دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

وب سایت رسمی
بایگانی

۹۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی[1]

شهر تاریخی سلماس از جمله کانونهای فرهنگ و ادب آذربایجانی است که هر روز بیش از پیش زوایای تاریکی از ستاره های علم و ادبش آشکار می گردد. میرزا جعفر  دیلمقانی یا سلماسی[2] متخلص به رضائی در سال 1276 قمری 1238 شمسی در دیلمقان مرکز ولایت سلماس دوره قاجار به دنیا آمد. پدرش حاجی اسماعیل از تجار فرهیخته آن سامان بوده و به خوشنامی مشهور بود. تجارت عمده حاجی اسماعیل با عثمانی بوده و در این راه کوشش فراوانی می کرد.

میرزا جعفر در مکاتب سلماس به تحصیل پرداخت و در ترکی و فارسی و عربی تلمذ استاد نمود. از جوانی با بسیاری از ادبا و عرفا نشست و برخاست داشته و از حضور بزرگان دانش آن زمان سلماس مرحوم حاجی آقا محمد پیشنماز سلماسی، میرزا علی منشی متخلص به مفخر و میرزا محمد خرم متخلص به آشوب  کسب علم و ادب کرده است.

وی همچون پدرش کار تجارت با عثمانی را برگزید و در سال 1301 قمری /1262 شمسی یعنی 25 سالگیش به ازمیر رفت و بیست سال در آنجا به تجارت تنباکو مشغول بوده است. میرزا جعفر سلماسی پس از بیست سال به استانبول رفته و در آنجا به امور تجارت مشغول می شود. وی در سال 1327 به زیارت مشهد می رود و پس از بازگشت به استانبول با ضرر های متوالی روبرو شده و از هستی ساقط می گردد. از همان تاریخ به بعد با نهایت سختی و بدبختی بسر می برد. وی روز 11 رجب 1338 ( 11 فروردین 1299 شمسی ) در بیمارستان مظفری ایرانیان  استانبول  وفات کرده و در قبرستان ایرانیان در محله اوسکودار استانبول[3] دفن می شود.

میرزا جعفر خط تحریری و نستعلیق را خیلی خوب می نوشته و سینه اش قاموس لغات عربی بود. در شعر فارسی نیز به سبک انوری و منوچهری شعر می سرود. از غزل سرایی امتناع داشت و همیشه از زیر این بار شانه خالی داشت که او را بسی بزرگ کرده بود. وی ازدواج نکرد و تا آخر عمر مجرد زیست. راست دوست, امین , متدین و بی اندازه وطن دوست بود.

وی تخلص رضایی را به خاطر ارادت به امام هشتم شیعیان برگزیده بود. در اواخر عمر به واسطه پریشانی اوضاع و احوالش بسیار تند و عصبی شده بود. همیشه می گفت که در تمام ایام بدبختی دوره جنگ غیر از سلاله حضرت مولانا شمس چلبی احدی مرا یاری نکرد.

از سال 1337 تا پایان عمر به سبب معلمی در خدمت بانوی اعظم ملکه ایران همسر محمد علی شاه بسر برده و مورد توجه و الطاف شده بود که دست اجل امانش نداده و رشته عمرش را برید.

آخرین غزل میرزا جعفر سلماسی در دم مرگ:

ندارم

چو زلف, رخصت بوسی به روی یار ندارم

به قدر یک سر مو، قدر و اعتباری ندارم

نمی نهد به سر من قدم زناز چه سازم

که پایه و شرف خاک ره گذار ندارم

هزار غم به دلم هست و این غم از همه بدتر

که کس ز خویش و ز بیگانه غمگسار ندارم

خوشم به بی کسی خود که روز مرگ به بالین

به راه هیچکسی چشم انتظار ندارم

جدا از آن قد موزون و دور از آن رخ گلگون

نظر به سرو گذر سوی لاله زار ندارم

ز رشک زلف که بر روی آتشین نوساید

چو مو که بر سر آتش بود قرار ندارم

ز شر خلق مرا اینمی بس است « رضائی »

که چشم خیری از ابنای روزگار ندارم.

 

آخرین رباعی میرزا جعفر سلماسی در دم مرگ سروده

ای خاک رهت سرمه چشم ادراک

بنهاده رضائی به درت سر بر خاک

گر جامه و جان او پلید است چه باک

در بحر کرم چو شوئیش گردد پاک

 

به دام افتادم

ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم

آنقدر تا که ره باغ رود از یادم

بس که ماندم به قفس رنگ گل از یادم رفت

گرچه با عشق وی از مادر گیتی زادم

روز خوبی با هم اگر داشته ام یادم نیست

گوئیا یکسره از لانه به دام افتادم

آتش از آه به کاشانه صیاد زنم

گر از این بند اسارت نکنم آزادم

شور شیرین و شکر خنده دلداری نیست

ورنه من در هنر استادتر از فرهادم

بارها دست اجل گشت گریبان گیرم

باز هم دامن عشق تو ز کف ننهادم

ز اولین نکته که تفسیر نمودم از عشق

کرد تصدیق به استادی من استادم

دیگر این شکوه ز من پیش رقیبان ظلم است

من که بی چون و چرا هر چه تو گفتی دادم

گرچه باشد غم عالم به دلم « لاهوتی »

هیچکس در غم من نیست از این دلشادم

*******

مسمط وطنی[4]

ریخته قلم جناب ادیب اریب آقا میرزا جعفر دیلمقانی

افسوس که شد بوم و بر کشور ایران

از شورش جنگ و جدل داخله ویران

چون کشت نشستنکه شد کاخ شمیران

افروخت یکی آتش بیداد چو نیران

(کز دودش آفاق جهان تیره شد و تار)

ساقی قضا جام بلا کرد چو لبریز

پیمود به احرار وطن پرور تبریز

شه کرد به پا از سر نو فتنه چنگیز

چنگیز نبوده است چنین سرکش و خونریز

(حجاج نبوده است چنین ظالم و غداد)

نفرین بشهی  کین علم کینه بر افروخت

در خاک وطن تخم بد تفرقه انداخت

شمشیر جفا بر سر احرار وطن اخت

ایران همه از فتنه و شر زیر و زبر ساخت

(اندیشه نکرد از بدی عاقبت کار)

