیق های آذربایجان می باشد . قدمت این  خنیا گران چیره دست که به قدمت تاریخ ترکان می باشد در کلیه مراسمات مردم آذربایجان اعم از عروسی و شادی های مردمی به اشکال مختلف دیده می شود در حیدر بابای شهریار به شکل زیبایی منعکس است

 

حیدر بابا میر اژدر سسله نه ننده

کند ایچینده سسد ه ن کوی ده ن دوشه نده

عاشیق روستم سازین دیلله ندیره نده

یا دیندادیر نه هوله سه ک قاچاردیم

قوشلار تکین قاناد چالیب اوچاردیم

سنت دیرین قصه گوی درآذربایجان که از قدمت زیادی برخوردار است در اشعار حیدر بابا منعکس شده است. آن هنگام که در شبهای طولانی و سرد آذربایجان مشغولیتی جز قصه گویی وجود نداشت بازار مادر بزرگهای قصه گو بسیار رونق داشت. قصه های کوروغلو، ساری اینک، ملیک ممد، ملیک جومشود،اصلی- کرم و دیو های ترسو از جمله داستانهای بسیار محبوب آذربایجانیان محسوب می شد. در میان کودکان نیز داستان بزی که به خاطر بچه هایش با گرگی درنده در می افتد و به خاطر عقلش بر وی چیره می گردد بسیار خواهان داشت. این داستان همان داستان مشهور شنگولوم – منگولوم می باشد که در ذهن شهریار برجای مانده و در حیدر  بابا منعکس شده است:

قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده

کولک قالخیب قاب باجاانی دویه نده

قورد کئچی نین شمگیلیسین یییه نده

من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم

بیر گول آچیب اوندان سونرا سولایدیم

در فولکلور آذربایجان دوره گردها از مهمترین عناصر خبر رسانی روستائیان  از تحولات جامعه و وسائل نو ظهور بود که امروزه تقریبا این تیپ فروختن وسائل و اشیا لازمه برای روستائیان منسوخ شده است. شهریار می گوید:

حیدر باب بولاقلارین یارپیزی

بوستانلارین گولبه سری قارپیزی

چرچیلرین آغ ناباتی ساقیزی

ایندی ده وار داماغیمدا داد وئره ر

ایتگین گئد ه ن گونلریمده ن یاد وئره ر

 

مراسمهای با شکوه و سنتی عروسی که یادگار جامعه ای غیر صنعتی می باشد و بقایای آن هنوز هم در گوشه و کنار آذربایجان بر جای مانده است از چشمان تیز بین شهریار دور نمانده است مانند مراسم حنا( حنا گئجه سی)، شمع روشن کردن، آلما آتما و هنر نمائی عاشیق ها در مجالس عروسی

حیدر بابا کندین طویون توتاندا

قیز گلین لر حنا پیلته ساتاندا

بی گلینه دامدان آلما آتاندا

منیم ده او قیزلاریندا گوزوم وار

عاشیق لارین سازلاریندا سوزوم وار

بی شک حیدر بابای شهریاربه خاطر همین سبک روان ،بی ریا و برخاسته از روح معنوی و مادی مردم آذربایجان بود که جزو ماندگارترین آثار هنری بشریقرار گرفت و از همان ابتدای انتشارش بر دلها نشست و دهها تن نظیره به آن نوشتند و به دهها  زبان دنیا ترجمه شد و برصفحات دهها کتاب درسی جای گرفت .

 

 

منابع

کلیات نرکی شهریار  انتشارات الهدی 1371

آذربایجان شفاهی خالق ادبیاتینا  بیر باخیش، دکتر هیئت

 



      Tohidmelikzade@yahoo.com1

09144469810 telefon

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۳
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی[1]

در این دنیا انسانهای هستند که فوتشان یک خانواده را متأثر می کند بعضی انسانها هستند که خلاء شان شهر و محله ای را ناراحت می کند و انسانهایی هستند که یک ملت را متأثر کرده از صمیم قلب فقدانش را لمس می کند. وفات دکتر جواد هیئت نیز در 10 اوت 2014/ در باکو نیز از این نوع میباشد.