شه بود بجان دشمن مردان سیاسی

بدخواه بمشروطه وقانون اساسی

چون اهل وطن دید مساوی و مواسی

بربست میان را ز در حق شناسی

(بر قتل رعایا وصلا زد پی کشتار)

از نخوت و از کبر سر و کله برآکند

جمعیت کنکاش عمومی بپراکند

بنیاد مهین مسجد آدینه زجا کند

بر گردن اخیار وطن سلسله افکند

(آویخت خطیبان بلد را ز سر دار)

این شیوه بیداد که این شاه گزید است

بی پرده توان گفت که بدتر ز یزید است

یا چو بخت النصر زسک شیر مزید است

یا گوئی او را سک دیوانه گزید است

(ورنه ز چه شد این همه مردم کش و خونخوار)

ای شاه زفرمان بری دیو بپرهیز

وز شیوه نیرنگ و ره  دیو  بپرهیز

ورنه است به گیتی چو تو یک نیو بپرهیز

کو رستم و کو سام جه شد گیو بپرهیز

(پرهیز که روزی تو هم از مرگی ناچار)

اندیش که پیش از تو در این مرزکیان بود

این ملک زهنگام مه آباد و جیان بود

وین تاج تو زیب سر شاهان کیان بود

مردان نبردش همه چون شیر ‍‍ژیان بود

(دشمن فکن و صف شکن پهنه پیکار)

این ملک به جا ماند ز اشکان و ز ساسان

کز صولت شان پیل دمان بود هراسان

اکنون که تو را نیز به دست آمده آسان

گر زانکه بود کرد تو و کار تو زین سان

(نبود بتو این افسر و اورنک سزاوار)

پیش از تو بسی ناجوران بوده در این تخت

با دانش و داد و دل و دین و دهش و بخت

وز نیستی آباد کشیدند همه رخت

گیتی گذرد بر تو هم ار سست و گر سخت

(و آنکه زبد و نیک بر کیفر کردار)

تو دوحه ملکی و رعایا رگ و ریشه

بر ریشه خود از چه زنی این همه تیشه

بیداد گری چند بود بهر تو پیشه

می دان که نپاید بتو این ملک همیشه

(تو نیز در این دیر نمی مانی بسیار)

گیتی که بر اوجان توچون بید بلرزد

مامیست پسرکش که بکس مهر نورزد

ملکی که بقا نیست بر او هیچ نیرزد

بس پادشهان چون تودرا و سکه بزرزد

(کامروز از ایشان اثری نیست پدیدار)

اندیش که در محکمه عدل الهی

سودی ندهد بهر تو این افسر شاهی

گیرم که بود ملک تو از ماه بماهی

گر زانکه بدیوان عمل نامه سیاهی

(آماده پاداش بدی باش ز دادار)

آنانکه بزرگند هرآن عهد که بستند

بر وعده وفا کرده و پیمان نشکستند

در بند جفا کردن احرار نه بستند

(القصه ندیدند روا بهر کس آزار

از ملت مشروطه طلب بخت چو برگشت

گشتند پراکنده سوی کوه و در و دشت

از تو همه تیغ و ز رعایاست سر و طشت

چون هرچه شد از نیک و گر بد همه بگذشت

(ایدون ز گذشته بگذر و آنهمه بگذار)

هر سینه که سوی خنجر بیداد تواش خست

امروز توان مرهمی از مهر بر او بست

چون چاره این درد ترا باشد در دست

ایران شده بیماران دم بارپسش است

(آن به که شتابی بسرش از پی تیمار)

وادار که این کشوررا باد ترا داد

با دست خود آخر چه دهی خاکش بر باد

گر زانکه ز بیدادگرائی بسوی داد

   فرتو فزون میشود و ملک تو آباد

(دارند جهانی ببرزکی تو اقرار)

میکوش که افراد وطن یار تو باشند

روز غم و سختی همه غمخوار تو باشند

بالجمله هواخواه و مددکار تو باشند

از هر بد و آسیب نگهدار تو باشند

(تنها تو همان رسم و ره داد نگهدار)

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] tohidmelikzade@yahoo.com

[2] برگرفته از نشریه « پارس » به دو زبان فرانسه و فارسی که در استانبول چاپ می شد. شماره اول آن در فروردین 1300 شمسی در 32 صفحه چاپ گردید که نصفش فارسی و نصف دیگرش فرانسه بود. شماره 2 از سال اول آن در تاریخ یکشنبه 23 شعبان 1339 ( 12 اردیبهشت 1300 شمسی) در استانبول جاده بابعالی نمره  مطبعه شمس منتشر گردیده است . صاحب امتیاز و سردبیر فارسی آن  ابولقاسم لاهوتی و سردبیر بخش فرانسوی حسن مقدم پسر محمد تقی خان احتساب الملک که تحصیل کرده دانشگاه لوزان بود اداره می کرد نام مستعار وی در این مجله بابا نوروز بود. این مجله نتوانست بیش از شش شماره منتشر شود و به نوشته خان ملک ساسانی در نیمه تیرماه 1300 خورشیدی تعطیل گردید.  خان ملک ساسانی در کتاب یادبودهای سفارت استانبول خود را مشوق انتشار این مجله می داند.ص: 209. معرفی میرزا جعفر سلماسی در تاریخ 20 ربیع الثانی 1339 ( 11 دی 1299 شمسی ) توسط لاهوتی در همین نشریه انجام یافته است. کلیشه این مقاله در مجله گزیده ها صفحه 13136 درج گردیده است.

[3] یکی از بخش‌های آسیایی شهر استانبول و مرکز آن است. این بخش در ساحل شرقی تنگه بسفر و در ناحیه جنوب غربی شبه جزیره قوجا ایلی قرار گرفته است. مساحت اُسکودار ۱۸۶ کیلومتر مربع، و ارتفاع آن از سطح دریا ۵۰ متر است. اُسکودار در داخل محدوده شهرداری استانبول، و یکی از پرجمعیت‌ترین نواحی این شهر است.

[4]  روزنامه ناله ملت، سال اول نمره 34، دوشنبه 4 ذی حجه 1326، ص: 1 نقل از کتاب: تاریخچه روزنامه های تبریز در صدر مشروطیت به انضمام مجموعه روزنامه ناله ملت، عبدالحسین ناهیدی آذر، چاپ اول  تبریز، بی تا

۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۱
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملکزاده دیلمقانی

کاظم عباسی

قایناق شخصلر:

حاج آللاهوئردی عباسی (دوغوم ایلی و یئری، ساواد، ایش)

فاطمه حبیب­زاده (دوغوم ایلی و یئری، ساواد، ایش)

محبوب شمس­تمر (دوغوم ایلی و یئری، ساواد، ایش)

توپلاما زامانی و یئری: 1374، سلماس

 

بو مقاله­ نین بیلگیلری توپلاما تاریخیندن اون ایللر اؤنجه­نی نظرده توتاراق قایناق شخصلردن سوروشولوب، الده ائدیلمیشدیر. بونا گؤره ده بوگونکو دوروم ایله توتوشدوردوقدا فرقلرین اولدوغو قاچینیلمازدیر. اؤزللیکله نوحه اوخویانلار قونوسوندا بوگونون دورومو چوخ فرقلی ساییلیر. ها بئله آدیلاری گئدن بعضی شخصلر، ماتریاللارین توپلاندیغی زامان یاشاماقدا اولسایدیلار دا، بو گون دونیالارینی دگیشمیش اولا بیلرلر.

سلماسدا، اؤنجه ­لر، محرم آیینا 10-15 گون قالان، محرم­لیگین قاباغینا چیخسینلار دئیه، مچیدلری قارالار، یاشیللار، عَلَم­لر و بایراقلار ایله یئنی شکیل و دوزن وئریب، اوخوماغا حاضر ائدردیلر. محرم آیینین قاباغینا چیخماق، اوروجلوق آیی کیمی، آذربایجانین باشقا شهرلرینده ده واردیر؛ اؤرنک اوچون، تبریزده اون گون محرم­لیگه قالان، یئنی یئتمه­ لرین اشتراکی ایله  شاخسئی دسته­لری چیخار. آنجاق مراسیملرین اساس باشلانقیجی، باشقا سؤزله مچیدلرین اوخوماغی، محرم آیینین بیریندن اولور.

محرمین بیریندن امامین شهید اولان (عاشورا) گونونه کیمی هر گون بیر نفره حصر اولوب، اونون احوالاتیندان دئمک عمومی بیر دب کیمی سلماسدا کئچیریلن مراسیملرده گؤرونمکده­ دیر. بو کیمی احوالات دین عالیملری طرفیندن منبر اوستونده، هابئله منبرین آیاغینا دوران مرثیه (روضه) اوخویانلارین طرفیندن دیله گلیب، نوحه اوخویانلارین سؤیله­دیکلری نوحه­لرین مضمونونو تشکیل ائدر. آنجاق محرمین دوققوزونجو (تاسوعا) گونو ابوالفضل حضرتلرینه، اونونجو (عاشورا) گونو ایسه امام حسینه حصر ائدیلیبدیر.

بو اون گون ایچریسینده مچیدلرده هر گئجه عالیملرین دانیشیقلاریندان و مرثیه اوخویانلارین کربلا احوالاتینی حزین سس ایله تصویره چکیب، اشتراک ائدنلری آغلاتدیقدان سونرا، مچید ایچینده سینه یا ایسه زنجیر دسته­لری ترتیب ائدیلیر. سلماسدا نوحه­لرین ریتمی و اوندان آسیلی اولارق زنجیر و سینه وورماق «اوچ ضرب»دیر. بو ریتم اورمودا دا یاییقیندیر، آنجاق تبریز، خوی و سلماسین باشقا قونشو شهرلرینده «ایکی ضرب» سیستمی واردیر.

سلماسدا دسته­ لرین گئجه واقتی ائشیگه چیخما رسمی یوخدور؛ تکجه باش یارمانین یاساق اولمادیغی دؤنمده، شاخسئی-واخسئی (باش یارانلار) دسته ­لری گئجه­لر محلله­ لره چیخارمیشلار. البته دئدیکلره گؤره چوخ اؤنجه ­لر زنجیر و سینه دسته ­لری ده محلله­ لره چیخیب، باشقا دسته­ لر ایله ده اوز به اوز گلدیکده ایسه داعوا دوشوب، بیر بیرینین داوول، عَلَم و بایراقلارینی آلارمیشلار؛ آنجاق بو دبین آرادان قالدیریلدیغیندان چوخ زامان کئچیر.

ایندیلیک سلماسدا زنجیر و سینه دسته­لری تاسوعا و عاشورا گونلری محلله­لره چیخیب، خییاوانلاری دولانیرلار. بو دسته­لرین قاباغیندا قوربان نذری دئین عایله­ لر قوربانلیقلارینی کسرلر؛ ساری شیله، سود و شربت نزر دئینلر ایسه بونلاری مراسیمده اشتراک ائدنلر آراسیندا پایلایارلار. دسته­لر حاجتلری اولان ائولر، هابئله سلماسین خسته­خاناسی اؤنونده دایانیر، اشتراک ائدنلر اللرینی گؤیه قالدیریب، حاجتلر دیله­دیکده «آمین» یا ایسه «قبول اولسون» دئیرلر.

سلماسدا امام حسین-ین تعزیه مراسیمینده ایشلنن موسیقی آلَتلری داوول ایله چارپانا(سنج)دیر. آنجاق اؤنجه­لر بو کیمی مراسیملرده طبل، قره­نئی (کلارینت)، شیپور، چارپانا آلَتلریندن یارارلانارمیشلار.

دسته­ نین سینه و زنجیر ووران صف­لرینین اؤنونده امام حسین-ین آز قوشونونو خاطیرلادان بیر چوخ عَلَملر آراسیندا سوداَمرجه شهید اولان «علی اصغر»ی گؤز اؤنونه گتیرن باشدا دولاندیرماق اوچون حاضیرلانمیش بئشیک واردیر. بونلارین (علملر و بئشیکلرین) یانیندا امام حسین-ین آتی «ذوالجناح»ی تمثیل ائدن، ساواش میدانیندان چیخمیش بیر آت کیمی بَزنن آت گؤرونور. اشتراک ائدنلردن بیر نئچه­ یئنی یئتمه اوغلان اوشاغی «آت»-ا دوغرو گئدرک بو شعری اوخویارلار:

«فاطمه نور-ی عینی

حسین قدرت-ی لیلی

هاردا سالدین حسینی

سنه قوربان ذوالجناح

***

ندن شئیها چکرسن

گؤز مئیدانه تیکرسن

هانی بابامین باشی

سنه قوربان ذوالجناح»

سونرا « سنه قوربان ذوالجناح» دئیرکن اللرینی آتین باشینا چکرلر. بوندان سونرا نئچه آددیم دال-دالی گئدیب، یئنه «آت»-ا دوغرو گلرلر. عاشورا گونلری ایسه آتین آلنینا ال چکمک یئرینه، باشینا سامان سپرلر.