تاریخ آذربایجان تاریخی است پر از التهاب و دینامیک. نسلی از آذربایجان که مشروطیت و حکومت قانون را برای کل ایران به ارمغان آورد ولی همزمان اقتدارش را بر نهادهای حاکمیتی ایران قاجار از دست داد و ناخوداگاه وارد معرکه ای شد که هویتش را هم به چالش کشاند.

مشروطه خواهان باورشان هم نمی شد که روزی هویت آذربایجانی اشان مورد سوال جواب  بشود و حتی دستاوردهایشان در طلب استقلال و آزادی مورد بی اعتنایی گردد. شیخ محمد خیابانی نیز به همین خاطر قیام کرد و با نطقهای غرایش دوباره مردم آذربایجان را به قیام علیه حاکمیت مستبدین داخلی و حاکمیت خارجی تشویق نمود و به همین خاطر مزدش را هم گرفت و کشته شد و امروز هم نه خیابان و نه کوچه ای به نام وی است و نه مدرسه ای و نه خانه ای یادگار او. آری خیابانی رفت و آذربایجان در تلاطم پیدا کردذن راهی نو برای بقا و حیات مجدد ماند.

رضا شاه آمد و اینبار تحقیر و حذف هویتی آذربایجانیان به صورت سیتماتیک و دولتی آغاز شد و رضاخان به راهنمایی آذربایجانیانی که بصیرت نداشتند تئوری یک شاه، یک ملت و یک زبان را به اجرا گذاشته و شروع به حذف عناصر فرهنگی آذربایجانیان کرد.

 این عملکرد بیش از 15 سال طول کشید و در ظاهر با تهاجم شوروی به ایران و اشغال آذربایجان به اتمام رسید و بسیاری از فعالان آذربایجانی این بار راه را در مرام اشتراکی و سوسیال دموکراسی روسی دیدند و النهایه در این معرکه دهها هزار نفر آذربایجانی کشته شده، تبعید و یا فرار کرده و تجارت آذربایجان مختل و اقتصاد آذربایجان مضمحل گردید. هزاران آذربایجانی عازم تهران شد و اگر در زمان قاجار کاروان رجال سیاسی همراه با ولیعهد از تبریز عازم تهران می شد اینبار مفلوکین و بیچارگان آذربایجانی روانه پایتخت می گردیدند و مهاجرت معکوس از نقطه نظر کارایی و کاریزماتیکی به تهران از سالهای بیست شروع شد. تمام تحقیرهای فرهنگی که امروزه در قالب نمایش و پیام کوتاه میبینیم بیشتر از این سالها شروع شده است.

کم رجالی بودند که در این برهه هم فعال آذربایجانی باشند ولی جذب افکار شوروی آن زمان نگردیده وارد ماجراجویی های سیاسی رایج آن زمان  نشوند. خانواده دکتر هیئت جزو این دسته معدود آذربایجانی بودند.

آن هنگام که بسیاری در بحبوحه تلاش نوشتن تاریخ و فرهنگ و گرفتن بودجه دولتی برای کارهای پژوهشی بودند آذربایجانیان سرگرم مبارزه برای آزادی و مساوات و عدالت برای کل ایرانیان بودند و چون فارغ شدند از مبارزات عدالت خواهانه آنچه که نبایستی شود را دیدند و مشاهده نمودند که به قول مولوی (خر برفت و خر برفت و خر برفت) . آن هنگام که دیگران مشغول تثبیت هویت خویش بودند بررسی تاریخ، فوللکور، ادبیات، مشاهیر آذربایجان به صورتی کاملا سیستماتیک و آکادمیک مورد غفلت پنجاه ساله فعالان آذربایجانی قرار گرفت و به قول یکی از فعالان فرهنگی آذربایجان : ( طوری شده بود که تاریخ ویتنام و مبارزات چریکی آمریکای لاتین را بهتر از تاریخ شهر و روستایمان می دانستیم.)

دکتر هیئت در این کوران حوادث وارد میدان شد و همراه با تعدادی انگشت شمار از هم فکرانش زیر هجمه ای از طرف چپهای آذربایجانی که منافع و مصلحت همه خلقها بر ایشان مهم بود الا ترکان و از دیگر سو آریایی پرستها ، به تأسیس مجله ای فرهنگی به نام وارلیق اقدام کرد.

مهم ترین هدف وارلیق پر کردن خلاء فرهنگی آذربایجانیان از نقطه نظر زاویه ترکی پژوهی بود.در مجله وارلیق بر خلاف تز رسمی مبنی بر آذری بودن زبان آذربایجان بر هویت ترکی مردم آذربایجان تأکید کرد. زبان ترکی مردم آذربایجان را از منظر حقیقی و آکادمیک مورد تأیید دانشمندان جهان بررسی و در کتاب تاریخ زبان و لهجه های ترکی به شکل زیبایی عالمانه به تصویر کشید.

در مقالات وارلیق به یاوه سرایانی که موضوع آذربایجان را امنیتی کرده و تحت آن به اشاعه شوونیسم آریایی می پرداختند جوابهای دندان شکن می داد معتقد بود که در چه زمانی آذربایجانیان بر خلاف مصلحت ایران عمل کرده اند و جز این بوده که هویت خود را فدای ایران آباد و آزاد کرده اند؟

عملکرد اکادمیک دکتر جواد هیئت ادعاهای افرادی را که مدعی گاف فرهنگی- تاریخی آذربایجان بودند را بطور جدی پریشان نموده و به تدریج مکتب وارلیق با ترکیب عالمانی آکادمیسین از قبیل دکتر نطقی، پروفسور محمد زاده، پروفسور بیگدیلی، صمد سرداری نیا و دیگران شکل گرفت.

عملکرد عملی این افراد سبب شد تا از دهه هفتاد به تدریج افرادی که در مکتب وارلیق تحصیل نموده بودند به نشر و اشاعه فرهنگ و زبان آذربایجان اقدام نموده و با تأسیس مجلات مختلف دانشجویی، محلی، استانی و سرتاسری در پاسداشت هویت و زبان ترکی اآذربایجان اقدام نمایند.

بی شک دکتر جواد هیئت از زمره دانشمندان چند وجهی آذربایجان محسوب می گردد که هم در پزشکی و هم در تورکولوژی جزو سرآمدان این علوم به شمار می آمدند. مکتب وارلیق کار خود را انجام داد و ماند ققنوس وارلیق های جدید و عالمان جدیدی از خاکستر این مکتب بر آمده امروزه به احیاء زبان و فرهنگ آذربایجان می پردازند.



[1] tohidmelikzade@yahoo.com

۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۵۶
توحید ملک زاده دیلمقانی

هر انسانی داستانی دارد و هر شهری تاریخی . تاریخی که بازگو کننده اوضاع و احوال هر دوره ای از ماوقع آن شهر می باشد. گرچه تاریخ نویسی در شهرهای آذربایجان از قدمت زیادی برخوردار نیست ولی حتی همین کم نویسی و کم کاری اجدادمان نیز توانسته بسیاری از زوایای تاریک شهرهایمان را نمایان کند.

دوران قاجاریه را می توان عصر طلائی خاطرات نویسی، سفرنامه نویسی و به طبع آن شرح ماوقع نویسی شهرها و بلاد ممالک محروسه ایران به خصوص آذبایجان دانست. منابعی  که در این دوره نگارش یافت بعدها خمیرمایه نگارش تاریخ و مونوگرافی شهرها گردید.