سلماسدا، آذربایجانین دؤرد بیر یانیندا اولدوغو کیمی، عاشورا گونو مراسیمی داها اطرافلی کئچیریلیر. سینه و زنجیر دسته­ لری باشلارینا کول یاخمیش حالدا (ایندیلر یئرینه یئتیریلمیر) محلله­ لری گزیر، سونوندا شهرین قبیرستانلیغینا گئدیب، نهایتده هر دسته (هیات) اؤز مچیدینه قاییدیر. کفن گئیمیش قمه وورانلا (باش یارانلار) بللی یئرلرده توپلانیب، اورکلره شور سالاراق، باشلارینی یارارلار. خسته­ خانادان گلن اکیپ ایسه بونلاری پانسمان ائتمکده یاردیم ائدر. البته بو دب زامانلا اویغون اولمادیغیندان دولایی، 1372-جی ایلدن یاساق اولوب، آرادان قالدیریلیبدیر.

عاشورا گونو سلماسین ایکی فرقلی منطقه­سینده و بعضی قصبه و کندلرینده (کؤهنه شهر، ساورا، گول­اوزان، حَبَشی و...) شبئه مراسیمی ده کئچیریلر. اؤنجه­لر شبئه کئچیریلن کندلر «کؤهنه شهر، گول­اوزان، خه­نه­یه (خانقاه)، ساورا (سوره) و اوله» ایمیش، آنجاق بو گون همین مراسیمین ان اؤنملی یئرلریندن کؤهنه شهر، گول­اوزان، بیرده حَبَشی-نی آد وئرمک اولار.

عاشورا گونو ناهاردان سونرا سلماس بؤلگه­ سینین بوتون مچیدلرینین هیات­لری و دسته­ لری، شهردن و کندلردن، کؤهنه شهره ساری یوللانیب، اورادا اولان امام­زادانین زیارت­ینه گئدرلر. بو زامان کؤهنه شهرده قارایا بورونوب، یاسا باتمیش انسان دنیزی یارانیر. بو بؤیوکلوک و عظمت یادداشلاردان سیلینمه­ین بیر صحنه کیمی آلقیلانیر.

امام حسینه حصر اولونان مراسیملر امامین اوچونه کیمی مچیدلرین ایچینده اولاراق، داوام ائدیب باشا چاتار. آنجاق قیرخ گون سونرا، اربعین-ده مچیدلرین ایچینده کئچیریلن مراسیملر یئنه تکرار اولار.

مراسیملرده ان اؤنملی رولو اوینایانلاردان بیری مرثیه و نوحه اوخویانلاردیلار. اسکیدن سلماسین دگرلی مرثیه (روضه) اوخویانلاری اولموشدور. بونلارین ایچینده «شمسی ماللا» سئحر ائدیجی سسی ایله هله ده خاطیره­لرده یاشاییر. دئدیکلره گؤره «شمسی ماللا» مرثیه اوخوماغا باشلایاندا جماعت قان آغلایاردی. یئنه ده، دئدیکلره گؤره، قاجار شاهی «محمدعلی شاه»-ین بو ماحالدا یئر-یوردو اولدوغونا گؤره کؤهنه شهرده ایکن بیر مرثیه اوخویان ایسته­ییر. «شمسی ماللا»-نی آپاریرلار. «محمدعلی شاه» اونون سسینی دینله­دیکده، اونا «شمس الذاکرین» لقبینی وئریر. «شمس الذاکرین»-ین اوغلو اولمادیغیندان سوی (عایله) آدی اونودولوبدور آنجاق قیز نوه­سی هله­لیک دیری­دیر.

سلماسین باشقا مرثیه اوخویانلاریندان «حاجی میرمحمود رضوی»، «حاجی میرمهدی سیدباقری»، «حاجی ماللا عباس قاره ­ای» و«حاجی ماللا اسماعیل نجفی» اولموشلار. حاجی میر مهدی-نین اوغلو «حاجی میرهادی» ایندیلیک سلماسدا روحانی­دیر.

سلماسدا دگرلی مرثیه اوخویانلار اولسالاردا، نوحه اوخویان او قدر ده اولمامیشدیر. بورادا محرم­لیک مراسیملری اوچون تبریز کیمی شهرلردن نوحه اوخویان گتیررمیشلر. آنجاق ایندیلیک قوجالمیش «میرجلیل صفوی» سلماسین اسکی نوحه دئینلریندن ساییلیر. هابئله «میرحسن هاشمی» ایله اوغلو «میراحمد» نوحه دئینلردن اولموشلار. «میراحمد» 1350-جی گونش ایلینده بیر ماشین تصادفی قضاسیندا، آتاسی «میرحسن» ایسه 1376 دا اجلین اوخونا توش گلیب، فانی دونیایا گؤز یومموشلار.


 

۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۷
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

20 اینجی یوز ایل دونیادا و تورک اولکه لرینده  آذربایجان تورکجه سی تدقیقات ساحه سینده پارلاق دووره اولسا دا بو مساله آذربایجانین جنوبو و ایران داخیلینده اولان تورکلر و لهجه لرینه چوخ عمللی یانسیمامیشدی. بو مساله نین سببلرینه بورادا گئچمه یه جه ییک امما بونودا خاطیرلاتمالیییق کی سون زامانلار  یاواش یاواش ایران موضوعلو تورکولوژی آراشدیمالار یئرینی آچماغا باشلامیشدی. آیریجا تورکییه، آلمان و آذربایجان جومهوریتینده و اوزاق یاخین تورکولوژی تدقیق مرکزلرینده ایران ترکیبینده یاشایان تورکلرین لهجه لری ، کولتورو، خالق اینانجلاری، یاراتدیقلاری آبیده لر و اینجه صنعتلری و باشقا تدقیقاتی کئچمیش ده کی لر کیمی چوخ سورعتله اینکیشافینا دوام ائتمکده دیر. سون زامانلار

SALMAS AĞZI, Azerbaycan Türkçesi Üzeriene Bir İnceleme

 آدلی کیتاب حورمتلی تورکولوق و اوزه للیکله آذربایجان موضوعوندا اوزمان اولان دکتر بیلگه خان آتسیز گوک داغ تدقیق اولوب تورکییه ده  کارام یایین لاری طرفینده ن بیلیم دونیاسینا سونولدو. آراشدیرماجی کیتابین مقدیمه سینده بئله یازیر   :

             (( ایران تاریخ بویونجا تورکلرین یوغون اولاراق یاشادیجی بیر بولگه دیر. 90 دان فاضلا  دیل و لهجه نین دانیشیلدیغی 70 میلیونلوق اولکه ده  فارس، تورک، عرب و بلوچلار ان اونملی ائتنیک عونصورلار اولاراق قارشیمیزا چیخیر. ایراندا آذربایجان تورکلری 25-30 میلیونلوق نوفوسلاریلا فارسلاردان سونرا اولکه ده ان گوجلو توپلولوقدور. سیاسی ادبیاتدا ایران آذربایجان اولاراق آدلاندیریلان ایران سینیرلاری اچینده کی آذربایجانین تاریخی جوغرافیا سی آذربایجان جومهوریتی  و تورکیه سینیریندان باشلایاراق 200000 کیلومتر مربع مساحتی ایله ایرانین مرکزینه قده ر اوزانماقدادیر. 20 اینجی یوز ایلین باشلارینا قده ر چوخ زامان تورکلر طرفینده ن ایداره اولان ایران ی فارس دیلی ایله دانیشان دئولت اولاراق دا تایملایا بیلیریک. 19 اینجی یوز ایل ده آذربایجان جوغرافیاسی ایران و روس آراسیندا باغلانان مقاویله یه گوره شمال و جنوب اولاراق ایکی یه بولوندو. شمالی آذربایجان 1991 ایلینده آذربایجان جومهوریتی دئولتی اولاراق مستقیل اولورکن جنوب آذرباجان ایران دئولتی ایچینده قالدی.

تورکولوژی اوچون ایرانین چوخ زنگین قایناقلارا صاحیب اولدوغونو ایشاره ائده ن آراشدیرماجیلار ، سون 40 ایلده اورتایا قویدوقلاری ملزمه لر له  بونو تیثبات ائتمیشلر. تورک دیل و لهجه لری نین       تصنیفی یئنیده ن یاپمامیزا ایمکان وئره ن خلج تورکجه سینین کشفی، اسکی آنادولو تورکجه سینده کی دیل مقایسه سی نی داها یاخشی تفسیر ائتمه میزی ساغلایان خوراسان تورکجه سینه عایید چالیشمالار هامی سی بو دووره ده اولموشدور. نوفوس باخیمیندان کیچیک اولان تورک توپلولوق لاری دیل لرینین داها چوخ آراشدیریلدیغی ایراندا ان بویوک تورک توپلولوغو بیلینن آذربایجان تورکلری نین دیلی کافی درجه ده اینجه لنمه میشدیر. اوغوز تورکجه سینین گونئی آذربایجان بولگه سینده کی آغیزلاری آذری دایره سی ایچینده ده ده گر لندیریلمکده دیر. هامان بو دایره ایچینده دوغو و گونئی دوغو آنادولو آغیزلاریلا بیرلیکده عراق تورکلری دیلی و آذربایجان جمهوریتینده کی آغیزلاری حتی افغانیستان داکی افشار تورکجه سی نی ده داخیل ائده بیلیریک.

آغیز تدقیقاتی بیزلره دیل و خالقین تاریخینه عایید اونملی ایپ اوجلاری وئریر. اسکی آنادولو تورکجه سینه عایید بیر چوخ اوزه للیگی قورویان آذربایجان آغیزلاری ایچینده ایرانین سلماس شهری آغزینا عایید متین لرده ن حرکت له بیر چالیشما یاپمایی هدفله دیک. منطقه ده ن 2003 ایلینده ییغیلمیش ناغیل و آنلاتمالارا دایالی متینلر چالیشمامیزین اساس ملزمه سینی تشکیل وئرمیشدیر.

گیریش بولومونده ایرانین تورک وارلیغی تاریخی و سوسیو-کولتوره ل چرچیوه سی ایچینده اله آلیناراق داها چوخ آذربایجان تورکلری نین دیل و کولتور مساله لری تقدیم ائدیلمیشدیر. بو بولومده آیریجا آذربایجان تورکچه سی ایله ایران دا دانیشیلان خلج، تورکمن، خوراسان، قشقایی و سونقور تورکجه لری حاققیندا قیسا معلومات وئریلمیش، داها اونجه یاپیلان آراشدیرمالار ده گرلندیریلمیشدیر.

سلماس بولگه سیند ه ن ییغدیغیمیز متین لرین سس اوزه للیکلرینی  ، سس بیلگی سی بولومونده اینجه له دیک. سلماس آغزینی آذربایجان جومهوریتی نین یازی دیلی ایله مقاییسه ائتدیک. آغیزلارین یازی دیلینده ن آیریلدیغی سویلنمز. ..... متین لرین باشلیغینی داشییان بولومده 38 ده نه ناغیل و آنلاتمایا یئر وئریلمیشدیر. چئوری یازی ایشارتلرینی استفاده ائتدیغیمیز متین لرده سس اوزه للیکلرینی ان اینجه آیرینتی لارینا قد ه ر گوستر مه یه چالیشدیک. متین لری ییغدیغیمیز آداملارین کیملیک لری هر بیر متینین باشیندا گتیر دیک.

سوزلوک بولومونده متین لرده گئچن کلیمه لرین تورکییه تورکجه سینده کی قارشیلیقلاری    گوسته ریلمیشدیر. گرامر اینجه له مه سینده گئچن کلیمه لرین آنلاملارینی سوزلوک ده یئر آلدیقلاری اوچون    وئر مه دیک.