شاید محمد حسنخان اعتمادالسلطنه مراغه ای فرزند دانشمند حاج علی خان مقدم که فرمان  قتل امیرکبیر را اجرا کرد را می توان جزو اولین دانشمندان عصر قاجاریه دانست که درباره تاریخ شهرهای ایران تحقیق نموده و برای اطلاع پادشاه و عموم مردم منتشر نموده است. وی که در دربار ناصرالدینشاه وزیر انطباعات‌ و ریاست‌ دارالترجمه دربار بود ، علاوه بر ترکی و فارسی به زبانهای فرانسه و انگلیسی هم تسلط کافی داشت. اعتمادالسلطنه در روزگار خود از جمله فضلای تاریخ و جغرافیا محسوب می شد و در انجمنهای زیر عضویت داشت: عضو مجلس‌ شورای‌ دولتى‌ در 1299ق‌، مسئول‌ ادارة نامة دانشوران‌ و ادارة انطباعات‌ در 1298ق‌ و پس‌ از مرگ‌ اعتضادالسلطنه‌، وزیر انطباعات‌ و ریاست‌ دارالترجمه‌ از 1300ق‌/1883م‌، عضو انجمن‌ جغرافیایى‌ پاریس‌ در 1295ق‌/1878م‌، عضو انجمن‌ آسیایى‌ فرانسه‌، عضو انجمن‌ آسیایى‌ روس‌ و انجمن‌ آسیایى‌ لندن‌ در 1303ق‌/1886م‌ . کتاب « قیراط الماس فی ترجمه سلماس» از جمله سری راپورهای وی برای اطلاع ناصرالدینشاه از اوضاع شهر های ممالک محروسه ایران محسوب می گردد. این کتب در کتاب «رسائل اعتماد السلطنه» در ۵۰۳ صفحه از سوی انتشارات اطلاعات منتشر شده است که به شناخت و مطالعه جغرافیای تاریخی آن ناحیه به کمک تاریخ‌پژوهان می‌آید. کتاب مرات البلدان ناصری در جغرافیا و تاریخ شهرها در چهار جلد نیز از جمله کتب معظم وی  به شمار می رود[1]

با گذشت زمان و به همت دانشمندان آذربایجانی هر یک از شهرهای بزرگ و مهم آذربایجان در عصر قاجاریه صاحب تاریخ و بعضا شکل اولیه مونوگرافی گردیدند که می توان به کتب « تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز» و « تاریخ افشار» درباره  تاریخ شهر اورمیه اشاره نمود. شاهزاده نادرمیرزا مولف کتاب تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز گویا این کتاب را در مدت اقامت چهل ساله خود در شهر تبریز در دوران مظفرالدینشاه قاجار نوشته است[2].  کتاب شرح جالبی از تاریخ ، فرهنگ ، محلات و روستاهای مشهور تبریز و آذربایجان بوده و شاید بتوان گفت مونوگرافی خوبی از تبریز و آذربایجان عصر ناصری و مظفری می باشد.

همزمان با تالیف این اثر ، شاهکار تاریخی « تاریخ افشار» توسط عبدالرشید بن میرزا محمد شفیع محمود اورموی افشار مشهور به « میرزا رشید ادیب الشعرا » در ذکر تاریخ شهر اورمیه و ایل افشار نوشته شد که زوایای تاریک منطقه اورمیه و غرب آذربایجان از زمان شاه عباس صفوی را تا اواسط دوران ناصری به نمایش می گذازد. نثر کتاب تاریخ افشار ساده و برعکس نثر تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز بسیار مغلق و آشفته می باشد.

عصر علم و دانش در دوران آرام ناصری و مظفری با وقوع فتنه شیخ عبیدالله و سپس با حوادث پی در پی جنگهای داخلی آذربایجان در دوران انقلاب مشروطیت، جنگ جهانی اول و به تبع آن فجایع جیلولوق و کوردلوق و سپس سیاستهای آسیمیلاسیون فرهنگی آذربایجانیان در دوران پهلوی به اتمام می رسد و با حمله شوروی به شمالغرب ایران و تصرف آذربایجان و سپس تشکیل حکومت توسط فرقه دموکرات و در نهایت سرکوب خونین این حرکت آخرین مجال برای مطالعه تاریخ و فرهنگ آذربایجان یا بطور خلاصه « آذربایجان شناسی » علمی از دست می رود. تا حدود بیست سال صحبت از آذربایجان و زبان ترکی جرم محرز محسوب می شد تا اینکه با انتشار مونوگرافی شهرهای ایلخی چی و مشگین شهر توسط دکتر غلامحسین ساعدی در سالهای 42 و 44 روح تازه ای در کالبد مطالعات آذربایجانی دمیده می شود.

دهه 50 شمسی مجال دوباره برای مطالعه تاریخ شهرها بوده و کتابهای تاریخ خوی و ... تالیف می گردد و با آغاز جشنهای دو هزار و پانصد ساله تعدادی گزارش و کتاب تاریخی به سفارش مسولان امر نوشته و چاپ می گردد که انتشار تاریخ افشار و شاهپور آذربایجان از این نوع می باشد.

 به تدریج با وقوع انقلاب اسلامی و آزادی های ایجاد شده به تدریج اکثر شهرها و قصبات آذربایجان با تاریخ مخصوص شهرهایشان آشنا می شوند. و در پاره ای از مناطق چندین کتاب توسط نویسندگان متفاوت نوشته می شود ماندد تاریخ منطقه مغان. اخیرا موضوع مونوگرافی نویسی روستاها نیز توسط علاقمندانی باب شده است مانند کتاب « مئشین »  اثر حسین محمدخانی( گونئیلی)

محقق ارجمند آقای « امیر چهره گشا » که بخت و اقبالشان به بخت و اقبال اینجانب بسیار شبیه می باشد چه ایشان نیز فارغ التحصیل رشته فیزیک از یکی از بهترین دانشگاههای آذربایجان  می باشند و توانسته اند همگام با تحصیل در فیزیک قدم در وادی پژوهش آذربایجان بگذارند. مرور زمان و انتشار آثارشان نشان داد ایشان در امر تحقیقات آذربایجانی خبره هستند . مقالاتشان در نشریات اورمیه و تبریز از اهمیت زیادی در میان اصحاب آذربایجان شناسی برخورداربوده و می باشد.  ایشان در سال 1382 کتاب « سهند دونیاسی» ، 1383 کتاب « زندانی زمان»  ( صفرخان قهرمانیان) در همین سال کتاب « ائل قایغی سی » در شرح زندگانی دکتر حسین محمدزاده صدیق و در سال 1384 کتاب «  فیزیک نور»  را منتشر می نمایند. « پیشگامانم تاریخ و فرهنگ آذربایجان » نیز آخرین کتابی می باشد که به خوانندگان تقدیم شده است.

ایشان در سال 1389 دین خود به زادگاهشان عجب شیر را با تالیف کتاب « عجب شیر در گذر زمان » به خوبی ادا نمودند که طبیعتا این کتاب نیز همچون سایر کتابهایشان مورد استقبال عموم همشهریان و فظلای آذربایجانی قرار گرفت. این کتاب  برای بسیاری از جمله اینجانب بسیار ارزشمند بود چرا که عموما نام عجب شیر با پادگانی عجین بود که درس نخوانده ها یا به اصطلاح « صفر سرباز» های آذربایجانی  حتما این مکان را زیارت می کردند. بنابراین دانستن اوضاع و احوال و تاریخ این مکان مشهور ولی در عین حال کمتر شناخته شده تاریخی ، بسیار گرانقدر می بود.

آقای چهره گشا به حق آغازین کتاب را با موضوع آذربایجان و زبان ترکی آغاز کرده است و بدین شکل فرم راستین نگارش تاریخ عجب شیر را با نگاه سیستم ترکی پژوهی نگارش کرده است. موضوعی که هنوز بسیاری از نویسندگان یا بهتر بگوییم تاریخ نویسان شهرها از این موضوع غافلند.