اینجه له میمیزی یاپارکن بیر چوخ کیشی ده ن یاردیم و دستک آلدیق. متین ییغمادا توحید    ملک زاده نین چوخ بویوک یاردیملاری اولموشدور. متین لرین چئوری یازیسیندا جهانگیر کارینی ایله بیر لیکده چالیشدیق.... سس بیلگی سی بولومونو حاضیر لارکن پروفسور دکتر نجاتی دمیر ، یاردیمجی دوچنت دکتر ماحمود ساری کایا و دکتر سیف الله تورکمن ین یول گوستریجی فیکیر لرینده ن ایستیفاده ائتدیک. .....یاردیم و دستکلرینده ن دولایی ایسمی گئچن دوستلاریما سونسوز تشکورلریمی سونمایی لذت وئریجی بیر وظیفه ساییرام. سون اولاراق چالیشمامین کیتاب اولاراق باسیلماسی ایشین اوزه رینه آلان کارام یاین ائوی و عثمان کاراتای آ دا تشککور بورجلویام. قیریق قالا 2006   دکتر بیلگه خان آتسیز گوک داغ))

کیتابین گیریش بولومونده ایران تورکلرینده کیملیک مساله سی آدلی اوزون بیر یازی یا  یئر وئریلمیشدیر. یازار بو یازی دا ایران دا یاییملانان تورکجه ده رگی و  یاینلارا ایستینادا بو مساله نی آچیقلامایا باشلامیشدی. ایکینجی بولوم ده ایسه یازار ایران دا کی تورک لهجه لرینین صینیفلاندیرماسینا  چالیشمیشدیر. بو بولومون سونوندا ایسه سلماس شهرینین تاریخینه ایشاره ائتمکله بو بولومو بیتیرمیشدیر. یازار یوخاری دا دئدیگی کیمی گلن بولوم لرده سلماس آغزینین سس بیلگیسی و گرامرینی اینجه له میش اونو کلاسیک آذربایجان یازی گرامری ایله مقایسه ائتمیشدیر . کیتابین سونوندا قایناق لار و متین لر گلمیشدیر.  سلماس آغزی  آدلی کیتاب 261 صحیفه اولاراق 2006 اینجی ایلده تورکیه نین چوروم شهرینده باسیلمیشدیر. بو ده گرلی تورکولوقا باشاری لار آرزو ائدیرگله جک آذربایجان شناسلیق  آراشدیرمالاریندا یورولمایاسین دئییریک . 

۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۵
توحید ملک زاده دیلمقانی

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

 شهر تاریخی سلماس در طی تاریخ علیرغم ستی های بسیار نظیر جنگهای متوالی و زلزله توانسته دین خود را به بشریت  ادا نماید. در بعد ادبی نیز در ضمن تربیت مشاهیر ارجمند ادبی نظیر "کشوری دیلمقانی" شاعر بزرگ عصر نهم هجری و "غنی زاده ها و نیمتاج ها " توانست در بعد ابداع سبک های ادبی نیز پیشتاز دیگر شهر ها گردد. این سبک ادبی جدید همان سبک مشهور شعر نو می باشد که طی آن شاعر از قید و بند قافیه و ردیف خلاص شده به ذکر افکار و احساسات خود می پردازد. مرحوم صمد سرداری نیا و رضا همراز دو تن از فرهیختگانی بودند که با عنایت به سروده های سعید سلماسی وی را بانی شعر نو در ایران معرفی کردند چرا که قبل از وی در این راه کسی گام نگذاشت و این افتخار نصیب شهر سلماس وآذربایجان و بانی آن سعید سلماسی گردید. با این حال کسانی در سایه اغراض جدی نسبت به فرهنگ آذربایجان تلاش نمودند نقش میرزا سعید سلماسی و دیگران را در ایجاد سبک جدید مورد تردید قرار دهند. مصاحبه شمس لنگرودی با مطبوعات ادبی از جمله این تلاشها بود.

                       پس از چاپ مصاحبه مجله ایران فردا با شمس لنگرودی و طرح مسائلی درباره شعر نو در شماره 26 آن مجله محقق ارجمند رضا همراز تبریزی طی مقاله ای تحت عنوان « آذربایجان زادگاه شعر نو» سعید سلماسی را نخستین سراینده شعر نو در آذربایجان و ایران معرفی می نماید . به نوشته ایشان  بنا به شهادت آثار و اوراق مطبوع یکی از نخستین شاعرانی که توانست خود را از قید و بند قافیه و ردیف خلاص نماید مجاهد مشروطه زنده یاد – سعید سلماسی – است که برای نخستین بار و پس از چاپ این مقاله « کیومرث کرم یافتی» طی مقاله ای کرمانشاه را زادگاه شعر نو دانسته و طی مقاله ای تحت عنوان «زادگاه شعر نو آذربایجان یا کرمانشاه» منکر اشعار نو سعید سلماسی شد که محققین ارجمند صمد سرداری نیا و رضا همرازی تبریزی در مقام پاسخ گویی ایستادند که اولین مقاله در ندای آذرابادگان ، سه شنبه 24 اذر 1377 توسط صمد سرداری نیا چاپ شد ولی جوابیه رضا همرازی تبریزی در مجله ایران فردا چاپ نشد. صمد سرداری نیا در مقابل سخنان سخیف «کیومرث کرم یافتی» با کمال صراحت نوشت : « نویسنده محترم که از هر گونه تعصب قومی به دور هستند این اظهارات نظرشان را باید  حمل بر بی اطلاعی و عدم شناخت ایشان از سعید سلماسی دانست . هر چند که زندگینامه او در کتاب «مشاهیر آذربایجان» به قلم راقم این سطور خوانده اید . رضا همراز تبریزی نیز در مقاله ای تحت عنوان « سعید سلماسی ، مجاهدی شاعر وشاعری مجاهد» چاپ در روزنامه مهد آزادی تبریز پس از بیان بیوگرافی سعید می نویسد :

        « مجاهد وشاعر مورد بحث ما با سن کم خود لختی رابه آرامش ندید و سراسر عمر پر از حادثه خود را برای آزادی ، عدالت ، عمران و ... سپری کرد . گروهی سعید را به حق واعظ گمنام مشروطه خواندند که با نطق های به جای مانده از این دلاور به انها حق می دهیم . زیرا وی در نطق هایی که در مجالس وعظ و اجتماعات می کرد همگان را تشویق به مبارزه با استبداد می کرد ... »[1]

رضا همراز تبریزی میرزا سعید سلماسی را از جمله موجدین مکتب تجدد می خواند و می نویسد : « از دیگر اشعار سعید که درتملک می با شد توان گفت که وی اولین شاعر نوگرای ایرانی می باشد که بارقه های تجدد در آن به خوبی هویدا است . او تجدد ادبی را پی ریزی کرد و بعد از خودش شعرایی چون میرزا جعفر خامنه ای ، میرزا تقی خان رفعت و ... در بارور شدن آن کوششها نمودند تا اینکه توانستند مکتبی با نام مکتب « مکتب تجدد در آذربایجان» بنیان نهند .»

منابع

ملک زاده دیلمقانی، توحید، تاریخ ده هزار ساله سلماس و غرب آذربایجان، تبریز 1384

سرداری نیا، صمد ، مشاهیر آذربایجان، تبریز 1382

مهرزاد صدقیانی، محمد رضا، مشاهیر سلماس، سلماس 1386

مجله ایران فردا

 



[1] رضا همراز تبریزی ، روزنامه مهد آزادی ،22 مرداد 1378 شماره 1879

۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۳
توحید ملک زاده دیلمقانی

  دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

tohidmelikzade@yahoo.com

میرزا سعید سلماسی( شهادت 1287 شمسی در سن 21 سالگی ) که از جمله مشاهیر سرشناس سلماس و آذربایجان به شمار می آید بانی اقدامات فرهنگی بسیار ارزشمندی در سلماس و آذربایجان می باشد که امسال یک صدمین سالگرد تاسیس اولین مدرسه به سبک نوین در سلماس توسط میرزا سعید خان سلماسی می باشد .

پس از اعلان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه  قاجار، میرزا سعید سلماسی از طریق استانبول به اوروپا و کشور فرانسه مسافرتی نمود و درباره اوضاع فرهنگ و پیشرفت رو به  تزاید آنان در عرصه های علم و ادب و سیاست مطالعاتی نموده و در پاریس چندی اقامت می نماید. در همین حین در پاریس با مردی ادیب و فاضل به نام عمر ناجی که از جمله بزرگان مشروطه خواهان عثمانی بود آشنا میشود و ناجی بیگ را تشویق به عزیمت به آذربایجان و تأسیس مدرسه ای به سبک علمی و اروپایی در سلماس می کند.  عمر ناجی یا ناجی بیگ به چند دلیل این پیشنهاد را می پذیرد:

اولاً: وی از بزرگان حزب اتحاد و ترقی عثمانی بوده از شهر سالونیک به فرانسه گریخته و اقدامات خود را از شهری دور از عثمانی دنبال می کرد.

ثانیاً: وی همیشه تحت تعقیب مأموران خفیه سلطان عبدالحمید بود و بیم آن می رفت هر آن در پاریس شکار شود.

ثالثاً: علاقه سرشار وی به توسعه علم و تمدن و فرهنگ مثال زدنی بود.

رابعاً: آذربایجان نزدیکترین نقطه به عثمانی و مکانی تقریباً امن برای فعالیتهای سیاسی بود.

بنابراین«ناجی بیگ»در اواخر سال 1907 میلادی و به نظرمان پائیز سال 1285 شمسی با اقدامات میرزا سعید سلماسی تصمیم به مهاجرت به سلماس گرفت.

میرزا سعید سلماسی در طی اقامت در پاریس دست بکار شده و با صرف هزینه های فراوان پاسپورت جعلی به نام ناجی بیگ تهیه کرد  و با نام مستعار وی را از فرانسه به شهر پطرزبورگ در روسیه و سپس به تفلیس آورده و با همکاری دوستان روشنفکران در آن سوی ارس ، ناجی بیگ به سلامتی از مرز جلفا گذشته وارد سلماس شد.

در آن موقع در سلماس انجمن مشروطه خواهان برپا شده بود و روحانی مبارز حاجی پیشنماز سلماسی با درایت تمام زمام امور سلماس را در دست داشت. ورود ناجی بیگ به سلماس با استقبال انجمن و مردم دیلمقان مواجه شد و از همان روزهای آغازین ورود ناجی بیگ به سلماس، میرزا سعید سلماسی ساختمان حسینیه یا عماراتی را به عنوان اولین مدرسه به سبک نوین در سلماس خریداری کرده و مدیریت این مدرسه را به ناجی بیگ سپرد. ناجی بیگ نیز با هزینه میرزا سعید سلماسی :

اولاً: اونیفورم های زیبا و متحد الشکل با علایمی متحد الشکل تهیه نموده.

ثانیاً: حدود 40 نفر از دانش آموزان دیلمقان را جهت تحصیل در مدرسه جذب نمود.

ثالثاً: صندوقی با سرمایه میرزا سعید جهت پرداخت حقوق کارمندان و شاگردان بی بضاعت دیلمقان تأسیس نمود.

رابعاً: معلمینی از سلماس و تبریز استخدام کرد،نظیر ملااسماعیل نجفی،میرزا احمد بصیرت تبریزی و محمد قلی میرزا و ...

خامساً: به همت میرزا سعید سلماسی اولین هیئت علمی سلماس تحت عنوان ((هیئت معارف سلماس))با عضویت میرزا عبدالرزاق پیامیار،عبدالصمد اسماعیل زاده،علی محمد جواد زاده،حاج محمدرضا صیرفی زاده و علی دائی تأسیس نمود.

هیئت معارف اسلامی در اولین جلسه خود به پاس زحمات و تحمل هزینه های گزافی که از طرف میرزا سعید خان سلماسی صورت گرفته بود نام این مدرسه را ((سعیدیه))انتخاب کرد.

مدرسه سعیدیه اولین مدرسه به سبک نوین سلماس بود که با کادر علمی توانال و مدیریت و هدایت قوی ادیبی از عثمانی و با روشی اورپایی و حمایت مادی و معنوی فرهنگ دوست ثروتمند میرزا سعید سلماسی در عماراتی زیبا در دیلمقان تأسیس شد. بعدها شاگردان این مدرسه جزو بزرگان فرهنگ و ادب آذربایجان گردیدند. (ساختمان مدرسه دو طبقه بود و عکس منحصر بفردی از آن باقیست که در کتاب آمده)

پس از درگذشت مظفرالدین که فرمان مشروطه را صادر کرده بود به دنبال استبداد صغیر و به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در تهران توسط محمدعلیشاه تهاجم به آذربایجان آغاز شد. سلماس نیز معروض هجوم وحشیانه اردوی استبداد قرار گرفت و مشروطه خواهان هرکدامن به سمتی پراکنده شدند. میرزا سعیدسلماسی به استانبول رفت، حاجی پیشنماز سلماسی و بلال آقا کهنه شهری به تبریز رفتند و دیلمقان در اختیار مستبدین قرار گرفت و سردار ماکو به حکومت ماکو، خوی و سلماس منصوب شد و اردوی مستبدین وارد دیلمقان شده(1287 شمسی) و ناجی بیگ و کل هیئت معارف سلماس را دستگیر و تحت نظر به خوی فرستاد.