نویسنده در تاریخ نگاری شهرعجب شیر با مشکلاتی روبرو بود . اول اینکه منطقه مورد بحث در ادوار تاریخی  مرکز حکومتی نبوده و بالتبع دارای سازمان حکومتی و بوروکراسی اداری هم نبوده که از طریق این سیستم اداری و دیوانی به زوایای تاریک تاریخ منطقه برسد. بنابراین نویسنده در فصول آتی از نوشته های سیاحان و مورخین استفاده نموده که به نوعی سخنی از عجب شیر داشته اند. نویسنده محترم تا زمان فتنه شیخ عبیدالله کرد که باعث فلاکت و خرابی بیشماری در آذربایجان و منطقه عجب شیر گردید نتوانسته مطلب در خوری به خوانندگان ارائه دهد که دلیلش همانطرکه در بالا ذکر گردیدنبود مستندات تاریخی می باشد. دوم اینکه همانطورکه نویسنده نیز در مقدمه کتاب نوشته اند: « متاسفانه تا حال کتابی در خور شان منطقه تاریخی عجب شیر نوشته نشده است .... لذا اولین قدم را در تهیه اثری که حاوی بخشی از اطلاعات مربوط به اوضاع طبیعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... شهرستان عجب شیر باشد برداشته و امیدوارم در سالهای آتی مجموعه ای کامل و در خور نام عجب شیر مهیا نماییم »[3]. بنابراین تمام مطالب ارائه شده توسط ایشان برای اولین بار به همشهریان عرضه می گردید و طبیعی است که در چاپهای بعدی و به مرور اسناد و مدارک تاریخی کافی در اختیار نویسنده قرار گیرد. .

همچون تاریخ آذربایجان در ادوار بعد ناصرالدینشاه،  تاریخ این شهر نیز وضوح بیشتری پیدا می کند. ماجرای شیخ عبیدالله کرد، انقلاب مشروطیت و حمله شوروی به ایران از طریق آذربایجان و انتقال ستاد لشکر تبریز به عجب شیر ، عجب شیر در حکومت فرقه دموکرات آذربایجان همه و همه از وقایعی است که در این منطقه رخ داده است و به شکل زیبایی به خوانندگان منتقل شده است.

شاید یکی از ویژگی های این کتاب پرداختن به مسائل انقلاب اسلامی در منطقه عجب شیر می باشد که تا آنجایی که اطلاع دارم کمتر نویسنده ای قدم در این وادی گذاشته است و به حوادث انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق اشاراتی کرده است.

فصل آخر این کتاب نیز به میراث فرهنگی منطقه عجب شیر اختصاص یافته که توضیحشان بسیار ارزنده و کامل می باشد.

علیرغم زحمات نویسنده جهت ارائه مطلبی کامل این کتاب نیز همانگونه که نویسنده محترم اشاره نموده اند کتاب دارای نواقصی می باشد.

یکی از کاستی های این کتاب نبود بخش توپونیم ها  و ائتنونیمهای منطقه می باشد که بودن آن و معنا نمودن کلمات برجای مانده از زمانهای باستان می توانست راهگشای گوشه ای از اوضاع تاریخی دوران باستان منطقه عجب شیر باشد. این مهم برای تمام مطالعات تاریخی مناطق اذربایجان لازم و ضروری است چراکه عمده تاریخ باستان آذربایجان در توپونیمها و ائتنونیمهای موجود مناطق مختلف اذربایجان مستور می باشد..

امید است این نقیصه نیز با سعی و تلاشی که از ایشان سراغ داریم مرتفع گردد و همانطورکه نویسنده اظهار نموده اند بتوانند کتاب کاملتری جهت استفاده مردم شریف عجب شیر ارائه دهند. برای دوست ارجمند و پرکارمان در انجام کارهای آذربایجان شناسی آرزوی موفقیت می نماییم.

با تشکر

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی[4]- اورمیه 1/9/1391

 

 



[1]  مروارید، یونس، 1360 ، مراغه « افرازه رود» تهران، ناشر؟ ص: 473                                                                     

[2]نادر میرزا، 1373، تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، نشر ستوده تبریز، صفحه سی و هفت

[3] چهره گشا، امیر، عجب شیر در گذر زمان، تهران، 1389، ص7

[4] Tohidmelikzadeahoo.com

۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۵۶
توحید ملک زاده دیلمقانی