طرز دستگیری و انتقال ناجی بیگ به خوی جالب بود و چنین برخوردی کینه عمیق مستبدین را با علم و دانش و پیشرفت و تنویر افکار را بیان می کند نقل می کنند:

مستبدین ناجی بیگ را پس از دستگیری رو به پشت سوار الاغ کرده و پس از گرداندن در کوچه بازار دیلمقان روانه خوی نمودند.

در خوی عزوخان خواهرزاده سردار که در قساوت و خونریزی مشروطه خواهان شهره عام و خاص بود طبق معمول وی را به اعدام محکوم نمود ولی شهبندر خانه عثمانی در خوی با اعلام اینکه وی تبعه عثمانی بوده و اعدام وی عواقب سوئی در پی خواهد داشت مانع از اعدام ناجی بیگ شد.  وی پس از آزادی به استانبول رفت.گفتنی است یکماه پس از کودتای محمد علیشاه در عثمانی مشروطه اعلام شده بود و طرفداران حزب اتحاد و ترقی دست اندرکار امورات مملکت شده بودند.

بدین ترتیب اولین دوره مدرسه سعیدیه با دو سال فعالیت تمام شد.

 

ب)دوره دوم مدرسه سعیدیه:

پس از مقاومت مشروطه خواهان آذربایجان و خلع محمدعلیشاه از سلطنت، مدرسه سعیدیه دوباره دایر و مدیریت دبستان به عهده میرزا رضای سلماسی گذاشته شد.

میرزا رضای سلماسی که از معاریف آن دوره سلماس بود به تدریج نظام مدرسه را سامان بخشید و شاگردان مدرسه را جمع آوری نمود و شروع به کار کرد. پس از میرزا رضا سلماسی، میرزا حسن رشدیه که از معاریف برجسته تبریز و آذربایجان و صاحب اولین کتاب درسی برای ترکان به نام ((آنادیلی)) بود مدیر مدرسه سعیدیه شد. دو سال فعالیت مدرسه با ورود قوای روس به آذربایجان و در اواخر زمستان 1290 شمسی با ورود انها به دیلمقان به اتمام رسید و تمام فعالین و مشروطه خواهان سلماس همراه با مجاهدین تبریزی به عثمانی پناهنده تبریزی به عثمانی پناهنده شدند.

ج)دوره سوم مدرسه سعیدیه:

با شروع جنگ جهانی اول،قوای عثمانی با پیشتازی مشروطه خواهان آذربایجانی به آذربایجان آمده و قوای روس از آذربایجان اخراج به تدریج نظام اجتماعی- فرهنگی آذربایجان سر و سامان گرفت.

در دیلمقان نیز مدیریت مدرسه سعیدیه به میرزا ابوالحسن خان شبستری واگذار گردید و معلمینی چون میرزا ستار تبریزی، میرزا حسین خان افتخار و ملااسماعیل نجفی جهت تدریس به مدرسه سعیدیه دعوت شدند.

فعالیت فرهنگی این مدرسه تا اواخر سال 1296 و اوایل سال 1297 شمسی که سلماس به تصرف جیلوها و ارامنه مسلح درآمد ادامه داشت و با تصرف دیلمقان در سال 1297 توسط مسیحیان و جیلوها ی مهاجم ، میرزا ابوالحسن خان شبستری مدیر مدرسه سعیدیه و میرزا حسین خان افتخار و جمع کثیری از شاگردان و نو آموزان مدرسه سعیدیه قتل عام و بنای ساختمان سعیدیه هدف توپ جیلوها قرار گرفت و نابود شد و بدین ترتیب دور سوم مدرسه تمام می شود .

 

د) دوره چهارم مدرسه سعیدیه :

پس از حادثه جیلولوق ،مدرسه سعیدیه (البته تنها نامی از این مدرسه بر جای مانده بود ) توسط مرحوم عبدالرزاق خان پیامیار دوست دیرین میرزا سعید اداره می شد . در حادثه سیمیتقو و کشتار اهالی سلماس توسط اکراد ، عبدالرزاق پیامیار و جمعی کثیر از اهالی سلماس به تبریز مهاجرت کرده و مدرسه تعطیل می شود .

 

و) دوره پنجم مدرسه سعیدیه :

پس از استقرار آرامش در آذربایجان و سلماس و سرکوب اکراد سیمیتقو، در سال 1301 شمسی مدرسه به مدیریت میرزا احمد خان ثریا افتتاح شد و پس از چندی نام مدرسه به دبستان پهلوی تغییر می کند .

در سال 1302 مرحوم پیامیار که در تبریز به سر می برد از طرف فرهنگ آذربایجان به ریاست فرهنگ سلماس انتخاب می شود و با مساعی ایشان در سال 1307 نام سعید بر روی مدرسه دخترانه ای که در سلماس تاسیس شده بود گذاشته می شود .

پس از زلزله سال 1309 و تاسیس شهر جدید سلماس نام میرزا سعید سلماسی در مدرسه دخترانه بنام سعید تثبیت می شود که متاسفانه اوایل انقلاب اسلامی دوباره نام سعید از تابلوی مدرسه بناحق و بی هیچ دلیل منطقی حذف می شود . جا دارد مسئولین آموزش و پرورش سلماس با احیاء نام سعید سلماسی بر روی مدرسه ای ،نام و یآد وی را در خاطره ها زنده کنند . و شورای شهر می بایستی خدمات این قهرمان و مبارز راه آزادی نام او را درقالب میدان یا خیابان یا ... زنده کند تا مردم سلماس تکیه گاه فرهنگی خود را بهتر و بیشتر بشناسند .

 

 

 

 

 

 

۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۲
توحید ملک زاده دیلمقانی